شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

روزنگار
  • ۲۴ آبان ۹۴ , ۰۵:۵۵
    از قصص نماز شاهد...

    فقیه معتقد بود اشکِ دنیا، صلاه را تباه می‌کند؛
    به گمانم فقیه هیچ‌وقت عاشق نبود؛
    و خدای محرم ندانست که راز مگو را جز با او چگونه توان گفت؟
    که افوضُ امری الی الله...


    حال ما بی ‌آن مه زیبا مپرس
    آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
    گوهر اشکم نگر از رشک عشق
    وز صفا و موج آن دریا مپرس


  • ۲۳ آبان ۹۴ , ۲۳:۴۵
    داستان هر روزه‌ای که رُخ نداده است

    دوشب پیش وحید سعیدی از غم رابطه‌اش با پسرش گفت که جز صبح‌ها نمی‌بیندش؛ اندوه واژگانش را ملموس در رگ‌هایم حس کردم؛ که من هم از همان دست پسرانی بودم که پدرم را صبح‌ها و روزهای تعطیل می‌دیدم. هراس این اقبال،‌ هوار شد روی سرم که من هم با این اوضاع فعلی، بهتر از این با خانواده‌ام نخواهم کرد. امشب که برنامه مقرر پایان کار دفتر درست اجرا نشد، ساعت ده و نیم که جلسه تموم شد، بدون دیدن پیغامش، تلفن زدم. خواب بود؛ پیام‌رسان را باز کردم، خواندم که یک ساعت قبل پیغام فرستاده بود که خسته است و بیشتر از این نمی‌تواند بیدار بماند. جز چند باری لحظه خوابیدن معصومانه‌ش را ندیدم؛ اما همان شنیدن صدای خسته خواب آلود کافی بود که تمام داستان وحید سعیدی جلوی چشمم رژه برود. او را دیدم و خانه‌مان را؛ که می‌رسم و صدای مهربانش خاموش است و من با باری از سختی تنهایی، روی کاناپه دراز می‌کشم...

  • ۷ آبان ۹۴ , ۱۸:۱۵
    مردی که می‌خواهد بارکش نباشد

    نقل است در ایام قدیم، زمانی که وسیله نقلیه هنوز درشکه و گاری بوده است، دانشجویان دانشگاه معماری بوزار برای حمل وسایل تحویل پروژه دروس‌شان آنها را بار گاری می‌کردند و می‌کشیدند. گاری را در فرانسه «شارت» می‌خوانند؛ و حالا بعد از سال‌ها این کلمه «شارِت» در ادبیات فضای معماری، از دانشگاه تا فضای کار، برای توصیف وضعیت فشردگی کارها استفاده می‌شود. در ایام تحصیل بیشتر روزهای نهایی ترم اسمش را می‌شنوید ولی در دفاتر معماری خصوصا وقتی مکرر پروژه جاری باشد، این کلمه شنیده می‌شود. و من در زندگیم تقریبا همیشه در این موقعیت هستم؛ عطش به تجربه‌های متعدد، احتمالا کمی حرص پول و شهرت و یادگیری، به اضافه انعطاف زیادی در تصمیم‌گیری‌ها و همچنین تک‌پری و تک‌روی موجب شده است که همیشه بار انبوهی از کارها روی گُرده‌ام باشد. همین الآن که این‌سطور را تحریر می‌کنم، برای شنبه و یک شنبه حجم زیادی کار برای دانشگاه دارم، از ضبط دومین برنامه‌‌مان رها شده‌ام و باید برای هفته بعد برای ضبط دیگری آماده شوم. فصلنامه‌ای که سردبیری‌اش می‌کنم (همشهری‌معماری) باید هفته بعد به چاپخانه برسد و در عین‌حال به زمان رونمایی پایگاه که درحال راه‌اندازی‌اش هستیم نزدیک می‌شویم. این‌ها شاید کارهای مهم باشد، چندین خُرده‌کار، از مطالب ننوشته و یکی دو پروژه برنامه‌نویسی خُرد را هم حساب نمی‌کنم. 

    نتیجه چیست؟ اینکه یا سر موعد به کارها نمی‌رسم یا اینکه آنطور که می‌خواهم انجامشان نمی‌دهم؛ در امور مربوط به کسب‌وکارهای پروژه‌ای هم مجبورم پروژه‌های کمتری بپذیرم. سال‌ها فعالیت مطبوعاتی، تخصصی و سیاسی هرچند متناسب با انرژی که از من گرفته است تبدیل به پول نشده است اما اعتباری جمع شده است که در رشته‌های مختلفی که کار کرده‌ام (و احتمالا بعد از چندسال رها کرده‌ام) هنوز محل رجوع باشم. حالا که کَمَکی پختگی به صورتم هم آمده و از آن کودکانگی بصری دور شده‌ام اعتماد جماعت هم بیشتر شده است؛ اما چه فایده‌ای که فرصت به بار نشاندن این اعتبار نیست.

    تجربه جمعی ایرانیان به اضافه ذکر خاطرات خانواده و تجربیات نزدیک‌تر آنها از کارهای گروهی و شراکتی، همیشه هراسی در امثال من نگه‌داشته است که از کار شراکتی و تقسیم ظرفیت‌ها پرهیز کنیم. مثلا من مدام ایده‌پردازی می‌کنم؛ ایده‌هایی که می‌توانند با کمی تلاش به پول برسند ولی به دلیل عدم اعتماد به افراد بسیاری از آنها را پیش خودم نگه می‌دارم و هیچ وقت به فعل نمی‌رسد. این وضعیت درباره پیشنهادات بالفعل کاری هم در جریان است. حالا بعد از مدت‌ها به سرم افتاده که از این مرکب بی‌اعتمادی پایین بیایم و در حالی که در یکی از کارهایم به ثبات رسیده‌ام، باقی موارد را با جماعتی شریک شوم.


  • ۱۵ مهر ۹۴ , ۱۷:۲۲
    افق

    امروز میان فیش‌هایی که نوشته‌ام یک جمله از شهید پیچک پیدا کردم که خلاصه و بُن چیزی است که به عنوان مشی سیاسی می‌شناسم؛ اینکه چرا مکرر برای خودم یادآوری می‌کنم که مسئله ما مصداق نیست بلکه فرایند و منش است.

    شهید غلام‌علی پیچک می‌گوید «مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علیع بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی‌ترسیم؛ از انحراف می‌ترسیم!»

  • ۳ مهر ۹۴ , ۲۲:۵۱
    شب‌خوانی

    مشنو که از تو هست گزیرم چرا که نیست
    یا نیست از تو محنت و رنجم چرا که هست


    از خواجوی کرمانی، که عجیب همدل ماست.

  • ۲۸ شهریور ۹۴ , ۰۲:۵۲
    روی مبل خانه خودمان

    حوالی ساعت یازده صبح جمعه هواپیمای امارات ایرلاینز روی زمین نشست تا کمی بعد از اذان ظهر از سفری ۱۷روزه، پرفشار و آموزنده به خانه رسیده باشم. از فردا به سرعت مشغول تکمیل متون سفرنامه خواهم شد؛ هرچند که هنوز بین انتشار آنلاین این متن‌های تکمیل‌شده و نگه‌داشتنش برای کتاب سفرنامه در تردیدم. 

    بعد از استراحت از سفر چندساعتی است که هنوز ذهنم درگیر آن است. انقطاع ۱۷روزه از وطن، پیاده‌روی‌های بیش از ده‌ساعته، به عین رساندن مثل مترکردن خیابان‌ها و شرایط خاص اجتماعی سفر فرصتی برای خودشناسی و آموختن بود. ۱۷ روز فرصت داشتم تا منقطع از خانواده به تغییراتی که می‌خواهم در زندگیم بدهم فکر کنم. آدم کم سفری نیستم؛ اما دوستان همسفرم کسانی هست که در طی سال‌ها دست‌چین شده‌اند و روابطمان دیگر تعریف شده و به ثبات رسیده‌است. در این سفر اما همه همسفران جز یک نفر افرادی تازه بودند که از قضا همه آنها جز دو نفر در موقعیت کاملا مخالف ایدئولوژیک من قرار داشتند؛ هرچند دوستان مخالف ایده خود زیاد دارم اما همیشه از زیست مداوم با آنها پرهیز داشته‌ام. این موقعیت فرصتی بود که هم درباره رابطه خودم با این بخش از جامعه بیاندیشم و هم در رفتارهای شخصی‌م، اعم از رابطه‌م با افراد تا مدیریت امور شخصی محک بخورم و ضعف‌های خودم را بهتر بشناسم.

    حالا که سه ساعتی از بامداد روز شنبه گذشته است، مشغول مرور کارهایی هستم که از فردا برای یک زندگی جدید باید انجام دهم. دوست دارم مفصل از این تجربه‌ها به صورت موضوعی و از این فرایند تغییرات به صورت جزئی بنویسم.

  • ۲۶ شهریور ۹۴ , ۰۰:۳۸
    چیزهایی هست که می‌دانی

    امروز رُم را هیچ ندیدم،

    در برابرم، همه تو بودی،

    تو که ...

    تو که ...

    تو ...


    پ‌ن.
    بعد از ۱۲ ساعت پیاده‌روی در غربت.
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۸:۱۵
    شعف
    پارک جنگلی میلان،
    باد خنک سحر،
    اذان‌گویی حیوانات،
    نماز صبح جماعت،
    روی فرش سبز چمن‌ها،
    دیار غریب هم می‌تواند صمیمی باشد
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۰:۴۷
    شکلات تلخ

    شب،

    اشک،

    مردی که در غمی تاریک غرق می‌شود.

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتخابات» ثبت شده است

یا: ساخت سیاسی ایران چگونه تغییر خواهد کرد؟


در چند وقت اخیر که فعالیت سیاسی کاهش پیدا کرده و فرصت فکر و بررسی موقعیتی بیشتری داریم و بسیاری از ما که در کمپ گروه‌های سیاسی مختلف و بالاخص گروه‌های سیاسی شکست‌خورده انتخابات ریاست‌جمهوری فعالیم به این فکر می‌کنیم که مشکلات ما که منجر به شکست شد چه بود و برای پیروزی‌های آینده چه چیزهایی می‌بایست اصلاح گردد؟ اما این سوال‌ها در واقع مرحله بعد از شناخت زمین‌بازی آینده است که آیا بر همین وضع ثبات خواهد داشت یا آنچنان که نگارنده می‌پندارد آنگونه که در سیر زمانی گذشته تغییر کرده است، متفاوت خواهد شد؟
برای فتح باب این بحث که برای نتیجه‌گیری می‌بایست زمان کافی و دیالوگ‌های زیادی برای آن صرف کنیم از چند منظر موقعیت را تحلیل می‌کنم:

شرکت فراگیر در انتخابات‌ها
آنچنان که در نمودار پایین مشخص کرده‌ام متوسط شرکت ایرانیان در انتخابات ریاست‌جمهوری پس از دوره تثبیت بعد از جنگ رو به افزایش است. هرچند که نتیجه انتخابات ۸۸ استثنایی و خارج از فرایند منطقی افزایش شرکت‌کنندگان است، اما فرایندی که در سال‌های ۸۸ تا ۹۲ طی شد، عده زیادی از رای‌دهندگان شناور انتخابات را به این نتیجه رساند که صندوق رای بهترین و اصلی‌ترین راه اعمال نفوذ و تاثیر سیاسی است؛ نتیجه‌گیری که خصوصا با پیروزی کاندیدای مورد حمایت این دسته حجیت بیشتری نیز برای گروه پیدا کرد. 

مشارکت مردمی در انتخابات‌های دوره ثبات
درصد مشارکت عمومی در ۷ انتخابات پس از جنگ و دوره ثبات جمهوری

هزینه‌های ناشی از نافرمانی‌های مدنی و کنش‌های خیابانی/رسانه‌ای تند به همراه ساخت مختلط جامعه ایرانی که قابلیت تفکیک قومیتی و مکانی ندارد ضمن اینکه همگی را به این نتیجه رسانده‌است که کنش‌های تند هیچ پیروزی نخواهد داشت؛ در عین حال تقریبا پرونده این سبک از فعالیت را برای گرایش‌های غیراصولگرایی مختومه کرده است. این جمعیت از وجهی به دلیل خصوصیات مدرن شخصیتی/اجتماعی امور را نسبی دیده و برعکس جناح اصولگرا هزینه جانی/مادی برایشان متناسب با نتیجه محاسبه شده و از این نظر صرفه ندارد؛ از سویی دیگر ساخت قدرت امنیتی میزان هزینه برای این گروه‌ها را تا مدت‌ها بیش از جریان اصولگرا نگاه خواهد داشت. در عین‌حال این موضوع را نباید از ذهن دور داشت که این جمعیت حتی کنش خیابانی خود را مرهون شرکت در انتخابات ۸۸ و وجاهت نسبی اخلاقی اعتراض به امری که در آن شرکت ‌داشته‌اند می‌دانند؛ و گرنه این گروه نسبت به واقعه‌ای که آن‌را تحریم کرده است حقی نخواهد داشت.
با همین استدلال می‌توان انتظار داشت که نتیجه حاصل از امتداد نمودار میانگین برای دو انتخابات آتی بعید اتفاق بیافتد. تثبیت انتخابات بالای ۸۰درصدی و فرانسوی شدن جمعیتی را به رای‌دهندگان ثابت کشور اضافه خواهدکرد که تا پیش از این به دلیل تضادهای منافع یا ایدئولوژیک حاضر به شرکت در بازی سیاسی ایران نبودند و حال با شرکت آنها و نقش موثری که در وزن کشی گروه‌های سنتی کشور خواهند داشت. تاثیری که بارقه کم‌فروغی از تاثیر آن را در تعیین تکلیف انتخابات ۹۲ در مرحله اول دیدیم. این گروه در حالی که انتخابات را در مرحله اول با رای شکننده به پایان رساند که جناح اصولگرا بازی سیاسی خود را با فرض شرکت‌کننده کمتری نسبت به آنچه اتفاق افتاد تنظیم کرده بود.
در فرض اول با تصور ثبات فکری جناح‌های سیاسی ایران و عدم شرکت گروه‌های جدید، جناح اصلاح‌طلب توان بالقوه جذب این رای دهندگان جدید را خواهد داشت؛ در حالی که یقینا روزی اصولگرایان با درک این موقعیت بر سر جذب این گرایش جدید به رقابت وارند خواهند شد؛ خصوصا که با رشد طبقه متوسط شهری به وزن این گروه افزوده خواهد شد. چنین موقعیتی اصولگرایان به سمت شیفت از عقاید سخت سیاسی به وعده‌های اجتماعی/اقتصادی ملموس پیش خواهد برد تا اگر از نظر سیاسی/ایدئولوژیک برای این جمع رای دهنده جذابیت ندارد اما به دلیل نگاه مدرن/نسبی این گروه از نظر منافع اجتماعی/اقتصادی مطلوب باشند. می‌توان انتظار داشت که در چنین رقابتی اصلاح‌طلبان نیز تا زمان اشباع شرکت کنندگان به سمت رادیکالیسم پیش خواهند رفت تا در عین جذب رای‌دهندگان تحریمی بیشتر جای پای خود در میان سبدرای سنتی و رای‌دهندگان جدید تثبیت کنند. چنین بافتی نشان می‌دهد که گروه‌های زیرمجموعه جناح‌ها در صورت عدم همراهی با این تغییرات یا حذف یا جا به جا خواهند شد؛ بعید نیست چپ‌های مذهبی‌تر به دلیل نگاه ساختاری نزدیک‌تر به اصولگرایان و خصوصا اختلافات بعضا لاینحل با گرایشات رادیکال‌تر اصلاح‌طلبی یا اپوزیسیونی که در این روند به بازی سیاسی وارد خواهد شد از جناح اصلاح‌طلب جدا شده و به گروه‌های اصولگرا بپیوندند. در عین حال گرایشات دگم و رادیکال اصولگرایی به دلیل از دست دادن فضای پیروزی مطلق در صورت بقا به عنوان بازیگر درونی اصولگرایان بازی‌کنند و به عنوان اقلیتی پارلمانی سهم‌خواه پیروزهای کلان کلیت اصولگرایی شوند و نه گروهی در راس پیکان رقابت‌های سیاسی.


رابطه با آمریکا و بحران هویت سیاسی
به این موضوع نیز که البته در حوصله تحلیلی مفصل‌تر است نیز باید توجه داشت که امروز تابوی گفتگو با آمریکا شکسته شده است و فرایندی متاثر از تغییر دکترینال امنیتی آمریکا و نگاه منطقه‌ای ایران در جریان است که می‌تواند در چندسال آینده به رابطه با آمریکا منجر شود. چنین شرایطی بحرانی جدی برای گروه‌های سیاسی شاخصی است که اعتبار خود را از مخالفت با آمریکا یا بر محوریت موضوعاتی چون مقاومت جهادی و ... کسب می‌کردند. بخش‌های مذهبی‌تر این جریان این فرصت را دارند که هر چند دچار شکست جدی گفتمانی و مقبولیت خواهند شد اما از طریق نزدیکی به طبقه اجتماعی ارتدکس‌تر جامعه وجاهت خود را از این طریق کمی جبران کنند. اما بخش‌هایی که هویت چپ رادیکال و بعضا با دُز مذهبی کمتر دارند دچار بحران هویتی جدی خواهند شد که آنها را در دیگر گروه‌ها هضم خواهد کرد.

 
تغییر نسلی جریان‌های سیاسی
اما در فرض دوم می‌بایست تغییر نسلی گروه‌های سیاسی را نیز لحاظ کرد؛ در حال حاضر سران اصولگرایی جزم‌اندیش‌تر از جوانان نسل سومی و چهارمی خود هستند؛ عدم تجربه نزاع‌های داخلی دوران جنگ و انقلاب توسط این گروه و نزدیکی سبک‌زندگی این جمع که بسیاری از آن‌ها امروز به طبقه متوسط پیوسته‌اند ضمن تشدید توان تساهل و تسامح این گروه با مخالفین خود و فروآمدن از جایگاه نفرت به رقابت، به طور نسبی خواست‌های اجتماعی/اقتصادی متفاوتی نسبت به نسل‌های قبل خود پیدا کرده‌اند. در سوی دیگر در همین ایام تفاوت اندیشه بین رئوس جریان اصلاح‌طلبی با کنش‌گران سیاسی لایه‌های پایین‌تر آنها عیان‌تر و جدی‌تر از جریان اصولگرایی است.
حذف بخشی از گروه‌های سیاسی در دهه شصت و انشعاب روحانیون از روحانیت و دو تکه شدن حزب جمهوری‌اسلامی، انشعابیون چپ را در فرایندی تبدیل به پیکان مطالبه‌گری گروه‌های اجتماعی کرد که تا پیش از این در برابر ایشان بودند. حتی با تاکید بر گرایش‌های مذهبی جدی سران و روحانیون اصلاح‌طلبی مشاهده عموم کنشگران آنها در فضای واقعی، مطالباتشان در فضای مجازی و خصوصا بررسی نمونه آماری کوچکتری چون روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب نشان می‌دهد که این جمعیت در موضوعات بنیادین (حتی عرفی و نه مذهبی) تا چه حد با گرایش‌های ادعای راس جریان متفاوتند. امروز مطالباتی چون پذیرش ساخت جدید خانواده مدرن، نوع نگاه به سقط جنین، نقش اقلیت‌های دینی در کشور و به رسمیت شناختن گرایش‌های شاذ جنسی مواردی است با تغییر نسل سیاسیون اصلاح‌طلب و به بازی آمدن این جوانان به طور جدی‌تر مطرح خواهد شد.

دیدار خاتمی با جوانان اصلاح طلب
دیدار خاتمی با جوانان اصلاح‌طلب؛ تیرماه ۱۳۸۹؛ منبع پایگاه امروز


جدی‌تر شدن مطالبات اجتماعی نسبت به سیاسی
این مطالبات لزوما در میان تمام رای دهندگان سنتی اصلاح‌‌طلبان جایگاهی نخواهد داشت و در عین حال اختلافتی در جریان اصلاح‌طلبی برخواهد انگیخت اما از سوی دیگر با پذیرش فرض افزایش شرکت‌کنندگان انتخاباتی گروه‌های تازه‌ای به فضای سیاسی بازخواهند گشت یا متولد خواهند شد که با این گروه همراهی می‌کنند. در چنین موقعیتی بافت سیاسی جمهوری‌اسلامی که بر اساس نوع نگاه به وقایع و گروه‌های انشعابی دهه شصت، یا نوع مدیریت سیاسی اقتصادی در داخل یا خارج شکل گرفته بود به نزاعی متفاوت جدی‌تر درباره نوع نگاه‌های فرهنگی اجتماعی تبدیل خواهد شد. تغییر اختلافات از نوع نگاه‌های مذهبی به دغدغه‌های بنیادین اجتماعی فرهنگی در عین اینکه بخشی از اصلاح‌طلبان را به اصولگرایان پیوند خواهد داد و رای‌دهندگان زیادی را نیز به سبد این ائتلاف جدید خواهد افزود. این رای‌دهندگان تازه، بخشی از سبد سنتی اصلاح‌طلبان و رای‌دهندگان جدیدی خواهند بود که پیش از این به دلائل سیاسی تحریم می‌کردند اما در موضوعات اجتماعی با نظرات اصولگرایان همدل‌ترند.


ارزش‌های فرامذهبی چون مسئله خانواده می‌تواند عامل ارتباط جریان اصولگرا با طبقه متوسط باشد.

چنین وضعیتی می‌تواند مشابه ساخت سیاسی آمریکا با دو جناحی جمهوری‌خواه (کهنه‌سربازان اصولگرا و مذهبی‌تر) / دموکرات (مطالبات نسبی گرایش‌های غیرمذهبی‌تر) باشد؛ اما شاید فضای سیاسی اسرائیل مشابهت بیشتری با این وضعیت داشته باشد که مطالعه آن توان پیشبینی را افزایش دهد. اسرائیل نیز چون ایران حکومتی ایدئولوژیک با ادعایی مذهبی/قومی است؛ اما در سایه همین حکومت که با ایده‌های دینی/قومی صهیونیسم شکل گرفته است؛ تنها ۳۰درصد از مردم یهودی مذهبی هستند؛ و از آنجا که یهودی بودن معنایی قومی/خونی دارد و نه مذهبی، در میان ۷۰درصد سکولار حجم گسترده و غالبی از یهودیان غیرمذهبی و بعضا لائیک می‌بینیم. چنین موقعیتی هر چند اجازه قدرت‌یابی به احزاب ارتدکس یهودی نمی‌دهد اما آنها را به عنوان یکی از بازیگران و سهم‌خواهان اصلی بازی تبدیل کرده است. در عین حال در همین حاکمیت شاهد به رسمیت شناخته شدن گرایش‌های شاذ اجتماعی –همچون همجنسگرایی- در بعضی استان‌ها هستیم.

آماده شدن برای آینده
چرا چنین پیش‌بینی‌ای اهمیت دارد؟ چون در صورت صحت این روند، از سویی گروه‌هایی از اپوزیسیون یا جریانات اجتماعی که نقش سیاسی ندارند می‌بایست خود را برای حضور سیاسی در کشور آماده کنند؛ این آمادگی می‌تواند فعالیت‌هایی از جنس کاستن از تنش با حاکمیت باشد که زودتر از دیگر گروه‌ها وارد فضا شوند و برند اول این گروه‌ها باشند. در عین حال اصولگرایان می‌بایست گفتگو درباره این نسبی‌گرایی را در میان خود آغاز کنند تا حدود آن مشخص شده و در موقعیت انجام شده و غیرقابل محاسبه‌ای قرار نگیرند. ضمن اینکه در اصولگرایان رقابت اصلی میان گروه‌ها و اشخاصی خواهد بود که زودتر از دیگران برند‌های مطالبات اجتماعی آینده را کسب کرده‌اند تا متهم به فرصت طلبی نشده و صداقت آنها پذیرفته باشد. یقینا گروه‌هایی از اصولگرایی این موقعیت را دارند که از ظرفیت‌های نیروهای اجتماعی و غیرسیاسی بیشتری بهره‌مندند و در عین حال در تجربیات انتخاباتی حداقل‌های پذیرش از طرف بخشی از طبقه متوسط را تجربه کرده باشند.
البته این تحلیل تاحدی خوشبینانه و با فرض عملکرد درست جناح‌های سیاسی متناسب با تغییر وضعیت اجتماعی است؛ در غیر این صورت بعید نیست بخشی جدی از جناح راست به دلیل عدم تطابق با وضعیت جدید از فضای سیاسی حذف و تا سر حدات نهادهای قدرت غیرانتخابی چون کانون‌های ثروت یا قدرت امنیتی‌نظامی عقب‌نشینی کنند و تاثیرگذاری و برداشت‌شان از فضای سیاسی غیرمستقیم باشد. با این اتفاق شاهد ظهور چپ جدید خواهیم بود.
 

  • محمدمسیح یاراحمدی

پیش‌نوشت.
این یادداشت را برای شماره آخر سرمقاله «سرونامه» نشریه ستاد دانشجویی قالیباف نوشته بودم، وقتی هنوز امیدوار بودیم دکتر در مرحله اول، بالاترین رای را بیاورد و در دور دوم پیروز انتخابات شویم. نشریه چاپ شد، ولی به همایش میدان فلسطین نرسید. قرار بود دور دوم پخشش کنیم.


نوشت.
اول: در حالی به انتخابات نزدیک می‌شویم که صعود دکتر قالیباف در مرحله اول و با رتبه اول قطعی است و آرای ایشان روندی افزایشی دارد. کمی جدیت بیشتر و پیگیری می‌تواند کار را در مرحله اول تمام کند. هنوز حدود ۲۰درصد مردم درباره کاندیدای انتخابی‌شان تصمیم نگرفته‌اند. پس معطل نکنید با اطرافیان و آشنایان خود تماس بگیرید، آنان که هنوز تصمیم نگرفته‌اند یا کاندیدایی غیر از قالیباف را می‌پسندند قانع کنید.
دو: در هر صورت، حتی با رفتن به مرحله دوم با توجه به سبد رای اصولگرایان برنده احتمالی انتخابات دکتر قالیباف خواهد بود. اما چیزی که می‌خواهم از آن بگویم نه پیروزی قالیباف که دلائل ما برای پیروزی اوست. یکی از دلائل اصلی که به او رای می‌دهیم پر کردن شکاف عمیقی است که در جامعه و میان ما جوانان خصوصا پس از وقایع سال ۸۸ شکل گرفته است. محمدباقر قالیباف تا اینجا در تمامی اقشار و گروه‌ها محبوبیت نسبی داشته است. اما هر چقدر به انتخابات نزدیک می‌شویم به دلیل اول بودن او نظرسنجی‌ها گروه‌ها سعی می‌کنند تا با شکل دادن دو قطبی با او برای خود وجاهت و اعتبار کسب کنند. هراس اینکه این دو قطبی در حدی تشدید شود که امکان ایفای نقش میانجی را از او بگیرد.
با این اوصاف یادمان باشد، این روزها برای حمایت از او لازم نیست با طرفداران کاندیدای رقیب درگیر شویم، دیانت و انسانیت آنها را زیر سوال ببریم، رفاقت‌هایمان را خراب کنیم. جوری بازی کنیم که فردای انتخابات بتوانیم در چشم رفقایمان نگاه کنیم. ما برای تعمیق این دوستی‌ها به قالیباف رای می‌دهیم نه تشدید آنها. ما برای فردای با قالیباف به کمک همه برای موج «کار» نیاز داریم.
یادمان باشد، فردای پیروزی طرفداران رقبایمان را تحقیر نکنیم. رای آوردن قالیباف در یک انتخابات پر شور است که معتبر می‌شود و توان او برای دفاع از کشور تضمین می‌کند. پس حتی رقبای ما نیز در پیروزی‌مان شریکند. مواظب باشیم، از الآن دوستانمان را آرام نگاه داریم و بدانیم انتخابات معیار سنجش قدرت و مقبولیت نظرات است. توان جریان‌ها و ایدئولوژی‌ها از قدرت خیابانی یا زور دست‌هایشان بر نمی‌آید. خود و دوستانمان را آماده کنیم که به نتیجه انتخابات احترام بگذاریم، حتی اگر بر فرض ضعیف ما پیروز آن نبودیم.
آداب بزرگمنشانه پیروزی را فراموش نکنیم.

  • محمدمسیح یاراحمدی

بسم الله القاصم الجبارین

احتمالا این نوشته رجانیوز را خوانده اید، از سویی مدعی است که تبلیغات جبهه متحد از گروه پایداری بیشتر است، و از سوی دیگر این قضیه را به تبلیغات انتخاباتی سال 84 مرتبط کرده و همان ادعای قدیمی که تبلیغات حاج باقر از احمدی نژاد چندین برابر بیشتر بوده است. در ادامه از آنچه که 84 اتفاق افتاد و اوضاعی که در چند وقت اخیر دوستان پیش برده اند خواهم گفت. تا الآن خیلی رعایت کرده ایم، یا از جهت رفاقت هایی که به آن حرمت گذاشته نشد، یا از جهت مصلحت که چه کرد با ما و جمهوری این «مصلحت». فکر می کنم دیگر بس است، اگر قرار است خود حاج باقر و «جبهه پیشرفت و عدالت» هم به این وضع سکوت و تحمل ادامه دهد، مای بدنه دیگر داریم کم می آوریم. ماشالله احمدی نژاد هم که از پل 88 گذشت و میرحسین رای نیاود، اما بس است ذبح شدن بی حاصل ما در این میان. این نوشته تنها پیش در آمدی از این است که من و احتمالا بعضی دیگر از دوستانم می خواهیم این سکوت را بشکنیم، سکوتی که حاصلش متهم شدن حتی به خروج از دین و دستگیری این رفیق و آن رفیق و تهدید و ارعاب و پس زدن بوده است:

از 84

آری، حاج باقر سال 84 اشتباه کرد، حاج باقری که ما با خصوصیات برنامه صندلی داغ شناختیمش در اعتماد کردن اشتباه کرد، خود حاجی هم به این قضیه معترف است. محمدباقر قالیباف در 84 یک سال بود ردای نظامی و دفاع را گذاشته بود کنار، سیاست نمی دانست، مثل آنی نبود که از 20 و اندی سالگی منصب دار شده بود و کل سابقه جبهه ش دوماه برای درآوردن آمار از جبهه برای دولت بود. محمدباقر قالیباف مثل امروز سیاست نمی دانست، از همانها خورد که هفته آخر رفتند پشت احمدی نژادی که پیمان چهارنفره را سرخود شکسته بود؛ همانها که به حاجی گفتند رای حزب الله توسط ما تثبیت شده است، شما خاکستری ها را جذب کن. عجب اشتباهی! همانها که بعد از دور اول، به جای اعلام بی طرفی خودسرانه بیانیه دادند و بچه ها را هدایت کردند و ستاد را کردند ستاد احمدی نژاد. محمدباقر قالیباف، سیاست نمی دانست، نمی دانست جبهه ندیده ها آنقدر عوضی ند، که از کت سفید هدیه حاج رضوان*، عماد مغنیه، که دخترش توصیه کرد برای تبرک در روز کنفرانس خبر بپوشد، کت 40 میلیون تومانی بسازند!
حاجی در شهرداری سال های اول هم اشتباه کرد، اشتباه کرد به تتمه احمدی نژادی ها اعتماد کرد و نمی دانست جای که خالی شود همه را می فروشند می روند آنجای بهتر و هر چه از دهانشان در بیاید بهمان خواهند گفت. گذاشتند سر فرهنگسراها و بودجه هایش بمانند، بعد که بازرسی شهرداری عذرشان خواست، شدند وا اسلاما و اسلام در شهرداری به خطر افتاد. می شناسیم این ها را.
آری، حاجی کار داشت تا سیاستمدار شود، سال 84 اگر رئیس جمهور می شد، امروز پودرمان هم باقی نمی گذاشتند این ...ها.

اما، باز هم 84

ما هم 84 را فراموش نکرده ایم؛ آن زمان به خیال اینکه حضرات به پیمان نامه پایبند می مانند، در ستاد همه بودیم و برای همه تبلیغ می کردیم. اول از همه احمدی نژاد پیمان نامه که هنوز دست زاکانی هست را زیر پا گذاشت، دکتر توکلی طبق پیمان و نتیجه آخرین نظرسنجی که زمانش تعیین شده بود به نفع حاج باقر کنار کشید و لاریجانی هم که این وضع را دید وارد بازی ریش سفید ها شد. با این حساب دوستان فکر می کنند ما یادمان نمی آید در ستادهایشان چه می گذشت و هر کس کجا بود؟
به خیالتان نمی دانیم ابلاغیه ستاد بود که کارتن بخرید و نخ جعبه شیرینی و با ماژیک تبلیغات را بنویسید؟ ستاد قالیباف هزینه های ستاد را اعلام کرد، پس چرا ستاد احمدی نژاد نکرد؟ اسناد ستاد احمدی نژاد را آقای بیادی بعدا برای آقای قالیباف آورد، حرمت گذاشتیم و مصلحت، نکردیم همان ایام منتشر کنیم، حزب الله تازه شوق گرفته بود، همه فکر می کردند وضعیت قابل کنترل است، اگر همان ایامِ تهمت هایشان، اسناد منتشر می شد، وضع انتخابات 88 اینگونه نمی بود. جدایی از هزینه های ستاد، فکر می کنم دیگر زمانِ انتشارِ اسناد هزینه 120 میلیون تومانیِ شهرداری برای جشن پیروزی 84 رسیده است.
و البته حاصل آن ریاپیشگی و ساده زیست نمایی و تبلیغات ماژیکی و مدحیه های علامه و ... چه شد؟ کسی که که اطرافیانش پرونده قطوری از سواستفاده از موقعیت و دخالت در فساد و ... دارند. که اختلاس 3000میلیاردی فقط یک رقم از خلاف هایشان است. و این در صورتی است که ناتوانی و سومدیریتش را در نظر نگیریم که امروز با یک اقتصاد ورشکسته روبرویمان کرده است.
و رفقا فکر می کنند ما 84 را فراموش کرده ایم که ندانیم سردبیر سایتشان در 84 در ستاد لاریجانی بوده است و سایت های حامی وی را می گردانده است؟ و آیا فکر کرده اند فراموش می کنیم که هزینه های سایت هایشان از کجا می رسد و رانتشان در مشاورت و جلسات شبانه در مرکز استراتژیک ریاست جمهوری چگونه بوده است؟ پشت گوشهای ما را مخملی فرض کرده اند که یک روز آنچنان در آغوش ذاکر اصفهانی باشند و امروز ذاکرها جریان انحرافی باشد؟
زمان آن هم فرا می رسد، که بگوییم چه کسانی در شورای سیاست گذاری آن مجموعه ای بودند که امام حضورشان در سیاست را هم منع کرده بود؛ اما دوستان با آن پول بیت المال، فِیک اجیر کرده بودند که علیه رقبای سیاسی شان چیز بنویسند در شبکه و علیه علی مطهری و دیگران کاریکاتورهای موهن تولید کنند و کسانی که با ایشان در وبلاگستان و الخ موافق نیستن با تهدید به دستگیری به انزوا بکشانند؟ زمان گفتن از حضور دوستان در ارشاد و رانتشان در کمیته های رسانه های دیجیتال و فیلترینگ و ... هم فرا می رسد. اینکه از آن جمع یکی به تیم مرتضوی رفت و دیگری پای فلان سایت صدا و سیمایی هتاک ایستاد و ... . تا امروز این بازی عادلانه نبوده است، حرمت ها و سکوت ها پاسخی نداشت، اما ما هم بلدیم طور دیگر بازی کنیم.

شورای شهر سوم و مجلس پیشِ رو

اما از امروز، در حالی که مدعی هزینه گزاف رقیبند که تشت رسوایی خمس 450 میلیون تومانی رئیس شان از بام افتاده است. تلویزیون اینترنتی می زنند و چندین سایت و نشریه می گردانند؛ بعد نشریه سینمایی و داستانی رقیب برایشان شده است امپراطوری رسانه ای! هیهات از این همه رندی و فریبکاری!
شورای شهر سوم که آنچنان با حمایت دولت تبلیغ کردید حاصلش چه بود؟ حتی آنها که داخل فرستادید، چون پروین احمدی نژاد، آنچنان بی خاصیت بودند که بعد در مجلس در شهر خودشان هم رای نیاوردند. این روزها که زیر برف پاک کن ماشین های شهر را از تراکت های رنگی و گلاسه کاندیداهایتان پر کرده اید و این ور و آن ور بنر چسبانده اید، سفرهای استانی و شهرستانی، نشریه نه دی و اصولگرا و نشریه بیت المال پرتوسخن هم روی آنها، و کل موبایل های شهر از پیامک های طولانی فارسی تان مدام به صدا در می آید باز رویتان می شود از ساده زیستی و کم هزینگی بگویید؟ چشم تو چشم ما می کنید این ها را می گویید، اما مردم که در شهر، سر چهار راه، رجانیوز دات کام نمی بینند، واقعیت را می بینند.

آزموده را دوباره آزمودن خطاست

و ما امروز قرار است دوباره خام حرف های علامه ها بشویم، آنچنان که به مداحان هاشمی در دهه 70 اعتماد کردیم و گفتیم معیار حال فعلی افراد است، و شد آنچه شد؛ می خواهند باز چنین کنیم. نخیر، آزموده را دوباره آزمودن خطاست. به ما خرده می گرفتند به خاطر انتقاداتمان به احمدی نژاد در دور اول، حال ببینید حاصل بصیرتتان را، 3000 میلیارد اختلاس فقط یک رقمش است، وقت هست برای بیشتر دانستن مردم. بامبول جریان انحرافی را در آورده اید که بگویید ما نبودیم و جداییم؟ پایتان گیر است برادران، باید جواب پس بدهید از این مصیبتی که در کاسه حزب الله گذاشتید! حال قرار است حزب الله اشتباه 7 سال پیشش را تکرار کند؟
و شما اشتباه هاشمی در 84 را تکرار نکنید، انقدر مردم را از کسی نترسانید، برعکس می شود، بالاخص با حاصل اعتمادشان به شما که این وضع فساد و اقتصاد مملکت است.

پی نوشت.
* آن کت سفید را، شهید مغنیه، در یکی از دیدارها وقتی حاج باقر با حاج قاسم سلیمانی در حال برگشت از سوریه بودند در فرودگاه به این دو هدیه می دهد.
  • محمدمسیح یاراحمدی

بسم الله؛
سلام؛
یک مقدار دیر شده، اما فکر کردم بد نیست لیستی که دارم می روم بهش رای بدهم رو با شما در میان بگذارم؛ توی این لیست شاخصه اصلی من توانایی های اقتصادی یا سابقه اجرایی و آشنایی با ساختار دولت است؛ عناوینی که قبل از آنها * آورده م، به دلیل اقتصادی انتخاب شده اند؛ و عناوینی که # قبلشان آمده به دلیل سابقه اجرایی و آشنایی شون با ساختار دولت انتخاب کرده ام؛ کل لیستم 28 نفر است، 16 نفر به دلیل امور اجرایی، 9 نفر به دلیل سابقه اجرایی، 3 نفر به دلیل رویکرد اخلاقی انتخاب شده اند؛

لازم به ذکر است که به کاندیداهای جبهه پایداری و جمعیت ایثارگران (به جز توکلی و نادران) رای نمی دهم؛ درباره جبهه پایداری، این به دلیل سابقه به شدت ضعیف در مجلس قبلی از نظر رکورد داری در تاخیر ها(حسینیان و رسایی)، عدم شرکت در پیگیری های مربوط به مسائل اقتصادی و اجرایی (رزومه ضعیف آقا تهرانی نمونه است)، و همچنین نقش شان در توجیه مداوم دولت احمدی نژاد تا قبل از قضایای مشایی، است؛ و به دلیل عدم صداقت سیاسی و بازی با اصولگرایان و حضور همزمان در دو لیست جبهه پایداری و جبهه متحد، جمعیت ایثارگران را تحریم کرده ام.
بعضی کارنامه خوانی نماینده گان را در اینجا ببینید:

لیست پیشنهادی:
پیشنهاد دوستان جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی - نزدیک به جریان دکتر قالیباف:
* 1. احمد توکلی (کد: 2415) - دکتری اقتصادی از ناتینگهام / سابقه مدیرمسئولی روزنامه فردا / از منتقدان اصلی سیاست اقتصادی دولت
# 2. محمد نبی رودکی (کد: 4285) - از فرماندهان سپاه در دفاع مقدس / دارای سباقه فعالیت اجرایی شاخص / مشاورعالی شهردار تهران / نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی هفتم
# 3. دکتر علی اصغر خانی (کد: 2781) - دارای سابقه فعالیت اجرایی / شهردار منطقه نمونه تهران
4. محمد حسن ابوترابی (کد: 1274) - از سیاسیون اخلاقی و توصیه شده توسط استاد آیت الله فاطمی نیا
* 5. الیاس نادران (کد: 8257) - دکتری اقتصاد / عضو کمیسون اقتصادی در مجلس هشتم / از منتقدان اصلی سیاست اقتصادی دولت و پیگیر پرونده فساد اقتصادی حلقه فاطمی (مرتبط با معاون اول رئیس جمهور)
# 6. دکتر حسین مظفر (کد انتخاباتی: 7827) - وزیر آموزش و پرورش در دولت هفتم (دولت خاتمی)
منتخب از جبهه متحد - مورد حمایت آیت الله مهدوی کنی:
* 7. مهندس حمید فرمانی (کد: 5741) - دارای سوابق فعالیت اقتصادی صنعتی شاخص
* 8. دکتر سید مسعود میرکاظمی (کد: 8214) - اقتصاددان / دارای سابقه وزارت نفت و بازرگانی
* 9. دکتر حسین نجابت (کد: 8281) - دکترای فیزیک هسته ای از دورهام بریتانیا / رئیس کمیسیون ویژه جهاد اقتصادی
10. حجت الاسلام و المسلمین کازرونی (کد: 7127) - فردی اخلاقی نزدیک به جریان معتدل اصولگرایی
منتخب از جبهه صدای ملت - منتقدین دولت
11. علی مطهری (کد: 7824) - دکترای فلسفه / دارای سابقه شاخص در مجلس هشتم، خصوصا پرونده کردان، سوال از رئیس جمهور، طرح جامع رسانه و ...
* 12. حمید رضا کاتوزیان (کد انتخاباتی: 7125) - مهندس مکانیک و بیومکانیک / سابقه ریاست کمیسیون انرژی و نایب ریاست کمیسیون صنعت مجلس
# 13. دکتر سید علیرضا مرندی (کد: 7581) - سابقه وزارت بهداشت / دارای نقش جدی در تاریخ انقلاب و دیپلماسی بین المللی انقلاب
* 14. مهندس مصطفی رضا حسینی قطب آبادی (کد : 4241) - فوق لیسانس شهرسازی / سابقه خوب در مجلس هشتم، عضو کمیسیون صنایع، موثر در پیگیری استیضاح وزیر اقتصاد و سوال از رئیس جمهور؛ حذف قانون مزایای مادام العمر مسئولین، و ...
* 15. دکتر حسن غفوری فرد (کد: 5457) - دکتری فیزیک هسته ای از دانشگاه کانزاس / سابقه 4 سال وزارت نیرو
* 16. مهندس حسن زمانی (کد: 4524) - فوق لیسانس مدیریت / دارای سوابق شاخص در امور اقتصادی و دولتی / عضو هیئت رئیسه کمیسیون نیرو،پست و تلگراف و تلفن و انرژی اتمی
* 17. مهندس سید حسین هاشمی (کد: 8452) - فوق لیسانس مهندسی صنایع / سوابق شاخص اقتصادی / معاون وزیر صنایع و معادن و فلزات به مدت 8 سال / چهره برتر اقتصادی در جشنواره قهرمانان صنعت در سال 1390
# 18. مهندس حسین شیخ الاسلام (کد: 4874) - از دانشجویان خط امام / سابقه در حوزه سیاست خارجی
ایستادگی - مورد حمایت دکتر محسن رضایی
# 19. امیدوار رضایی میرقائد (کد: 8547) - متخصص مغز و اعصاب / سابقه ریاست بیمارستان و رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس
# 20. جواد محمدی (کد: 7512) - پی.اچ.دی در ژنتیک از کارولینسای سوئد / عضو شورای تحول نظام آموزشی کشور و شورای تخصصی مهندسی فرهنگی کشور
# 21. محمداسماعیل کوثری (کد: 7218) - از فرماندهان شاخص سپاه در جنگ تحمیلی
* 22. فرزاد سلیمانی (کد: 4728) - دارای سوابق شاخص در مدیریت کارخانه ها و فعالیت های اقتصادی
* 23. حبیب ا... حبیبی (کد: 2542) - دکترای حقوق تجارت بین الملل / دارای سابقه در صنعت کشتیرانی
* 24. ناصر داوودی راد (کد: 2857) - کارشناس حسابداری و دکتری مدیریت آموزشی / فعال حوزه اقتصادی و کار آفرینی
* 25. بهنام ملکی (کد: 8127) - دکتری اقتصاد / دارای سوابق مفصل و شاخص اقتصادی / اصلاح طلب
# 26. دکتر الهام امین زاده (کد: 1721) - دکتری حقوق بین الملل / سابقه شاخص در حوزه دیپلماسی
* 27. حجت السلام والمسلمبن مصباحی مقدم (کد: 7815) - اقتصاد دان غیر آکادمیک
* 28. مهندس محمدرضا باهنر (کد: 1814) - مهندس معمار و کارشناس ارشد برنامه ریزی اقتصادی / عضو کمیسیون تدوین سند چشم انداز بیست ساله
  • محمدمسیح یاراحمدی

پیش نوشت.

نداشتن دستگاه شخصی، در گچ بودن پایم در این مدت و ایام تحویل کارهای دانشگاه موجب شده است که نتوانم گاه نوشت وبلاگ را که حوصله ی بیشتری می طلبد را مرتب بروز کنم و به قول های برای نوشتن بعضی مطالب خاص سریع عمل کنم؛ فقط شرمنده رفقا.

نوشت.

در این چند روز از نوع نگاه میرحسین موسوی به نهضت آزادی بسیار شنیده‌ایم و خوانده‌ایم؛ مطالبی که گاه سخنان خود جناب نخست وزیر بوده یا شنیده‌ها، شایعات و گاه روایت نشریات و پایگاه‌های خبری اصولگرا است؛ روایاتی که جملگی در راستای پرسش و زیر سوال بردن کاندیدای ریاست جمهوری عنوان شده‌اند (فرض بر نیّت خیر!).
هرچند که نفس دفاع از آزادی فعالیت جمیع گروه های سیاسی  من جمله نهضت آزادی در جمهوری اسلامی از نظر شخص نویسنده امر ممدوحی است که نه موجب تخریب که اتفاقا شوق من به رای دادن به کاندیدایی حامی آزادی‌های سیاسی را بیشتر کرده است، و در مطالب آینده دلیل این مدح را توضیح خواهم داد (پس بحث و مناظره کامنتی در این باب را موکول می‌کنم به همان پست)؛ ولی هدف این نوشته نه اثبات جواز فعالیت نهضت آزادی، که واکاوای ادعاهای نشریات نواصولگرا است؛ ادعاهایی که گاه به دروغ هستند و گاه بر اساس فرضیاتی است که خود می‌تواند علیه نیروهای همان جبهه نیز صدق کند.
بررسی اخبار اخیر.
در ابتدا بگذارید اخبار را بررسی کنیم،
خبر اول؛ اصلی ترین خبری که موضوع نهضت آزادی و مهندس موسوی را داغ کرد خبر جلسه‌ی خانم مصطفوی –فرزند امام (ره) دبیرکل جمعیت زنان جمهوری اسلامی بود، جلسه‌ای که ادعا شد در آن خانم مصطفوی با مهندس موسوی درباره‌ی ارتباط موسوی با نهضت آزادی وارد درگیری کلامی شده است، و حتی قابلیت دیگری از پایگاه‌های خبری نمایان شد که در جلساتی که خبرنگار ندارند هم امکان استماع صحبت‌های درگوشی موسوی و محافظش را دارند که به ادعایشان از او خواسته است خبرنگاران را از جلسه بیرون بیاندازد (یکی از منابع خبر: رجانیوز)؛ اما در 15 اردیبهشت جمعیت زنان ج.ا. به دبیرکلی خانم مصطفوی، اطلاعیه ای منتشر کرد که خواندن آن و مقایسه با ادعای منابع اصولگرا جالب است:

باسمه تعالی
به دنبال نشر اکاذیب و دروغ پردازی برخی از سایت های حزبی، پیرامون ملاقات دبیرکل و اعضای شورای مرکزی جمعیت زنان جمهوری اسلامی با جناب آقای «میر حسین موسوی» اطلاعیه ای از سوی این حزب به شرح زیر صادر گردید:
متاسفانه در روزهای اخیر بعضی از سایت ها خبری مطالب کذبی را به دبیرکل محترم این حزب نسبت داده اند که به دور از اخلاق و انصاف است و ضرر آن متوجه کاندیدای مورد نظر آن سایت ها خواهد بود.
یکی از سوال های مطرح شده در این دیدار توسط سرکار خانم دکتر مصطفوی پیرامون سپردن پست های کلیدی در دولت آینده جناب آقای «موسوی» به اعضای نهضت آزادی بود و ایشان قاطعانه پاسخ دادند، هر چند که آنها را مسلمان و اهل نماز می دانم ولی با فاصله گرفتن آنان از انقلاب من نه می توانم با ایشان کنار بیایم و نه می توانم به آنها پست کلیدی بدهم.
لذا جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران همچنان بر حمایت خود از نامزدی «میر حسین موسوی» تاکید دارد.

خبر دوم؛ کانه اقدامات همیشگی کیهان، و جدیدا وطن امروز، رجانیوز و روزنامه ایران، خبری ویژه منتشر شد که از جلسه‌ی میرحسین با چند تن از نیروهای نهضت آزادی آن هم در محل روزنامه‌ی دولتی (به ادعای نشریات ابر اصولگرا) خبر می‌داد؛ جدایی از اینکه روزنامه اطلاعات نه یک روزنامه‌ی دولتی، که سازمانی منتسب به رهبری است، عکس العمل روزنامه اطلاعات جالب است:

نویسنده خبر مجعول " در جلسه شنبه شب میرحسین با نهضت آزادی چه گذشت؟" متاسفانه در آغاز، خبری بکلی دروغ را آورده است (جلسه میرحسین با اعضای نهضت آزادی). پس از آن به بیان تفکرات، تخیلات و حتی توهمات شخصی خود پرداخته است. وقتی ما تحقیق کردیم که آن افراد کجا بودند، مطلع شدیم، یکی از افرادی که نویسنده وطن امروز از آن نام برده است، اساسا مدتهاست که در ایران نیست!
[...]
مهندس موسوی در هر 3 دفعه ای که به مؤسسه اطلاعات آمد، از مشایعت تا بدرقه در حضور خبرنگاران و دربرابر چشم و لنز دوربین عکاسان و تصویربرداران بود و لحظه ای از معرض و مرآی آنان دور نشد. چطور ممکن است جلسه ای محرمانه با اعضای نهضت آزادی برگزار کرده باشد که از چشم ما و خبرنگاران و عکاسان و بقیه عالم پنهان مانده باشد و فقط نویسنده محترم وطن امروز از آن باخبر شده باشد ؟!

اما ورای اخبار و شایعات دروغین خواندن نظر قطعی میرحسین درباره‌ی نهضت آزادی خواندنی است، نظری که تحلیل آن در حوصله‌ی این نوشته نیست و ربطی هم به موضوع ندارد؛ اما اشاره به این نکته بس که این نظر قابل تعمیم به بسیاری از گروه‌ها و گرایش‌های سیاسی است و تحلیل آن را به همان پست آزادی سیاسی موکول می‌کنم:

هر کجا می رویم این سوال را از من می پرسند و من هم توضیح می دهم. هر چه بیشتر از من بپرسید من بیشتر توضیح می دهم و این به ضرر کسانی است که سوال می کنند. نهضت آزادی یک حزب از احزاب معروف به قبل از انقلاب اسلامی ماست. در تاریخ 15 شهریور، شهید بهشتی ما را به همراه چهار نفر از اعضای نهضت آزادی در خانه ی خود دعوت کردند و پس از طرح مباحثی به آنها گفت از شما دعوت می کنم که بیایید و یک حزب واحد با هم تشکیل دهید. انتخاب دولت موقت و حضور مرحوم بازرگان به درخواست شهید بهشتی بود. پس از اختلافات پیش آمده این صف ها از هم جدا شدند ولی هیچ گاه از دهان من نخواهید شنید که من نهضت آزادی و اعضای آن را به عنوان شهروندان این نظام قبول ندارم. این سوال را از من بپرسید باز هم همین جواب را خواهم داد. من با آنها اختلاف دارم ولی آنها شهروندان جمهوری اسلامی هستند، من هیچ گاه به دنبال مصلحت طلبی برای جمع آوری چند رای نبودم و الان هم نخواهم بود و عقیده ی خود را بیان می کنم. نه تنها نهضت آزادی بلکه هر کس در این کشور که در قالب ایران بزرگ فعالیت کند شهروندان این نظام محسوب می شوند و نظام در قبال آنها مسوولیت هایی دارد. اگر این ها چنین تخلفاتی داشتند چطور است دولتی که 4 سال است شعار مبارزه با فساد را می دهد یک نفر از این ها را هم به دادگاه نفرستاده است؟ (کلمه: اظهار نظر صریح موسوی درباره ی نهضت آ‍زادی)

طبیعی است که تا موقعی که این اختلافات سیاسی و دیدگاه‌های سیاسی وجود داشته باشد با نهضت‌آزادی کار سیاسی ندارم، اما اگر منظور شما از این سوال این است که بنده بگویم این افراد مومن نمازخوان که زکات می‌دهند و به تمام واجبات خود عمل می‌کنند انگ کفر بزنم بنده به فکر آخرت هم هستم و این کار را نمی‌توانم بکنم. حضرت امام (ره) با مشی نهضت آزادی نه تنها موافق نبودند، بلکه با هم خط مشی متفاوتی داشتند ولی خود حضرت امام در جواب شبیه این سوال با مضمونی متفاوت که بنده هم از جمله افراد معدود حاضر و شنونده در آن جلسه بودم و فرمودند که اینها آدم‌های دین داری هستند و وقتی که به امام گفته شد که آقا اینها شما را قبول ندارند امام فرمودند مگر من اصول دین هستم. (کلمه: امام فرمودند نباید اسباب وهن نظام را فراهم کنیم)

[caption id="attachment_181" align="aligncenter" width="400" caption="جلسه خبرگان قانون اساسی، امام خامنه ای در ردیف دوم، و آقایان بازرگان و سحابی در ردیف پایین مشخصند."]جلسه خبرگان قانون اساسی، امام خامنه ای در ردیف دوم، و آقایان بازرگان و سحابی در ردیف پایین مشخصند.[/caption]

اما بازی وقتی جالب می‌شود که دوستان را به تاریخ ارجاع دهیم، بررسی اینکه نوع برخورد امام با گروه‌های سکولار چگونه بوده‌است، و اختصاصا با نهضت آزادی چگونه بوده‌است و مرز نهضت آزادی با جبهه ملی و برخوردهای امام با جبهه ملی چیست، خود یک موضوع جداگانه است که بررسی آن بسیار هیجان انگیز خواهد بود. مهندس بازرگان هم در سال 64 و انتخابات دوره چهارم ریاست جمهوری ردصلاحیت شدند؛ حضرت امام روح‌الله در خرداد سال 68 به ملکوت رفتند، پس نامه‌ی منسوب به امام قبل از این تاریخ نوشته شده‌است (جدایی از بررسی صحت یا عدم صحت نامه)؛ با این اوصاف دیدن نامه‌هایی از امام خامنه‌ای به نیروهای نهضت آزادی پس از این تاریخ‌ها جدا جالب خواهد بود؛
نامه‌ی اولی که امام خامنه‌ای در سال 73 و به مناسبت فوت مهندس بازرگان خطاب به دکتر سحابی می‌نویسند:

بسمه تعالی
جناب آقای دکتر یدالله سحابی
درگذشت مرحوم آقای مهندس مهدی بازرگان را به جناب عالی و خانواده محترم آن مرحوم تسلیت می گویم. ایشان یکی از مبارزین دیرین با رژیم ستمشاهی و نیز از جمله پیشروان ترویج و تبیین اندیشه های ناب اسلامی با زبان و منطق و شیوه نوین بود و از این رهگذر بی شک در چشم همه علاقه مندان به گسترش و رواج ایمان اسلامی در میان طبقات تحصیلکرده در دوران خفقان و دین زدایی رژیم پهلوی، دارای شأن و ارزش بخصوصی بود. خداوند ایشان را مشمول رحمت و مغفرت و فضل خود قرار دهد و به تلاش های ایشان با چشم رضا و قبول بنگرد. لطفاً مراتب تسلیت این جانب را به همسر و فرزندان محترم ایشان ابلاغ فرمایید.
سید علی خامنه ای      5/11/1373

و نامه‌ای دیگر در تسلیت فوت مرحوم یدالله سحابی نوشته می‌شود (لینک در سایت آقا):

بسم‌الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌
درگذشت‌ مرحوم‌ مبرور آقای‌ دکتر یدالله‌ سحابی‌ (رحمه‌ الله‌ علیه‌) را به‌ همه‌ فرزندان‌ محترم‌ و به‌ خاندان‌ گرامی‌ ایشان‌ تسلیت‌ می‌گویم‌. این‌ شخصیت‌ کهن‌ سال‌ علمی‌ و فرهنگی‌ و سیاسی‌، سالهای‌ درازی‌ را با مجاهدت‌ و جدیت‌، به‌ تلاشی‌ صادقانه‌، در راه‌ آنچه‌ بدان‌ باور داشت‌، مصروف‌ کرد. همت‌ اصلی‌ او گماشته‌ شده‌ بود اولا بر زدودن‌ تهمت‌ ناسازگاری‌ دین‌ و علم‌، که‌ انگیزه‌های‌ منحرفی‌ موجب‌ طرح‌ مکرر آن‌ از سوی‌ عناصری‌ می‌گشت‌ و نیز بر مردود شمردن‌ پندار جدایی‌ دین‌ از سیاست‌. در بخش‌هایی‌ از سالهای‌ متمادی‌ این‌ مجاهدت‌ طولانی‌، وی‌ به‌ شیوه‌های‌ فرهنگی‌ و در بخش‌های‌ دیگری‌ به‌ شیوه‌های‌ سیاسی‌ روی‌ می‌آورد و سالها زندان‌ در رژیم‌ ستمشاهی‌، هزینه‌ی‌ این‌ اقدام‌ با اهمیت‌ بود.
مرحوم‌ دکتر سحابی‌، مردی‌ با ایمان‌، با حقیقت‌، خوش‌ روحیه‌ و مقاوم‌ بود. در دوران‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ پس‌ از مقطعی‌ که‌ وی‌ از قوای‌ مجریه‌ و مقننه‌ خارج‌ شد، اختلاف‌ برخی‌ از دیدگاههایش‌ با مسؤولان‌ کشور، وی‌ را به‌ وادی‌ بی‌انصافی‌ و غرض‌ ورزی‌ سوق‌ نداد. او مردی‌ دیندار و متعبد و درست‌ کردار بود.
از خدای‌ متعال‌ مسئلت‌ می‌کنم‌، که‌ رحمت‌ و فضل‌ خود را بر روح‌ او ارزانی‌ فرماید و دورانی‌ را که‌ او اکنون‌ در آن‌ به‌ سر می‌برد، برای‌ او دوران‌ آسایش‌ و برخورداری‌ از مغفرت‌ الهی‌ قرار بدهد.
بمنه‌ و کرمه‌ ـ سیدعلی‌ خامنه‌ای‌ ـ 24/01/1381

واقعیت طنز ماجرا این‌جاست که میرحسین موسوی از نیروهایی نزدیک به نهضت آزادی بوده‌است که از اوائل انقلاب با توجه به گرایش به نظرات اسلامگرایان و خصوصا امام از نظر سیاسی از نیروهای نهضت فاصله می‌گیرد؛ حتی در مورد ازدواج مهندس و خانم رهنورد ذکر شده است که این دو در جلساتی که برای حل اختلاف دو جریان حسینیه ارشاد تشکیل شده‌است آشنا می‌شوند؛ جلساتی که در آن مهندس موسوی نماینده جریان طرفدار مطهری و دکتر رهنورد نماینده جریان حامی شریعتی بوده‌است. و این طور نه تنها مهندس گرایش متفاوتش از نهضت کاملا مشخص است، بلکه در این سال‌ها هیچ وقت نامه‌هایی همچون آن‌هایی که رهبری نوشته‌اند خطاب به دوستان قدیمی خود ننوشته‌است. با این توصیفات اگر نهضت آزادی یک گروه ممنوعه باشد، اگر ارتباط و محبت با آنها حرام باشد، اگر اعضای آن‌ آنچنان که ابر اصولگرایان سعی در اثبات آن دارند یک مشت وطن فروش باشند؛ در این دعوا جرم امام خامنه‌ای، ولی فقیه ما (و برادران ابر اصولگرا)، از میرحسین سنگین‌تر است؛ و البته این جدای از آن است که تکلیف‌مان را باید با طالقانی، چمران و محمدبروجردی نیز مشخص کنیم.

دیگر از این باب.

+ حمایت برخی ورشکستگان سیاسی از میرحسین از سر استیصال و نا امیدی است نه از سر شوق // محمدالیاس؛ واژگون.
+ مهندس موسوی:اختلافات سیاسی نباید بهانه‌ای برای تکفیر و سرکوب شود // پارلمان نیوز
+ و نظری مخالف: نهضت آزادی + میرحسین و دیگر هیچ! // موشک انداز

  • محمدمسیح یاراحمدی
بیست و اندی روز از تحویل کار گذشته، پول بچه ها را از جیب داده ام؛
کلی تغییر داده اند روی سایت، طرح پذیرفته شده 70 درصد تغییر کرده!؛
حالا به من می گوید کار انتخاباتی نکرده ای برادر، توی بازار نیستی؛
بهش می گویم من تو این ماه چهارتا کار دیگه کرده ام، سر پولش این طور نکرده اند؛
ولی می خواستم داد بزنم، کار انتخاباتی کرده ام، با نامرد کار نکرده ام؛
شما قبلش اینطوری هستید بعدش می خواید چه کنید.
  • محمدمسیح یاراحمدی
موضوع وقتی خیلی بامزه می‌شود که رای‌سفیدی چون من همزمان برای ستاد میرحسین و احمدی‌نژاد کار می‌کند؛ بعید نیست برای ستاد کروبی هم کار کنیم.
* منظور از کار: طراحی سایت
  • محمدمسیح یاراحمدی

بسم الله؛
یکی دو روزی از اعلام قالی‌باف در مورد عدم شرکت در انتخابات می‌گذرد و من هم‌چنان در شوک‌ام، خصوصا که روز پیشش گرافیک و وب یک سایت انتخاباتی مربوط به ایشان را تمام کرده‌بودم؛
اما موضوعی که می‌خواهم به طور خلاصه مطرح کنم ربط مستقیمی به حاج باقر ندارد؛

mir-mah
فکر نمی‌کنم نیازی به یادآوری آنچه که امروز بر سرمان می‌رود باشیم، دولتی که با نام امام و آرمان‌های انقلاب رای می‌آورد به راحتی از ایجاد رابطه با آمریکایی که هنوز تغییر نکرده و دوستی با مردم اسرائیل می‌گوید، وگام به گام، به نام امام و انقلاب، آرمان‌های انقلاب را لوث و تبدیل به هجوی دستمالی شده می‌کند؛
و در این میان میرحسین موسوی با حضورش ضمن اینکه حضور محمدباقر قالی‌باف و سیدمحمدخاتمی را به بن بست می‌کشاند؛ آرام نشسته و دل‌خوش به چهارپنج سایت انتخاباتی‌اش است، در کنار اینکه از داشتن یک روزنامه‌ی مکتوب همچنان محروم است؛
و‌ گویی انگار نه انگار که هر کاندیدای ریاست جمهوری در هر دوره‌ای از همین ایام باید شروع به سفر و سخنرانی بکند؛ و به این اضافه کنید که در دوره‌ی حاضر رئیس جمهور که خود رقیب انتخاباتی است با بودجه‌ی بیت‌المال به سفرهای مکرر استانی می‌رود و با انحلال سازمان برنامه و بودجه راه را برای خرج سریع و بی‌حساب بودجه باز می‌کند؛ و این چنین رای می‌خرد -البته این موضوع که آیا هزینه‌های دکتر احمدی‌نژاد در سفرهای استانی به حق هست یا نه از حوصله این نوشته خارج است، ضمن اینکه مطرح کردن این موضوع نه از حیث تخطئه سفرهای رئیس جمهور که از باب یادآوری موقعیت انتخاباتی است که رئیس جمهوری خودخواسته یا ناخودآگاه از آن بهره مند است-
و باز میرحسین نشسته است؛
بروید از چند جوان متولد دهه 60 بپرسید ببینید چندتایشان اصلا میرحسین را یادشان است؛
و این جدایی از این است که مهندس موسوی با بیان اینکه سیاست‌هایش در دوره‌ی نخست وزیری متناسب با موقعیت بوده، هاله‌ی موهومی دور خود کشیده که امروز حتی اکثریت طرفدارانش از این‌که با چه کسی و چه مانیفستی طرف هستند گیچ کرده است؛
با این وضعیت، اگر همچنان میرحسین بخواهد اینگونه پیش برود، نه تنها با ممانعت علّی از حضور رقبای جدی احمدی‌نژاد راه را برای رئیس جمهور هموار کرده، بل رای آوردن خود را نیز در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد؛
با این توصیفات، همه باید منتظر چهارسال ریاست جمهوری دوباره‌ی دکتر احمدی‌نژاد باشیم.

  • محمدمسیح یاراحمدی