شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

روزنگار
  • ۲۴ آبان ۹۴ , ۰۵:۵۵
    از قصص نماز شاهد...

    فقیه معتقد بود اشکِ دنیا، صلاه را تباه می‌کند؛
    به گمانم فقیه هیچ‌وقت عاشق نبود؛
    و خدای محرم ندانست که راز مگو را جز با او چگونه توان گفت؟
    که افوضُ امری الی الله...


    حال ما بی ‌آن مه زیبا مپرس
    آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
    گوهر اشکم نگر از رشک عشق
    وز صفا و موج آن دریا مپرس


  • ۲۳ آبان ۹۴ , ۲۳:۴۵
    داستان هر روزه‌ای که رُخ نداده است

    دوشب پیش وحید سعیدی از غم رابطه‌اش با پسرش گفت که جز صبح‌ها نمی‌بیندش؛ اندوه واژگانش را ملموس در رگ‌هایم حس کردم؛ که من هم از همان دست پسرانی بودم که پدرم را صبح‌ها و روزهای تعطیل می‌دیدم. هراس این اقبال،‌ هوار شد روی سرم که من هم با این اوضاع فعلی، بهتر از این با خانواده‌ام نخواهم کرد. امشب که برنامه مقرر پایان کار دفتر درست اجرا نشد، ساعت ده و نیم که جلسه تموم شد، بدون دیدن پیغامش، تلفن زدم. خواب بود؛ پیام‌رسان را باز کردم، خواندم که یک ساعت قبل پیغام فرستاده بود که خسته است و بیشتر از این نمی‌تواند بیدار بماند. جز چند باری لحظه خوابیدن معصومانه‌ش را ندیدم؛ اما همان شنیدن صدای خسته خواب آلود کافی بود که تمام داستان وحید سعیدی جلوی چشمم رژه برود. او را دیدم و خانه‌مان را؛ که می‌رسم و صدای مهربانش خاموش است و من با باری از سختی تنهایی، روی کاناپه دراز می‌کشم...

  • ۷ آبان ۹۴ , ۱۸:۱۵
    مردی که می‌خواهد بارکش نباشد

    نقل است در ایام قدیم، زمانی که وسیله نقلیه هنوز درشکه و گاری بوده است، دانشجویان دانشگاه معماری بوزار برای حمل وسایل تحویل پروژه دروس‌شان آنها را بار گاری می‌کردند و می‌کشیدند. گاری را در فرانسه «شارت» می‌خوانند؛ و حالا بعد از سال‌ها این کلمه «شارِت» در ادبیات فضای معماری، از دانشگاه تا فضای کار، برای توصیف وضعیت فشردگی کارها استفاده می‌شود. در ایام تحصیل بیشتر روزهای نهایی ترم اسمش را می‌شنوید ولی در دفاتر معماری خصوصا وقتی مکرر پروژه جاری باشد، این کلمه شنیده می‌شود. و من در زندگیم تقریبا همیشه در این موقعیت هستم؛ عطش به تجربه‌های متعدد، احتمالا کمی حرص پول و شهرت و یادگیری، به اضافه انعطاف زیادی در تصمیم‌گیری‌ها و همچنین تک‌پری و تک‌روی موجب شده است که همیشه بار انبوهی از کارها روی گُرده‌ام باشد. همین الآن که این‌سطور را تحریر می‌کنم، برای شنبه و یک شنبه حجم زیادی کار برای دانشگاه دارم، از ضبط دومین برنامه‌‌مان رها شده‌ام و باید برای هفته بعد برای ضبط دیگری آماده شوم. فصلنامه‌ای که سردبیری‌اش می‌کنم (همشهری‌معماری) باید هفته بعد به چاپخانه برسد و در عین‌حال به زمان رونمایی پایگاه که درحال راه‌اندازی‌اش هستیم نزدیک می‌شویم. این‌ها شاید کارهای مهم باشد، چندین خُرده‌کار، از مطالب ننوشته و یکی دو پروژه برنامه‌نویسی خُرد را هم حساب نمی‌کنم. 

    نتیجه چیست؟ اینکه یا سر موعد به کارها نمی‌رسم یا اینکه آنطور که می‌خواهم انجامشان نمی‌دهم؛ در امور مربوط به کسب‌وکارهای پروژه‌ای هم مجبورم پروژه‌های کمتری بپذیرم. سال‌ها فعالیت مطبوعاتی، تخصصی و سیاسی هرچند متناسب با انرژی که از من گرفته است تبدیل به پول نشده است اما اعتباری جمع شده است که در رشته‌های مختلفی که کار کرده‌ام (و احتمالا بعد از چندسال رها کرده‌ام) هنوز محل رجوع باشم. حالا که کَمَکی پختگی به صورتم هم آمده و از آن کودکانگی بصری دور شده‌ام اعتماد جماعت هم بیشتر شده است؛ اما چه فایده‌ای که فرصت به بار نشاندن این اعتبار نیست.

    تجربه جمعی ایرانیان به اضافه ذکر خاطرات خانواده و تجربیات نزدیک‌تر آنها از کارهای گروهی و شراکتی، همیشه هراسی در امثال من نگه‌داشته است که از کار شراکتی و تقسیم ظرفیت‌ها پرهیز کنیم. مثلا من مدام ایده‌پردازی می‌کنم؛ ایده‌هایی که می‌توانند با کمی تلاش به پول برسند ولی به دلیل عدم اعتماد به افراد بسیاری از آنها را پیش خودم نگه می‌دارم و هیچ وقت به فعل نمی‌رسد. این وضعیت درباره پیشنهادات بالفعل کاری هم در جریان است. حالا بعد از مدت‌ها به سرم افتاده که از این مرکب بی‌اعتمادی پایین بیایم و در حالی که در یکی از کارهایم به ثبات رسیده‌ام، باقی موارد را با جماعتی شریک شوم.


  • ۱۵ مهر ۹۴ , ۱۷:۲۲
    افق

    امروز میان فیش‌هایی که نوشته‌ام یک جمله از شهید پیچک پیدا کردم که خلاصه و بُن چیزی است که به عنوان مشی سیاسی می‌شناسم؛ اینکه چرا مکرر برای خودم یادآوری می‌کنم که مسئله ما مصداق نیست بلکه فرایند و منش است.

    شهید غلام‌علی پیچک می‌گوید «مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علیع بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی‌ترسیم؛ از انحراف می‌ترسیم!»

  • ۳ مهر ۹۴ , ۲۲:۵۱
    شب‌خوانی

    مشنو که از تو هست گزیرم چرا که نیست
    یا نیست از تو محنت و رنجم چرا که هست


    از خواجوی کرمانی، که عجیب همدل ماست.

  • ۲۸ شهریور ۹۴ , ۰۲:۵۲
    روی مبل خانه خودمان

    حوالی ساعت یازده صبح جمعه هواپیمای امارات ایرلاینز روی زمین نشست تا کمی بعد از اذان ظهر از سفری ۱۷روزه، پرفشار و آموزنده به خانه رسیده باشم. از فردا به سرعت مشغول تکمیل متون سفرنامه خواهم شد؛ هرچند که هنوز بین انتشار آنلاین این متن‌های تکمیل‌شده و نگه‌داشتنش برای کتاب سفرنامه در تردیدم. 

    بعد از استراحت از سفر چندساعتی است که هنوز ذهنم درگیر آن است. انقطاع ۱۷روزه از وطن، پیاده‌روی‌های بیش از ده‌ساعته، به عین رساندن مثل مترکردن خیابان‌ها و شرایط خاص اجتماعی سفر فرصتی برای خودشناسی و آموختن بود. ۱۷ روز فرصت داشتم تا منقطع از خانواده به تغییراتی که می‌خواهم در زندگیم بدهم فکر کنم. آدم کم سفری نیستم؛ اما دوستان همسفرم کسانی هست که در طی سال‌ها دست‌چین شده‌اند و روابطمان دیگر تعریف شده و به ثبات رسیده‌است. در این سفر اما همه همسفران جز یک نفر افرادی تازه بودند که از قضا همه آنها جز دو نفر در موقعیت کاملا مخالف ایدئولوژیک من قرار داشتند؛ هرچند دوستان مخالف ایده خود زیاد دارم اما همیشه از زیست مداوم با آنها پرهیز داشته‌ام. این موقعیت فرصتی بود که هم درباره رابطه خودم با این بخش از جامعه بیاندیشم و هم در رفتارهای شخصی‌م، اعم از رابطه‌م با افراد تا مدیریت امور شخصی محک بخورم و ضعف‌های خودم را بهتر بشناسم.

    حالا که سه ساعتی از بامداد روز شنبه گذشته است، مشغول مرور کارهایی هستم که از فردا برای یک زندگی جدید باید انجام دهم. دوست دارم مفصل از این تجربه‌ها به صورت موضوعی و از این فرایند تغییرات به صورت جزئی بنویسم.

  • ۲۶ شهریور ۹۴ , ۰۰:۳۸
    چیزهایی هست که می‌دانی

    امروز رُم را هیچ ندیدم،

    در برابرم، همه تو بودی،

    تو که ...

    تو که ...

    تو ...


    پ‌ن.
    بعد از ۱۲ ساعت پیاده‌روی در غربت.
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۸:۱۵
    شعف
    پارک جنگلی میلان،
    باد خنک سحر،
    اذان‌گویی حیوانات،
    نماز صبح جماعت،
    روی فرش سبز چمن‌ها،
    دیار غریب هم می‌تواند صمیمی باشد
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۰:۴۷
    شکلات تلخ

    شب،

    اشک،

    مردی که در غمی تاریک غرق می‌شود.

۶ مطلب با موضوع «ورسیون ۲ - وبلاگ حلقه‌روح‌الله [۱۳۸۸-۱۳۹۱] :: گاه‌نوشت :: سیاست خارجی» ثبت شده است

[caption id="attachment_881" align="alignleft" width="150" caption="«هاروارد، مک دونالد» نوشته سید مجیدحسینی، نشر افق"][/caption]

چه با نگاه ایده آل گرا -که جزئی یک حرکت بلندمدت باشد- یا عملگرایی حال نگر، هویت امروز جنبش مقاومت و ایران با مخالفت با آمریکا (وزیر شعار: اِمریکا) گره خورده است.

وضعیتی که رابطه ای نفرت آلود ساخته استکه با فاصله ای موئینه تا معاشقه ادامه پیدا می کند. چه چیز به اندازه دشمنی می تواند کنجکاوی نسبت به رقیب را بیانگیزد، و پس از آن در پس هر شناخت و اطلاع از موفقیتی مایی که مدعی ام القرایی هستیم را به این تلاطم بسازد که به رقیب رسیم و پرچم اسلام را بر مرزی فراتر بکوبیم؟

بدون در نظر گرفتن خوب/بد و حق/باطل در واقع همزمان با اینکه ما با پندار یک وظیفه تاریخی به نمایندگی از مستضعفین جهان در حال نبرد با شیطان بزرگ هستیم، از یک فاصله طولانی با تمام توان تلاش می کنیم به موفقیت های او دست پیدا کنیم که در محاسبه مادی در موازنه قرار بگیریم. آنچنان که دکترجواد لاریجانی در شرح نظریه ام القرایش بارها به این نگاه برای پیروزی اشاره می کند. البته حتی اگر این شوق موازنه نبود، در مقابل موجودیتی چون اسرائیل که در موازنه قوا با اوییم همچنان دشمنی انگیزه ی عطش دانستن از دشمن است. وجه حزب الله و این نبرد را که بگذاریم کنار، همچنان برای ما عجیب جذاب است که بدانیم که در برادوی و فیوث اونیوی تک ابرقدرت باقی مانده چه می گذرد.

همین دلایل خارجی کافیست که کتاب «هاروارد، مک دونالد»، سفرنامه ی آمریکای یک حزب اللهیِ مشهدی مهم و جذاب باشد. پرداخت سیدمجید حسینی جذاب و نو است؛ نویسنده حزب اللهی دهه 90 که خود قربانی عصر پسامدرن شبکه ای است، خوب طبع مخاطبِ خود را که از کارکترهای نازنین سایز 12 به تاهمای سایز 11 فیس بوک فرار کرده است را می شناسد. همین است که تصاویری که به یاری آیفون4اس ش گرفته است به یاری متنش می آید و سفرنامه مینیمالیستی ای می سازد. در دوره ای که روزنگاریهاییم 140 حرف است، هر فریم سفرنامه نویسنده فیلمخوار ما می شود دو صفحه متن و 4 صفحه عکس آماتوری (که به گمانم اگر با اینستاگرام می گرفت از این هم جذاب تر می شد).

روایت سیدِ مشهدی، در کنار جذابیت صادقانه است، سیال ذهن او از ابتدا تا انتهای سفر در برابر ماست. از شگفتی ابتدایی از نظم و بهشت آمریکایی تا احساسات ناخودآگاهش به برادرِ سیاه هارلمی که تنها دست آویز او برای محکم نگاه داشتنش در برابر هجوم زیبایی اثیری برجهای رقصان مکتب شیکاگو است. یا آنجا که در برابر سازمان ملل و موزه ی سرخ پوستان از مستی می پرد، و مرز بین عشق و نفرت یک موست. مشهدیِ حزب اللهی از گیجی مستی می زند بیرون و سفرنامه ای که در مقدمه قول داده بود ورای نگاه ایدئولوژیک توصیف کند را با عصبانیت از ظلم آمریکایی به پایان می برد. او آنقدر عصبانی است که حتی حس کنجکاوی نسبت به دشمن هم حریفش نمی شود که از قایق پیاده شود و به بازدید مجسمه آزادی برود.

[caption id="attachment_880" align="aligncenter" width="410" caption="«هفت کور به یه پول» | جمله به یادماندنی کتاب منِ او درباره هفت کوری که دور دنیا می چرخند؛ به اولی که پول می دهید، نفر آخر دست به شانه بقیه می گیرد تا بیاید اول صف بایستد، علی فاتح کتاب امیرخانی آنها را در خانی آباد می بیند و مدت ها بعد در پاریس"][/caption]

خواننده ی مومنی که «هاروارد، مک دونالد» را می خواند احتمالا یا قبل از آن «بی وتن»ِ آقارضای امیرخانی را خوانده است، یا بعد از آن خواهد خواند و با هم مقایسه خواهد کرد. کتابِ آقارضا، پیش از هرچیز رمان است و متعهد به داستان ورای فضا. هرچند «بی وتن» در شرح نظم آمریکایی و حکومت پول و قانون با «هاروارد، مک دونالد» مباحث مشترکی دارد، اما بی وتن پیش از هر چیز روایت سرگشتگی اقلیت در بهشت در حال فروریختن است و «هاروارد، مک دونالد» شرح جستجوی یک خارجی (که در موطن خود اقلیت نیست) از دنیای رقیب است. سیدمجید حسینی استاد دانشگاه تهران است و خود نیز دور نیست که از دانشجویی فارغ شده است؛ این چنین است که اگر برای رضا امیرخانی جمعیت آمریکایی پس زمینه روایت است، برای سیدمجید دانشگاه آمریکایی محور جستجو است.

البته کتاب که به پایان نزدیک می شود و تحلیل های نویسنده در متن بیشتر می شود، جایی می رسد با کتاب نجوا می کنی که تو که می خواستی تحلیل کنی چرا بیشتر نکردی؟، البته این شاید نظر من است که به نظرم تحلیل های او چون درست/غلط چون معطوف به مبداء سفر و موطن اوست ارزشمند است، آنچنان که نشت نشای امیرخانی اگر از «بی وتن» جذاب تر نیست، اما برای من ارزشمندتر است. از این جهت است که خصوصا با پس زمینه نقش سیاسی نویسنده و جایگاه دانشگاهی او توقع شرحی بیشتر داشته ام.

در همین باره.

+ نه سفرنامه است، نه گزارش و ... | علیرضا کیوانی نژاد؛ ماه نامه تجربه
+ در بهشت مشدد، یک مشهدی معذب در ینگه دنیا | متین غفاریان؛ ماه نامه مهرنامه
+ تلخ و شیرین های آمریکا و آمریکانویسی (با بخشی در پاسخ به نقد تجربه) | مهدی قزلی؛ هفته نامه پنجره
+ مروری بر کتاب هاروارد مک‌دونالد | یادداشت دکتر «حسین پاینده»، منتقد ادبی شهیر بر کتاب؛ سفیرنیوز
+ سید مجید حسینی؛ سرنوشت یک حزب‌اللهی پست مدرن! | گزارش پارسینه از دلیل نقد تجربه
+ تماشای اژدها / عکس العمل به نقد تجربه | داوود مرادیان، سینمای ایران
+ نقد شدید‌اللحن مجله تجربه به «هاروارد مک‌دونالد» | تریبون مستضعفین
+ معرفی کتاب | روزنامه وطن امروز
+ یادداشتی بر هاروارد مک دونالد | وبلاگ بِن نار
+ ... و کتاب! | وبلاگ شور تشنگی
+ آمریکا ... (مقایسه ای بین کتاب حسینی و مردم نگاری سفرِ فاضلی) | پیمان؛ وبلاگ سپهرداد
+ 43 نمای نزدیک از سفر امریکا | حسین قربانی؛ وبلاگ 24:00
+ فصلی از کتاب: «قانون» در غرب ، حکم «ناموس» در شرق را دارد | عصر ایران
+ برو خارج! اما نه مثل توریست ها | وبلاگ تله پاتی
+ روایتی از آمریکاییهای مذهبی و نماز شکسته باصفا در جاده بهشتی بوستون! | معرفی «بازتاب» از کتاب

پی نوشت.

سیدمجید حسینی، همچون رضا امیرخانی و افرادی چون ایشان که معدود اما بر صدر و دید اند، نمایی از حزب اللهی نو است که البته در زمان گسترش و اقبال است. حزب الله که در دهه 60 در نبرد برای حفظ کشور بود پس از بازگشت از جبهه خود را در چند شعبه نسلی بازتولید کرد، گروهی آنان که از خود توبه کردند و دانم و دانی. بخشی آنان که شدند معترضین شبه سوسیالیست اما در مذهب متصلب و البته مامن جبهه نرفته هایی که در عصر سهولت به دنیال هویتی آبرومند و سبقه ای مبارزاتی جهت فیشهای بعدی بودند و دیدیم و باز هم دانی. و بخشی از آنان که یا در همان ردای نظامی یا با از تن کردن آن ایستادند به تحکیم آنچه خود یا پدرانشان برای آن جنگیدند. و همین دسته آخر آنچنان در این روند ساختن و تثبیت منزوی شده و از سیاست دور ماندند که امر بر دسته دوم و اول و دیگران مشتبه شد که حزب الله چنان است و غیر از این نیست.

بازگشت دسته سوم و خلف و نسل بعدش به عرصه سیاست برای دو دسته ناگوار بود، برای تجدیدنظرطلبان که دسته دوم که دانیم و شناسیم بیشتر راستِ کارِ پروپاگاندایشان بود که حزب اللهی را تصویر کنند که کارآمد نیست و جز شعار و نزاع نیست. و البته برای دسته دوم که انحصار مدیریت بدنه مومن را در حال از دست رفتن می یافت. دسته دوم چون همیشه و با شعار کار را برای خود راحت کرده است، برچسب بی بصیرتی می زند و امیدوار است کفایت کند برای دفع اقبال جمعیت مومن به دسته سوم. اما تجدیدنظرطلبان رقیبی سخت دارند که دیگر پروپاگاندای قدیمی درباره ش موثر است و در عرصه کارآمدی بهتر از آنان ظاهر شده است (از عمران میهن بگو تا استقبال از کسانی چون امیرخانی و افروغ و الخ و الخ).

این چنین است که از حواشی «هاروارد، مک دونالد»، نقدهای مهرنامه و تجربه نشریات تحت ید محمدقوچانی بود؛ بالاخص منتقد تجربه که (از یک تجربه پیشین عصبانی) تنها دلیل چاپ کتاب را مدیر بودن وقت نویسنده (بر مجلات همشهری) دانسته و کتابی را که از پرفروش های غرفه افق در نمایشگاه و راسته کریمخان است را خالی از ارزش دانسته بود. و مهرنامه نیز در متنی تلطیف شده تر مزیت کتاب را مجددا نزدیکی نویسنده به دکترقالیباف دانسته بود. تا آنچنان که با امیرخانی پیش از 88 با ستیز روبرو می شوند و این بار کم اشتباه تر رقیب را در ابتدای صعود سرکوب کنند.

البته هرچند فرزندان قوچانی با رندی نزدیکی نویسنده به قالیباف بر کتاب می کوبند؛ همین مسئله موجب اقبال کتاب برای بهتر شناختن پسران خط سوم خواهد شد.

  • محمدمسیح یاراحمدی

تحویل پروژه کمی این چند روز سرم را شلوغ کرده بود؛ ولی سرعت حرکت دنیا و وقایعش منتظر ما نمی ماند؛ جدا پیروزی نصفه نیمه انقلاب مصر و خروج مبارک هیجان انگیز بود. اما آنچه که مرا به نوشتن این مطلب وا داشت، مطرح شدن نامی به اسم «وائل غنیم» است که رسانه های غرب گرا، با مطرح کردن اینکه یک پیج در فیس بوک با 90 هزار عضو جهت معرفی وی به عنوان نماینده ی جوانان مصری در مذاکرات ساخته شده است وی را مطرح می کنند؛ در این حال فکر می کنم لازم است در باره آن توضیحی بدهم. (لازم به ذکر است این صفحه که شما به آن می توانید لایک بزنید الان 297 هزار طرفدار دارد؛ که البته عجیب است که، لینکی برای دیدن افرادی که آنرا پسندیده اند نیست!)

[caption id="attachment_587" align="aligncenter" width="410" caption="وائل غنیم، مدیر بازرگانی دفتر خاورمیانه گوگل است."]وائل غنیم، مدیر بازرگانی دفتر خاورمیانه گوگل است.[/caption]
وائل غنیم، که امروز ابر رسانه های «برادر بزرگ» سعی می کنند آن را به عنوان یکی از رهبران انقلابیون نشان دهند؛ فردی است که نهُ ماه قبل، در ژوئن 2010 در اعتراض به کشته شدن خالد سعید، یک جوان مصری در یک کافی نت به دست پلیس، صفحه ای در فیس بوک به اسم، «ما همه خالد سعید هستیم» ساخت؛ همین فرد تقریبا 15 روز پیش پس از آمدن به تظاهرات دستگیر شد و به تازگی آزاد شده است. همچنین لازم به ذکر است که وائل غنیم، مدیر بازرگانی دفتر خاورمیانه گوگل است.
چند نکته:

  • آنچه که مرا به نوشتن واداشت، این خبر عصر ایران بود، که نشان می داد، پایگاه های خبری کم اطلاع ایرانی نیز، که به مترجمین شان اعتماد می کنند، تنها برای نمایش برتری اینکه خبر بین الملل و عربی دارند هر خبر عربی را بدون توجه به تبعات آن ترجمه می کنند؛ از اخبار زرد زنانه تا همچون خبری که یقینا بدون تحلیل سیاسی تنها با باز نشر محتوای یکی از رسانه های خاص منتشر شده است.
  • دفتر مصر گوگل، تقریبا یک سال پس از دفتر اسرائیل ایجاد شد؛ در واقع گوگل، در ادامه باقی اقدامات تحریک آمیز شرکت های آمریکایی، که اولین شعبه خاورمیانه خود را در اسرائیل می زنند تا روند عادی سازی روابط اسرائیل و کشورهای منطقه را تسهیل کنند این اقدام را کرد؛ ولی یقینا ممنوعیت ارتباط اقتصادی با اسرائیل مشکلاتی به وجود می آورد؛ زین جهت، شعبه بعدی خاورمیانه به جای گزینه مطرح (امارات متحده) در کشوری چون مصر ایجاد شد که ارتباط صریح و نمایانی با اسرائیل دارد، تا همچنان بخش عمده ای از امور فنی حتی، چون مایکروسافت و اینتل از اسرائیل پیگیری شود.
    درباره سابقه رفتارهای غیر آی.تی و تحریک آمیز گوگل، می توان به دعوت از سلمان رشدی برای سخنرانی در گوگل نام برد.
  • تاثیر پیجی که برای یک اتفاق در هشت-نه ماه پیش از شروع اعتراضات ایجاد شده است چقدر است؟ در حالی که ما می دانیم، این اتفاق متاثر از وقایع تونس و پس از تکرار خودسوزی ها واقع شد؟ آنچنان که من اخبار را دنبال می کردم، در ادامه وقایع تونس، مصری ها 25 ژانویه را روز خشم معرفی کردند؛ این دعوت، فقط در صفحه اختصاصی اش در چند روز حدود 20 هزار عضو گرفت؛ هرچند که صفحه آزادی خالد سعید بعد از نه ماه هفتصد هزار عضو دارد؛ که خوب بخش عمده ای از آن هم خارجی اند؛ تنها 17 نفر از دوستان ایرانی من دنبال اینترنت من عضو این صفحه اند.
    البته در این میان این سوال وجود دارد که بدون، اتفاقات تونس، واقعه ی خود سوزی قاهره، حمایت احزاب و بزرگان معارضین این حرکت حتی امکان عملی شدن هم داشت؟ درست است که این ایده از یک صفحه شروع شد که توسط جنبش اینترنتی 6 آوریل ایجاد شده است؛ ولی مهمترین عامل پیروزی آن اعلام حمایت سیاسیون برای شرکت در این برنامه بود.
  • در این میان در حالی یک صفحه فیس بوک به عنوان سند حمایت از غنیم معرفی می شود که هیچ سندی جهت اثبات مصری بودن این افراد ندارد؛ خصوصا که با وابستگی این فرد به یک شرکت غربی و مطرح شدن وی از طریق رسانه های غربی افراد و ملیت های مخاطب خبر مشخص اند.
    در واقع این سوال خوبی است که چگونه است دیگر نمایندگان چون روسای و نمایندگان احزاب شناخته شده اند و نیازی به این تبلیغات برای مطرح شدن ندارند؟؛ این شهرت به دلیل تلاش و هزینه ای است که در این راه داده اند؛ آن ها خود مطرح هستند؛ نیازی به معرفی یا امضا شدن استشهاد ندارند.
    غرب قافیه را در مصر باخته است؛ و از هر راهی، از سیاستمداران قدیمی لیبرال، تا معرفی کردن چهره های فانتزی، جوان و جذاب -آنچنان که در تونس وزارت کشور کرد- سعی در انحراف و مصادره انقلابی دارد که 300 نفر انسان برای آن خون داده اند، در حالی که با شناخت ضریب نفوذ اینرنت در مصر می دانیم که اکثریت آنها از وجود چیزی به اسم فیس بوک و توئیتر هم شاید مطلع نمی بودند.
    این قضیه در این حد احمقانه است که امروز، آهستان، حسن میثمی یا محمدصالح مفتاح به عنوان یکی از افراد پرتلاش حزب الله سایبر در سال 88 در دولت سهم خواهی کنند؛ یا در صورت پیروزی محال سبز ها عزیز آشفته، مهدی یحیی نژاد یا وحید آنلاین به دلیل نشر لینک، انقلاب پای اینترنت و زدن رکورد حضور در بالاترین در 22 بهمن 88 مدعی حضور در دولت انتقالی شوند.

انقلاب فیس بوکی و توئیتری، هم در مصر و هم در ایران یک شوخی است؛ مردمان مجازی و آنلاین برای هیچ حکومتی خطر ندارند!؛ مصادره این حرکت مردم برای یک سری کاربر مجازی، از یک طرف، حرکت از سر ناآگاهی دوستان ما در پر و بال دادن به این مصادره از سویی دیگر؛ ظلم و اجحافی بزرگ به شهدای مصر است.

نکته جالب دیگر اینکه، وقتی با کُدینگ عربی هم اسم وائل غنیم را در بخش تصاویر گوگل سرچ می کنم؛ در حالی که لاگین نیستم، و از آی پی ایرانی هم متصل نیستم، باز،  بخش عمده ای از نتایج سه صفحه اول پایگاه های فارسی هستند! (اسکرین شات | لینک جستجو)

در همین رابطه:
+ علیه استبداد سایبری | مانی ب

پی نوشت.
مشرق نیوز فیلمی منتشر کرده است، با عنوان اعتراض مردم به حضور مشایی در تظاهرات 22 بهمن؛ واقعا باید بگویم تاسف بر انگیز بود؛ من واقعا مخالف مشایی هستم؛ ولی این تیپ کارها شرم آور است؛ خصوصا شنید صدای پیرزن/زنی که فریاد می زد «مشایی بمیر» من را به یاد صدای پیرزنی که در تظاهرات سلطنت طلب ها علیه احمدی نژاد فحش می داد می انداخت؛ دائم فکر می کردم این صدا را کجا شنیدم که آن فیلم یادم افتاد.
این روش مطرح کردن مطالبی که خیلی جای پایش سفت نیست، توهین های آنچنانی و ...، وقتی با حاضر جوابی مشایی همراه می شود؛ چیزی جز مظلوم نمایی باقی نمی گذارد.

  • محمدمسیح یاراحمدی

امشب بی.بی.سی فارسی مصاحبه ای با دکتر کمال الهلباوی، عضو ارشد اخوان المسلمین، سخنگوی سابق اخوان المسلمین در اروپا و از موسسین شورای اسلامی (مسلمانان) بریتانیا انجام داد که مجری آن فرناز قاضی زاده بود؛ گویا بی بی سی سعی داشت جهت رسمیت بخشیدن به خبر مجعول و ناقص خودش از خبر اخوان وب، از این مصاحبه استفاده کند؛ از همین جهت بود که فرناز قاضی زاده که تلاشش برای گرفتن موضع منفی از طرف الهلباوی علیه امام خامنه ای با شکست مواجه شد، بحث را به وقایع 88 کشاند، که الهلباوی در جواب آن هم به حمایت از رئیس جمهوری منتخب، محمود احمدی نژاد، پرداخت. این درحالی است که مهندس موسوی و جریان سبز، دلخوش به یک خبر یک پاراگرافی، اخوان وب با نامه نگاری و بیانیه، سعی به ارتباط گرفتن با جریانات انقلابی مصر را داشتند.
در ادامه پیاده شده عینی و بدون تحریف این مصاحبه را می خوانید، که فیلم آن را هم بدون فیلتر برایتان قرار داده ام:

دکتر الهلباوی: من اسم این رو مذاکره نمی گذارم، این نوعی از گفتگو است و تا زمانی که حسنی مبارک از قدرت کنار نرفته به نتیجه مثبتی نخواهد رسید. خواسته مردم مسلمان، از جمله اخوان المسلمین این است که مبارک از قدرت کنار برود. مشکل فقط قانون اساسی نیست بلکه قبل از این که حزب ما نتایج را بپذیرد، مشکلات بسیاری هست که باید حل شود.
مجری: آیا می شود اسم این اتفاقی که الآن در مصر افتاده است را انقلاب اسلامی گذاشت؟
دکتر الهلباوی: نه این یک انقلاب اسلامی نیست، چون اخوان المسلمین رهبری این تظاهرات را به عهده ندارد و شعار این انقلاب اسلامی نیست؛ بعد از خروج حسنی مبارک انتخاباتی برگزار خواهد شد که نتیجه آن یک مجلس دموکراتیک و یا شورا خواهد بود در آن زمان مردم تصمیم خواهند گرفت که حکومت آینده چه باشد؛ مردم قوانین اسلامی یا هر قانون دیگری که بخواهند انتخاب می کنند.
مجری: بعضی از کشورهای غربی و همینطور اسرائیل خیلی از به قدرت رسیدن اخوان المسلمین نگرانند؛ فکر می کنید چرا این طور است؟
دکتر الهلباوی: این رواج اسلام هراسی است که ریشه اش درک نادرست غرب از اسلام است؛ البته باید به یاد داشت مسیحیت هم از نیویورک، لندن یا برلین به کشور های غربی نیامده است؛ زادگاه مسیحیت خاورمیانه است؛ اگر ذهن غربی ها به اندازه کافی باز باشد باید با اسلام هم مثل مسیحیت رفتار کنند. غرب البته اختراعات زیادی داشته است و علوم و فناوری های مختلفی به جهان داده است ولی در عوض مذهب و ارزش های معنوی را از خاورمیانه گرفته است.
مجری: رهبر جمهوری اسلامی، در نماز جمعه ی این هفته درباره اتفاقات مصر اظهار نظر کرده است و گفته است یک انقلاب سراسری اسلامی در منطقه در حال شکل گیری است؛ واکنش اخوان المسلمین به صحبت های او چیست؟ (دقت دارید، فرناز قاضی زاده، با بی اخلاقی و رِندی، ترجمه ای اشتباه و دروغ را از خطبه رهبری بیان می کند؟ رهبری این اتفاقات را بیداری اسلامی خوانده بود که کاملا معنی متفاوتی دارد.)
دکتر الهلباوی: من از «امام خامنه ای» و تمام کسانی که از انقلاب مصر حمایت می کنند متشکرم؛ اما شرایط مصر کاملا با ایران فرق می کند؛ در مصر احزاب زیادی فعالیت می کنند؛ احزابی مانند اسلامگراها، ملی گراها و چپگراها؛ بنابراین قانون اساسی باید تغییر کند؛ مردم باید نمایندگان مجلس را خودشان انتخاب کنند و بعد از رفتن مبارک باید انتخاباتی سالم برگزار شود و مردم نوع حکومت آینده را خودشان انتخاب خواهد کرد؛ اگر آنها دولت اسلامی بخواهند که امیدوارم اینطور شود، خوب این خواسته ملت است؛ اگر نوع دیگری از دولت را انتخاب کنند نمی توان اسلام را به زور به آنها تحمل کرد؛ اراده مردم نوع حکومت آینده مصر را تعیین می کند.
مجری: وزیر خارجه مصر گفته بود که ایران خودش با مخالفان دولت بسیار بد برخورد می کند برای همین رهبر ایران نمی تواند درباره مسائل داخلی مصر به این شکل اظهار نظر کند. نظر شما درباره این گفته چیه؟
دکتر الهلباوی: اول از همه آقای ابولغیظ باید از وزارت کنار برود؛ دوم اینکه او از روابط مسلمانان با هم شناخت درستی ندارد؛ و در حرف هایش باید از حرف های رهبران ایران در حمایت از انقلاب مصر قدردانی کند. با تاسف باید بگویم وزیر خارجه مصر با حملات غرب علیه ایران همراه شده است که این قابل قبول نیست.
مجری: می دانید که مخالفان دولت ایران دوسال پیش در مورد انتخابات اختلاف نظرهای جدی با حکومت پیدا کردند؛ و می گفتند تقلب شده است؛ نظر شما درباره آن اتفاقات چیست؟
دکتر الهلباوی: من هم امیدوار بودم دولت خوبی مثل دولت ایران و رئیس جمهوری خوب و شجاعی مثل آقای احمدی نژاد داشتم؛ احمدی نژاد عقیده ش را بیان می کند؛ به درست یا غلط بودن آن کاری ندارم. اگر کشورهایی مثل آمریکا و بریتانیا حق پیشرفت دارند چرا نباید کشوری مثل ایران حق پیشرفت داشته باشد؟ کشورهایی مثل چین و هند از فناوری هسته ای برخوردارند، چرا کشورهای مسلمان چنین حقی نداشته باشند؟

[wp-jw-player src="http://www.ruhollah.org/mmasihfiles/Ekhwan.flv" image="http://masih.ruhollah.org/files/2011/02/vidphoto.png"]

اما آیا این همه قضیه بود؟ در حالی که بیش از هفت ساعت از پخش این مصاحبه می گذرد، و الآن که ساعت 7 صبح است؛ سایت بی بی سی همچنان لینک خبر مجعول خود را در صفحه اصلی ش دارد؛ این تناقض چگونه قابل حل است؟ به نظرم می توان در یک مطلب مفصل و جداگانه به تناقض ها، و عدم هماهنگی رفتارهای نیروی های رسانه حرفه ای!! بی بی سی فارسی پرداخت که هر کدام از نیروهایش گویی ساز خود را می زنند.

[caption id="attachment_549" align="aligncenter" width="410" caption="صفحه بی.بی.سی فارسی ساعت 4 صبح به وقت تهران"]صفحه بی.بی.سی فارسی ساعت 4 صبح به وقت تهران[/caption]

البته در این میان، به نظرم بد نیست سایت جرس، خبر ها و مقالات و تحلیل های برپایه همان خبر یک پاراگرافی را از روی سایتش بردارد؛ آقای مهاجرانی و کدیور بدانند، مصر دیگر دست امثال رفقای خائن فلسطینی تان در جنبش فتح نیست، 30 سال از دوران انقلابی گری شما گذشته، و اوضاع خیلی تغییر کرده است!

  • محمدمسیح یاراحمدی

بسم الله.

پیش نوشت.
+ با تشکر از سید احمد موسوی که مرا در نوشتن این مطلب یاری کرد.
+ این نوشته، با کمی جرح و تعدیل جهت استفاده رسمی، در پایگاه رجا منتشر شده است.

نوشت.
دیروز به دلیل نزدیکی زمان نمازجمعه تهران مولانا خامنه ای و نماز جمعه قاهره، با شروع خطبات عربی نماز جمعه را از کانال المنار دنبال کردم؛ پس از اینکه امام، جملات آخر که تاکیدی بر این بود که ایران به دنبال دخالت در مصر و گسترش نظام ولایت فقیه یا انقلاب اسلامی در مصر نیست را فرمودند، و خطبات تمام شد، دقائقی بعد، آقای «مجدی احمد حسین»، دبیرکل حزب  اسلامی کار مصر که از شاخه های تشکل مذهبی گسترده اخوان المسلمین است روی خط آمد و از مواضع امام خامنه ای حمایت کرد (که متن بخشی از این صحبت ها منتشر شده است):

«الگوپذیری قیامها در جهان عرب از انقلاب اسلامی ایران که از تونس شروع و به مصر سرایت کرده است، طبیعی است که موجب نگرانی آمریکا ، غرب و صهیونیست ها شود.»

لینک پایگاه حزب العمل الاسلامی را به عنوان پایگاه های اخوانی در سایت اخوان آنلاین متعلق به اخوان المسلمین می توانید ببینید.
اما ساعتی نگذشته بود که رسانه های معارض یا وابسته خارجی فارسی، چون بی.بی.سی فارسی خبر از موضع گیری اخوان المسلمین علیه خطبات رهبری می دادند؛ که علیه آنچه اسلامی خوانده شدن انقلاب مصر خوانده می شد موضع گرفته بودند؛ پخش شدن این خبر، و استفاده از آن به عنوان پروپاگاندای اپوزیسیون سیاست زده موجب کدورت احوال محبین مقاومت شده بود و البته همزمان که سوژه ای برای کوفتن جمهوری اسلامی شده بود، ابزاری هم در دست «شیعه گر»ها برای اثبات عدم وفاداری و نمک ناشناسی اهل سنت بود.
جستجوی منبع خبر منتشر شده، به پایگاه اخوان وِب و خبر فوری ساعت 12:50 می رسید بدین شرح:

MB responds to Iran’s Islamic Leader Mr Khomeni: The MB regards the revolution as the Egyptian People’s Revolution not an Islamic Revolution asserting that the Egyptian People’s Revolution includes Muslims, Christians, from all sects and political

اخوان المسلمین در پاسخ به رهبر اسلامی ایران آقای خمینی: اخوان المسلمین تاکید دارد که انقلاب مردم مثل، انقلاب اسلامی نیست و مردم مصری انقلابی ترکیبی از مسلمانان، مسیحیان و از جمیعی گروه ها و سیاسیون هستند.

[caption id="attachment_522" align="alignleft" width="409" caption="تصویر صفحه اخوان وب پیش از تغییر عنوان خمینی به خامنه ای"]تصویر صفحه اخوان وب پیش از تغییر عنوان خمینی به خامنه ای[/caption]
البته من هر نیم ساعت یک بار اخوان وب را برای اخبار جدید رفرش می کردم؛ و تقریبا 5-6 ساعتی طول کشید تا عبارت «Khomeni» به «Khamenai» تغییر کند!؛ و رفرش ها مکرر سایت اخوان آنلاین عربی، به عنوان پایگاه اصلی اخوان برای یافتن خبری مشابه تا همین الآن نتیجه ای نداشته است.
اما نکات و شبهاتی درباره این اتفاقات است که فکر می کنم باید به آنها توجه کنیم، و بعد این پازل را کنار هم بچینیم، که سعی می کنم به ترتیب زمانی به آنها اشاره کنم:

اول: پایگاه اخوان وِب

علی رغم تلاش زودهنگام و شتاب زده ی بعضی دوستان ( + ) و البته بعضی پایگاه های خبری مدعی حرفه ای گری، چون تابناک و خبرآنلاین، برای تکذیب هرگونه ارتباط اخوان وب با اخوان المسلمین باید دقت کنیم، که اولا، در پایگاه اخوان آنلاین لینک اخوان وب اولین عنوان لینک شده در نوار بالای سایت، بخشِ «مواقع إخوانیه» است؛ و همچنین پیش از این پایگاه اخوان آنلاین در خبری این نکته که این پایگاه، پایگاه انگلیسی رسمی اخوان المسلمین است تصریح کرده است. پس من خواهشمندم با نشر اخبار سوپرانقلابی و شتابزده، فضا را برای دفاعیات منطقی تنگ نکنید.

دوم: موضع گیری های سه گانه

همزمان با تمام شدن خطبات من سراغ رِیل تایم سرچ گوگل با کلید واژه های khamenei و egypt رفتم؛ توئیت ها و فیدهای آپدیتی که اکثرا ریتوئیت یک دیگر بودند، به این چند دسته تقسیم می شدند:

  1. حمایت از مواضع امام خامنه ای، از طرف محبین مقاومت
  2. نشر ساده خبر
  3. توئیت های رسانه های صهیونیستی و غربی با تاکید بر بخش بیداری اسلامی خواندن انقلاب مصر، که اولین پایگاه آپدیتی هم ynet بود.
  4. توئیت های پان عربیستی موضع گیری علیه آنچه مصادره انقلاب می خواندند
  5. توئیت های منسجم و در تعداد زیاد سمپات های مجاهدین، خصوصا با تاکید بر بیانیه مریم رجوی که سریعا بعد از خطبات منتشر شد.
الآن افسوس می خورم که از صفحه ریل تایم عکس نگرفته ام؛ چون گویا گوگل آرشیو ریل تایم را ارائه نمی دهد.

سوم: خبر دوم در سایت اخوان وب

سرچ امروزم در پایگاه اخوان وب به یافتن خبری منجر شد که برای امروز، 5 فوریه است؛ این خبر که همان خبر کوتاه را تکرار می کند، این بار آن را به نقل از «خالد حمزه» سردبیر بخش انگلیسی اخوان و مفصل تر بیان می کند؛ و البته در پاراگراف آخر این خبر، نقل قولی از بیانیه جدید مریم رجوی، با عنوان «رئیس جمهور منتخب شورای مقاومت» می خوانیم که نوشته است:

In a related note the elected President of the National Council of Resistance in Iran Maryam Rajavi denounced the attempts by Khamenai to attribute Egypt’s uprising to Iran describing it as a desperate attempt to advocate support fundamentalism and terrorism, describing them as the worst enemy of Islam and Muslims adding “The day will come when they will be forced to let go of the name of Islam”.

در یادداشتی مرتبط، «رئیس جمهور منتخب» شورای ملی مقاومت ایران مریم رجوی، تلاش های (آیت الله) خامنه ای برای تشبیه قیام مصر به ایران را مردود دانست، و آن را تلاشی شکست خورده برای دفاع از بنیادگرایی و تروریسم، به عنوان بدترین دشمن اسلام و مسلمانان توصیف کرد؛ وی افزود «روزی خواهد آمد که آنها از اسم اسلام دست بکشند.»

در حالی در این خبر، اخوان وب، سردمدار یک گروه تروریستی ضد جمهوری اسلامی را رئیس جمهور منتخب می خواند؛ که اولا، پیش از این اخوان المسلمین سعی کرده است از گروه های نظامی، چون جهادالاسلامی، گروه انشعابی اخوان که به ترور انورسادات منجر شد فاصله داشته باشد؛ ثانیا رابطه خوب اخوان، انشعاب ها و رهبران آن با جمهوری اسلامی پنهان نیست؛ آنچنان که در یادداشتی در پایگاه عربی و اصلی اخوان، اخوان آنلاین می خوانیم:

وهل یستوعب العرب ما احتوت علیه رسائل نجاد أم أنهم سیظلون یلهثون وراء رضا البیت الأبیض؟!!
و آیا حکومت‌های عرب، از پیام احمدی نژاد، درس خواهد گرفت؟ یا می‌خواهند همچنان برای رضایت کاخ سفید له له بزنند؟

این انتخاب سخنرانی رجوی، به عنوان یک سیاست مدار کم اثر در معادلات خاورمیانه را در کنار استفاده از عنوان «خمینی» به جای «خامنه ای» بگذارید؛ فکر کنم شما هم بویی که من استشمام می کنم حس خواهید کرد؛ قضیه کمی می لنگد!

چهارم: عدم موضع گیری اخوان

اما واقعیت مهم تر این است، در حالی که این خبر منتشر شده در اخوان وب به مدد یاری بی.بی.سی فارسی و وُآ در فضای فارسی به شدت سر و صدا کرده بود، رسانه های خارجی و عربی توجه خاصی به آن نشان ندادند، و بیشتر بحث بر سر «بیداری اسلامی» خوانده شدن انقلاب مصر بود و از سوی دیگر در حالی که اخوان درگیر درگیری های شدید میدان التحریر است، هیچ موضع گیری علیه یا له خطبات رهبری تا الآن از پایگاه عربی منتشر نشده است؛ و آنچنان که در عرف رسمی و دیپلماتیک می دانیم، حتی در صورت صحت خبر، اعلام موضع سردبیر یک پایگاه از 20 پایگاه اخوانی معرفی شده توسط اخوان آنلاین، بیانیه اخوان المسلمین خوانده نمی شود و بیانیه ی حزبی و رسمی معنای مشخص و روش انتشار مشخصی دارد که از طریق خود حزب در اختیار رسانه ها قرار می گیرد. در چنین حالتی که رسانه های اپوزیسیون شتاب زده این قضیه را بیانیه اخوان علیه جمهوری می خواندند؛ پایگاه العربیه - که همراستا با جمهوری اسلامی نیز نیست! - در خبری با تیتر «با وجود انتشار خبرهایی درباره صدور بیانیه توسط این گروه اسلامگرا، گروه اخوان المسلمین در مقابل سخنان رهبر ایران رسما سکوت کرده است»، تصریح می کند که اخوان تاکنون درباره این خبر اعلام نظر نکرده است.
آنچنان که من مطلع شدم، بچه های پایگاه نسیم آنلاین تلاش برای تماس با دکتر «عصام العریان» را داشته اند که تلفن ایشان دست رئیس دفترش بوده که شرح پاسخ رئیس دفتر و تکذیب خبر اخوان وب در نسیم آنلاین منتشر شده است؛ که البته به دلیل فارسی و خودی بودن نسیم، من این را هم به عنوان اسنادی که باید به آن توجه داشته باشید محاسبه نمی کنم.
هرچند درباره میزان سندیت اخوان وب، در صورت صحت اخبار و عدم در نظر داشتن هک و ...، مثل این است که بیانیه مجید رفیعی، به عنوان سردبیر سایت فردانیوز را به پای کل جریان محمدباقر قالیباف و حزب پیشرفت و عدالت بگذاریم؛ البته این همان کاری است که خبرنگاران فوق حرفه ای! بی.بی.سی فارسی درباره خبر کوتاه اخوان وب انجام می دهند.

پنجم: بیانیه اخوان درباره دولت آینده مصر

در ادامه این قضایا ما بیانیه جدید اخوان، به قلم دبیر کل، جناب دکتر محمد بدیع را داریم؛ که در آن می نویسد:

اخوان المسلمین بر آنچه که پیش از این اعلام کرده‌ است تاکید می کند و آن اینکه به دنبال قدرت و پست و مقامی نیست و ازاین‌رو کسی را به عنوان نامزد ریاست جمهوری معرفی نمی‌کند و با نامزدی کسی نیز مخالفت نخواهد کرد. اخوان المسلمین یک هیأت اسلامی فراگیر است که به دنبال محقق ساختن اصلاحات گسترده در همه عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و با به‌کارگیری همه ابزارهای تغییر مسالمت‌آمیز مردمی و پله‌به‌پله است و تلاش می‌کند مردم ، حاکمیت و حقوق خود را بازستانده و خواسته‌ها و انتخاب‌های آنان محترم شمرده شود. اخوان المسلمین دریچه اطمینانی برای ثبات و سازندگی و پیشرفت است و همواره در برابر هرج و مرج و ویرانی و فساد و تخلف از قانون ایستاده و انگیزه آن در همه آنچه گفته شد ، اسلام‌خواهی و وطن‌دوستی است. همه بدانند که مصر عزیزمان در دل‌ها و روی چشم‌هایمان جا دارد و جان‌ها و فرزندان خود را فدای آن می‌کنیم. ما از هشتاد سال پیش خود را نذر حمایت از آن و خدمت ‌رسانی به مردمش کرده‌ایم.

و امروز هم دکتر عاصم العریان، سخنگوی اخوان، که فکر می کنم در لندن است، به روایت نسیم آنلاین در مصاحبه با الجزیره گفته است (البته تصویر خبر نسیم برای العالم است که احتمالا آرشیوی است):

خواسته امروز ما فقط به برکناری و سقوط دیکتاتوری حسنی مبارک نیست بلکه برپایی یک حکومت دموکرات مدنی و دارای پارلمان مستقل و قضای مستقل مبنی بر اصول و آموزه های اسلامی است.

درحالی این بیانیه و مصاحبه را ذکر می کنیم، که نظرات سیدقطب، حسن البنا و باقی رهبران و سلف اخوان المسلمین درباره تشکیل دولت اسلامی مشخص و شهره است؛ ضمن اینکه این مصاحبه دکتر العریان درباره امام خمینی با العالم، با تیتر «عصام العریان: الامام الخمینی احد اکبر الدعاة الى وحدة الامة الاسلامیة» قابل توجه است (فارسی: امام خمینی یکی از بزرگترین حامیان تشکیل امت واحده اسلامی بود).

ششم: حمله به دفتر اخوان المسلمین و هک سایت اخوان آنلاین

در کنار این بیانیه ای در پایگاه اخوان آنلاین وجود دارد که از حمله به دفتر اخوان، دستگیری روزنامه نگاران و تیم فنی در روز پنجشنبه خبر می دهد؛ آنچنان که بیانیه می نویسد، آدرس دات کام از اختیار آنها خارج شده و تیم فنی از طریق آدرس های دات نت و دات اورگ ادامه به کار خواهد داد؛ البته فکر می کنم تا پایان روز این مشکل حل شد، چون همه آدرس ها الآن یک محتوا را نمایش می دهند.
البته جستجوهای من درباره خالد حمزه، سردبیر اخوان وب هم به آنجا منجر شد که گویا وی پیش از این دستگیر شده است و برایش کمپینی اینترنتی هم به راه افتاده است؛ و البته در حالی که بسیاری از نیروهای اخوان در زندانند؛ آزادی یک شوالیه رسانه ای قابل تامل است.

هفتم: مجاهدین در مصر و اردن

در کنار همه این موضوعات، خصوصا با تواتر ذکر نام مجاهدین خلق، باید یاد آوری کنم که با زمزمه های اخراج مجاهدین از عراق یا تحویل آنها به ایران، اردن و مصر برای دادن پناهندگی به آنها اعلام آمادگی کردند که بسیاری از آنها به این کشورها مهاجرت کردند؛ که خصوصا با توجه به نقش آنها در بیست سال اخیر، احتمالا به مشاغلی چون چماق داری، مترجمی، روزنامه نگاری و ... مشغول شده اند.

و آخر:

آنچه که واضح است، اخوان در مورد خطبات امام خامنه ای، نه بیانیه ای صادر کرده است و نه اعلام موضع رسمی کرده است؛ که هم می توان آن را به دلیل مشغله انقلاب دانست که اخبار داخلی اهمیت بیشتر باید داشته باشد؛ هم از این نظر که اعلام موضع در این باره باید با احتیاط انجام شود خصوصا که می تواند مورد سواستفاده دولت مصر قرار گیرد و با کمک رسانه های بزرگی که قابلیت وارونه سازی دارند، همچون قضیه مورد بحث به صورت دلخواه نمایش داده شده و علیه اخوان استفاده گردد؛ تصریح اخوان به اسلامی بودن انقلاب جدید هم می تواند به ریزش یا اختلاف در جبهه ای منجر شود که اولین خواسته ش شکست حسنی مبارک است؛ این اصل قضیه است.
از سوی دیگر اگر اتفاقی چون حمله به دفتر اخوان و هک سایت ها را درباره پایگاه انگلیسی اخوان در نظر نگیریم؛ اولین نکته این است، که خبر فوق ترجمه اشتباهی از سخنان رهبری است؛ که یا توسط عناصری خاص به بعضی چون سردبیر جوان اخوان وب القا شده است؛ یا اینکه باید بگوییم، استخبارات مصر و مجاهدین کار خود را برای نفوذ و تاثیر بر جریانات انقلابی در این مورد خوب انجام داده اند.

مرتبط.
+ گفتگو با جوانان اخوانی درباره مطلب اخوان وب در تالار گفتمان جوانان اخوانی | با تشکر از سید احمد موسوی
+ دولت مصر رسما علیه خطبات رهبری موضع گرفت | الجزیره
+ نامه یک وبلاگ نویسی ایرانی به برادران مصری درباره مطلب اخوان وب | خرچنگ زاده
+ اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا | رمز عبور
+ یک نکته درباره مواضع اخوان | خیزران در گودر
  • محمدمسیح یاراحمدی

بسم الله؛

پیش نوشت.
می خواستم مفصل تر درباره مصر بنویسم؛ اما انقدر اوضاع سریع می رود، تا الآن فقط تو شبکه های اجتماعی و خبرها توانسته ام با زمان باشم؛ پس نوشته مفصل را می گذارم برای اینکه اگر مجله ای جایی خواست؛
آنچه که می خواهم بگویم، کوتاه درباره این گزاره است:
«نباید البرادعی را تخریب کرد.»

[caption id="attachment_496" align="aligncenter" width="410" caption="دکتر البرادعی در کنفرانس خبری مشترک با الکتتنی، رهبری فراکسیون اخوان در مجلس."]دکتر البرادعی در کنفرانس خبری مشترک با الکتتنی، رهبری فراکسیون اخوان در مجلس.[/caption]

پیش زمینه:

به طور ناخودآگاه، حزب الله ایران، نسبت به هر عنصر سکولار، دارای روابط کاری هر چند غیر مستقیم با غرب و در کل بدون برچسب احزاب اسلام گرا با دیده شک می نگرد؛ و باز هم به طور ناخود آگاه نسبت به مسئولیتی که نسبت احزاب -جمعیت های همفکر- ِ برادر خود در کشورهای دیگر، نسبت به تخریب رقبای مشکوک آنها می پردازد؛ از سوی دیگر، در رفتاری -ناخودآگاه- تصور می کند، فعالیت سیاسی در زبان خود مستقیم در فضای اصلی تاثیر می گذارد؛ زین جهت است که از ابتدای جریانات مصر نگرانی حزب الله را درباره دکتر البرادعی، در کوچه/خیابان، شبکه های اجتماعی، نشریات و حتی پایگاه خبری شاهدیم. اوج این بروز را در این خبر رجانیوز می بینیم که با اصرار من به علی نادری یک علامت سوال به انتهای آن افزوده شد، و در پاسخ من این روش خبر نویسی را مسئولیت انقلابی می دانست؛ این بهرحال نظر بخشی از رفقا است. اما، در حالی که با کمی فکر می فهمیم، نگارش فارسی، حتی در صورت باز بودن اینترنت در مصر ( که اینگونه نیست )، هیچ تاثیری در انقلابی که مسیر خود را می رود، و اصلا ما منابع خبری ش نیستیم نخواهد گذاشت. مسئولیت پایگاه های خبری حزب الله، نشر اخبار و «تحلیل» های واقعی، برای تصمیم گیری واقع بینانه و منجر به نتیجه است؛ خلاف این قضیه در فضای داخلی منجر به اقدامات هزینه زا، و در مورد مسائل خارجی موجب دلسردی یا شوک زدگی حزب الله خواهد شد.

واقعیت:

حال واقعیت درباره ی دکتر البرادعی، و برادران اخوان مسلمون -به عنوان تاثیر گذارترین عنصر خارجی بر انقلاب اسلامی 57-:
واقعیت اینجاست که اخوان از مدت ها پیش برای انتخابات ریاست جمهوری که برگزار نشده است، دکتر البرادعی، نیروی سکولار و رئیس سابق سازمان انرژی اتمی مصر، را به عنوان گزینه حزب معرفی کرده بود(خبر آگوست 2010 واشنگتن تایمز)؛ البته هر دو طرف به اختلافات واقفند، آنچنان که در خبری در پایگاه اخوان اونلاین -پایگاه رسمی اخوان المسلمون- می نویسد، بر اختلاف فکری تصریح، ولی تاکید می کند که بر سر تغییر نظام مصر به دموکراسی و امکان تاثیر مردم اتفاق نظر دارند:

کنَّا صرحاء مع بعضنا حول وجود خلافات فکریة، إلا أننا اتفقنا على رغبتنا فی مصر دیمقراطیة یُترک فیها الاختیار للشعب (منبع)

البته بسیار این قضیه اینگونه تفسیر می کنند، که پیش از وقوع انقلاب، به دلیل محدودیت های اخوان، عنوان تنها گزینه قابل ورود به رقابت با مبارک، دکتر البرادعی مورد حمایت اخوان قرار گرفته است؛ اما به اطلاع می رسانم که اخوان هم چنان از البرادعی به عنوان «نوک پیکان» مبارزه با مبارک حمایت می کند (عصام العریان از طرف اخوان در مصاحبه با الجزیره) (+) و  ایشان را به عنوان نماینده خود در دولت انتقالی معرفی کرده است. ضمن اینکه اگر به صفحه انگلیسی اخوان المسلمین سر بزنید، می بینید که یک باکس اختصاصی در سمت راست با عنوان «کمپین البرادعی» ایجاد کرده است.
اما؛ آیا این همه ماجرا است؟ نه؛ اخوان در حالی البرادعی را به رسمیت می شناسد که البرادعی امروز در مصاحبه با فرید زکریا در سی.ان.ان، در عین اینکه در برابر اتهاماتی چون ارتباط با القاعده که زکریا و دولت مصر مطرح می کنند می ایستد می گوید که آنها اکثریت مردم مصر نیستند؛ همچنین اطمینان می دهد که مدل ایرانی در مصر واقع نخواهد شد و آنچنا که خودش می گوید «فرید آنچنان که می دانی، من هم با ایرانی ها کار کرده ام، هم اینجا؛ 100 درصد بین این دو جامعه تفاوت وجود دارد.» همچنین درباره اینکه حتی اگر اخوان رای بیاورد منجر به جنگ با اسرائیل نخواهد شد اطمینان می دهد.
و در آخر باید توجه داشت که رابطه نظام با دکتر البرادعی خصوصا در زمینه همکاری در پرونده هسته ای مناسب بوده است، و نظام نگران قدرت گرفتن ایشون نیست؛ یا رابطه شبیه رابطه رقابت دوستانه همچون رابطه نظام و اردوغان خواهد شد.
[اصلاحیه/اضافه: البته به یاد داشته باشیم، ما نیازی نداریم که مصر به جنگ اسرائیل برود؛ آنچه که مهم است، باز شدن کانال ها و مرز رفح است، که ما بتوانیم سلاح و تجهیزات را از ایران، و مایحتاج را از مصر به غزه برسانیم، و همچنین پایه های حکومت محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان، سست شود.]

[اصلاحیه جدید: العالم به نقل از خبرنگار خود احمد السیوفی به نقل از اخوان می گوید که اخوان نمایندگی تام و انفرادی البرادعی را رد کرده است؛ و این خبر جعلی بعضی رسان های عربی و غربی است؛ و آنها معتقدند یک شورای انتقالی باید برای این امر تشکیل شود. (منبع)
البته ضمن اینکه باید ذکر کنم، این موضوع را در سایت اخوان المسلمون چک کردیم و چیزی نبود، خصوصا که با توجه به اهمیت باید خبر اصلی باشد؛ باید تاکید کرد که عقب ماندگی رسانه های جمهوری اسلامی و تحویل کامل فضا به باقی رسانه ها تاسف آور است.]

حال:

اول، از همه، پیروزی البرادعی، زمانی که کنار حمایت اخوان قرار می گیرد؛ پیروزی اخوان نیز هست؛ پس با تخریب کامل البرادعی، پیروزی جریان مقابل اخوان را تبلیغ نکنیم؛ که در معادلات داخلی خودمان نیز تاثیر دارد.
دوم؛ به نظرم نوع حمایت اخوان و اظهارات دکتر البرادعی اول از همه باید محل بحث ما در حزب الله درباره جامعه هایی باشد که می خواهیم انقلاب را به آنها صادر کنیم؛ ما و در واقع تمام جهان هیچ تصوری از واقعیت جامعه مصر نداریم، آنچنان که درباره فلسطین تصور دقیقی وجود نداشت و جهان غافلگیر شد. به نظرم باید صبر کنیم و ببینیم چه می شود، ولی در حالی که تصور دقیقی نداریم، حواسمان باشد دچار امیدهای تخیلی نشویم که منجر به یاس شود؛ هر چند که در کنار صحبت های البرادعی، شروع شدن تظاهرات های هر روز از مساجد، سبک تظاهرات های همراه با نماز، کثرت زنان با حجاب که سالها توسط مبارک سانسور شده اند، و همچنین اینکه همواره اخوان به عنوان جدی ترین اپوزیسیون مبارک مطرح بوده است، تامل برانگیز است.
سوم؛ از سوی دیگر به نظر من اخوان، چه در صورت اکثریت بودن، چه آنگونه که البرادعی ادعا می کند، آنچنان که حزب الله ایران، حزب الله لبنان و حماس عمل کرده اند از ابتدا خود در راس قدرت قرار نمی گیرد تا سابقه و موقعیت خود را قمار یک فعالیت اجرایی و نتیجه اش نکند؛ خصوصا که تمام این گروه ها سالها از مسئولیت های اجرایی دور بوده اند و احتمال موفقیت اولیه جدی نخواهد بود؛ به نظرم الگوی نزدیک حزب الله لبنان و حماس قابل توجه است که پس از سالها دوری از قدرت (در عین توانایی به دلیل پیروزی های جهادی) ابتدا در سطح پارلمان وارد می شوند، سپس به دلیل خطرات تا حدی در دولت داخل می شود که امکان لغو مصوبات مضر را داشته باشد.

پی.نوشت.
+ زیاد متوجه رفتارهای سبزها نباشید؛ رفتارهای جدیدشان یک جنگ روانی با سواستفاده از موقعیت حاضر است که خصوصا برای کاهش درد داغ شدن درد شکست شان ابراز می شود.
+ «امروز، از مرد مصری که برگزار کننده تظاهرات امریکا بود در سی ان ان سوال شد نمی ترسید حرکت شما به سرنوشت ایران ختم بشه، مرد مصری گفت نصف بیشتر مردم در ایران طرفدار حکومت هستند ولی در مصر ۹۰درصد ضد مبارک اند» (یکی از فیدهای مادربزرگ فرندفید، خانوم یُل که اخبار آمریکا را برایمان ترجمه می کند.)؛ واقعیت قضایا را با گذشت زمان مردم دنیا می بینند، جمله ی البرادعی در جواب ذکریا درباره برپا شدن جمهوری اسلامی درباره تفاوت دو جامعه بشنوید که فارغ از پروپاگانداها، سیاسیون و مردم جهان واقعیت ایران را می فهمند.
+ ابزار ریل تایم جدید گوگل را از دست ندهید که آخرین توئیت ها و فید های شبکه های اجتماعی را می آورد. (لینک)

  • محمدمسیح یاراحمدی

پیش نوشت.
نوشته پیشرو که در آن سعی کردم نقش ایران در قضیه اسرائیل را بررسی کنم، به مناسبت روزه قدس، در همشهری آیه شماره 19اُم، شهریور 89، صفحه 92 و سرویس سبک زندگی به چاپ رسیده است. مطلب نسبت به دیگر مطالبم تقریبا حجمی دوبرابر دارد، و از این جهت مطالعه آنلاین آن شاید حوصله زیادی بطلبد، زین رو فایل نوشته نیز از این لینک قابل دریافت است.

نوشت.

هر چند سال های ابتدایی دهه هشتاد میلادی و پیروزی انقلاب اسلامی، و وقایعی که جملگی به ارتباطی به ایران دارند، نقطه عطفی در قیام آزادسازی فلسطین است؛ اما شروع آن را باید در چند دهه قبل و اولین قیام های اسلامگرایانه ایرانِ صده اخیر جستجو کرد. در واقع وقایع دهه هشتاد را به ثمر نشستن امیدهای قهرمان ملی ایران، نواب صفوی به دست همرزم وی روح الله خمینی دانست.

بیت المقدس؛ مسافری از ایران

[caption id="attachment_470" align="alignleft" width="250" caption=" "]navvab[/caption]

با اعلام موجودیت اسرائیل در سال 1327، همگام با دیگر کشورهای اسلامی در ایران نیز تظاهرات و اعتراضات شروع شد؛ تنها شش روز پس از این اعلام موجودیت، در حالی که حکومت پهلوی عکس العملی نشان نداده بود؛ جمعیت کثیری در مسجد سلطانی تهران به دعوت جمعیت فداییان اسلام و آیت الله کاشانی جمع شدند که پس از بیانیه آیت الله کاشانی و شهیدنواب صفوی تا ساعت 9 شب تظاهراتی ضد صهیونیستی در خیابان های تهران برگزار کردند و سوار بر اتوبوس در خیابان های تهران شعار می دادند.
فردای تظاهرات مراکزی برای ثبت نام داوطلبین جهاد علیه اسرائیل دایر می شود که قریب به پنج هزار نفر از طریق آنها ثبت نام می کنند؛ و جمعیت فداییان اسلام در ادامه حرکت بیانیه ای خطاب به دولت نوشته و خواستار همکاری دولت وقت برای اعزام نیروها می شود. در این بیانیه می خوانیم

«خونهای پاک فدائیان اسلام در حمایت از برادران فلسطین می جوشد. پنج هزار نفر از فدائیان رشید اسلام عازم کمک به برادران فلسطینی هستند و با کمال شتاب از دولت ایران اجازه حرکت به سوی فلسطین را می خواهند و منتظر پاسخ سریع دولت می باشند».

هر چند شهید نواب تمام تلاش خود برای تحت فشار قرار دادن خود، حتی با گفتگو با ابراهیم حکیمی نخست وزیر وقت، به کار می بندد اما در نهایت دولت با این طرح همکاری نمی کند؛ و با توجه به حجم فعالیت امکان انجام آن بدون همکاری دولت منتفی می شود.
اما هنگامی که در آذرماه سال 32 قرار بر برگزاری اجلاس مؤتمر الاسلامی در بیت المقدس شرقی می شود، «جمعیت انقاذ فلسطین» و «مکتب الاسرار المعراج» از نواب برای شرکت در اجلاس دعوت می کنند؛ مشورت نواب با علما منجر به تکلیف شرعی از جانب علما و خصوصا آیت الله صدرالدین صدر بر عهده نواب می شود که در این اجلاس شرکت کند.
هزینه سفر از طریق فروش فیش هایی از طرف جمعیت تامین می شود، و عبدالحسین واحدی مرد شماره دو جمعیت در شوری که در مسجد محمدیه سرچشمه برگزار می شود اهیمت و ابعاد سفر را برای اعضا شرح می دهد؛ و حدود هشت هزار تومان از طریق فروش فیش ها جمع اوری می شود؛ نواب 11 آذر به سوی عراق راهی شده و فردایش به بیروت رفته و خود را به شرق بیت المقدس می رساند.
هر چند اجلاس مؤتمر که با حضور سران ممالک اسلامی همچون همسایگان فلسطین، اندیشمندان و علمای اسلامی برگزار می شد، اما فضای ناسیونالیسم عربی همچنان بر آن حکم فرما بود؛ این چنین است که نواب هنگام که پشت تریبون می رود تا به عربی سخنرانی کند می گوید

«گر افتخار به عربیت باشد من فرزند بهترین مرد عرب هستم. اگر پیغمبر را از عرب بگیرند، عرب هیچ ندارد. شخصیت عرب به پیامبر اسلام است و من فرزند اویم. همان خداوند که فرمود: [إنا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباًو قبائلاً لتعارفوا إن اکرمکم عندالله اتقیکم (حجرات،۱۳)]. حمله به سرزمین اسلامی فلسطین چه سرزمین عرب و چه غیر عرب ، حمله به سرزمین اسلام است.»

مفتی اعظم سوریه که پس از انقلاب اسلامی در سفری به ایران درباره نواب می گوید

«بعد از قرن اول هجری، شهیدی به عظمت نواب صفوی وجود ندارد.»؛ از آن اجلاس روایت می کند که «پس از اجلاس نواب با هفتاد نفر برای بازدید بخش اشغالی قدس رفته بود یکباره عبایش را کناری انداخت و به حاضران گفت که باید برویم و درآن مسجدی که در منطقه اشغالی واقع است نماز بخوانیم و هر کس آماده شهادت است با ما بیاید. درحالیکه همه ترسیده بودند ، او حرکت کرد و دیگران نیز با وجود آنکه سربازان اسرائیل دستها را بر روی ماشه گذاشته بودند به دنبال وی به راه افتادند و نماز را به امامت وی خواندند. نواب در جواب احمد سوکارنو رئیس جمهور وقت اندونزی که پس از بازدید، از نواب پرسیده بود که چرا چنین کاری کردی و نزدیک بود ما را به کشتن دهی؟ گفته بود: بردم تا شهیدتان کنم تا ملتهای مسلمان با کشته شدن نمایندگانشان، بیدار شوند.»

بزرگان جهان اسلام، همچون مرحوم سیدقطب رهبر جنبش اخوان المسلمین مصر، روایات جالبی از این سفر نواب دارند؛ در همین اجلاس است که نواب برای مبارزه با اسرائیل پیشنهاد تشکیل «سازمان انقلاب اسلامی بین المللی» را می دهد تا جنبش ها و دولت های اسلامی به طور واحد علیه اسرائیل عمل کنند؛ اما با شهادت نواب و سرکوب فداییان اسلام، هم این طرح و هم تلاش برای ایفای نقش ایران در مسئله فلسطین تا مدت ها به حاشیه می رود.

بر بام سفارت اسرائیل

[caption id="attachment_471" align="aligncenter" width="410" caption="عرفات، آسید احمد خمینی و دکتر یزدی بر فراز بالکن سفارت اسرائیل."]عرفات، آسید احمد خمینی و دکتر یزدی بر فراز بالکن سفارت اسرائیل.[/caption]

در حالی که هنوز ده سال از شهادت نواب صفوی نگذشته است؛ تبلیغات فداییان اسلام و علما علیه اسرائیل تاثیر عمیق خود را بر مردم گذاشته است؛ آنچنا که ژنرال مایرامیت رویس اداره اطلاعات ارتش اسرائیل که اردیبهشت 1341 برای دیدار با مقامات ارتش، نخست وزیر، کفیل وزارت خارجه و وزیر کشاورزی به ایران می آید، در بازگشت به اسرائیل طی گزارشی به بن گورین و گلدمایر توصیه می کند که با توجه به منفور بودن اسرائیل در میان مردم ایران، با توجه به آینده ارتباطات فراتر از هیأت حاکمه برقرا شود. یک سال بعد امام خمینی در خطابه معروف سال 42 به ارتباط شاه و اسرائیل اعتراض می کند. همزمان با اوج گیری نهضت مردمی، محکوم کردن روابط شاه و اسرائیل از محورهای اعتراضات مردمی است؛ آنچنان که به گزارش مطلبی از روزنامه معاریو در سال 52، به نقل از خبرنگار فیگارو، که نمایندگی ایران در تل آویو در گزارش خود برای وزارت خارجه آن را نقل می کند، می نویسد «خبرنگار مزبور از تظاهرات و ابراز مخالفت‌هایی که به نزدیکی بین ایران و اسرائیل می‌شود و نیز شعارهای «شاه یهودی است» یا جعل نام خانوادگی پهلوی به «پاپالوی» گزارشهایی می‌دهد»؛ این گزارش روایت از وضعیتی است که در تظاهرات ها شعارهای «قم، تبریز، فلسطین» و «امروز ایران، فردا فلسطین» شنیده می شود.
در عین حال همزمان با اوج گیری انقلاب، خطبای انقلاب همچون آیت الله مطهری، دکتر شریعتی و آیت الله سعیدی و سایرین به موضوع فلسطین توجه بیشتری می کنند، که مشهورترین آن سخنرانی مرحوم مطهری درباره شبهه ضد شیعه بودن فلسطینیان است؛ در همین ایام اس که حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی نیز به دلیل ترجمه کتابی درباره فلسطین به زندان می افتد. شدت یافتن نهضت، و گسترش عملکرد گروه های مسلح به دفاتر نمایندگی اسرائیل و منافع اسرائیل نیز می رسد؛ دفتر هماپیمایی العال اسرائیلی با آنکه دوبار مورد حمله قرار می گیرد تا آخرین روزها به تخلیه 1500 خانواده اسرائیلی و مهاجرت یهودیان ادامه می دهد.
سازمان آزادیبخش فلسطین از پیش از پیروزی ارتباط خود با انقلابیون را تقویت می کند؛ این ارتباط که از زمان تماس چریک های ایرانی چون چمران با سازمان و حمایت امام موسی صدر از فلسطینیان ساکن لبنان شروع می شود، با ارتباطات تشکیلاتی و آموزشی با ساف ادامه پیدا می کند؛ در حالی که عمده ارتباط ساف با گروه های سوسیالیستی از گروه های مسلح تا نهضت است، یاسر عرفات، دبیرکل ساف که به ارتباط با رهبری انقلاب اهمیت می دهد، در پی شهادت حاج آقا مصطفی خمینی پیام تسلیتی برای امام می فرستد که ایشان نیز طی تلگرافی به این پیام پاسخ می دهند. همچنین امام از سال 1347 اجازه هزینه وجوهات برای کمک به سازمان فتح، شاخه نظامی ساف (سازمان آزادی بخش فلسطین)، را صادر می کند.
همین روابط پیوسته و نزدیک است که موجب می شود تنها یک هفت پس از پیروزی انقلاب، یاسر عرفات در ایران حاضر شود؛ ایران که با پیروزی انقلاب از اسرائیلی های با مقام رسمی خواسته کشور را ترک کنند؛ دفاتر تجاری و سیاسی اسرائیلی چون دفتر آژانس یهود و سفارتخانه را می بندد؛ در 30 بهمن 57 با ورود عرفات و با حضور یادگار امام سفارت فلسطین را در محل قبلی سفارت اسرائیل افتتاح می کند. عرفات در این سفر به نواب صفوی، قهرمان ملی و فعال در عرصه فلسطین اشاره می کند و می گوید: «

هنگامی که دانشجو بودم و در مصر درس می خواندم یک روز شهید نواب صفوی به دانشگاه آمد و سخنرانی کرد. پس از پایان سخنرانی نزد او رفتم و خودم را معرفی کردم . او به من گفت: (تو پسر علی هستی ، اما ملتت دراسارت به سر می برد. تو سید حسنی هستی . تو باید دین جدت را یاری دهی. تو باید ملت فلسطین را از چنگال اسرائیل نجات دهی، آن وقت اینجا نشسته ای درس می خوانی که چه؟) این سخنان نواب صفوی مرا تکان داد و روحیه انقلابی در من پدید آورد و از آن پس درس و مشق را رها کردم و به کار نهضت پرداختم.»

خروج ناگهانی ایران از ائتلاف با اسرائیل و آمریکا در عین ضربه سنگین به اسرائیل معادلات منطقه ای را به شدت تغییر می دهد؛ قطع صادرات نفت و مبادلات اقتصادی بیشترین ضربه را به اسرائیل وارد می کند که اصلی ترین منبع تامین نفت آن ایران است؛ به همین دلیل است که سخنگوی رژیم صهیونیستی با پیروزی انقلاب اعتراف می کند که «قطع روابط سیاسی و اقتصادی میان ایران و اسرائیل زیان های فراوانی به اقتصادی این دولت وارد کرده است»؛ از سوی دیگر با خروج ایران از ائتلاف، آمریکا فشار بیشتری برای پیمان صلح میان اسرائیل و مصر (که تا پیش از مرگ ناصر از اصلی ترین تهدیدات اسرائیل است) وارد می کند و حتی از مصر می خواهد به اسرائیل اجازه استخراج نفت سینا را بدهد.
اما همین اتفاق و صلح کمپ دیوید به پیچیدگی اوضاع و تحریک گروه های اسلامی چون اخوان المسلمین و جهاد اسلامی مصر می انجامد که اوج آن به هلاکت رساند انورسادات به دست خالد اسلامبولی است که مورد تکریم انقلاب ایران قرار می گیرد و به تیرگی بیشتر روابط مصر و ایران انقلابی می انجامد.

  • محمدمسیح یاراحمدی