شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

روزنگار
  • ۲۴ آبان ۹۴ , ۰۵:۵۵
    از قصص نماز شاهد...

    فقیه معتقد بود اشکِ دنیا، صلاه را تباه می‌کند؛
    به گمانم فقیه هیچ‌وقت عاشق نبود؛
    و خدای محرم ندانست که راز مگو را جز با او چگونه توان گفت؟
    که افوضُ امری الی الله...


    حال ما بی ‌آن مه زیبا مپرس
    آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
    گوهر اشکم نگر از رشک عشق
    وز صفا و موج آن دریا مپرس


  • ۲۳ آبان ۹۴ , ۲۳:۴۵
    داستان هر روزه‌ای که رُخ نداده است

    دوشب پیش وحید سعیدی از غم رابطه‌اش با پسرش گفت که جز صبح‌ها نمی‌بیندش؛ اندوه واژگانش را ملموس در رگ‌هایم حس کردم؛ که من هم از همان دست پسرانی بودم که پدرم را صبح‌ها و روزهای تعطیل می‌دیدم. هراس این اقبال،‌ هوار شد روی سرم که من هم با این اوضاع فعلی، بهتر از این با خانواده‌ام نخواهم کرد. امشب که برنامه مقرر پایان کار دفتر درست اجرا نشد، ساعت ده و نیم که جلسه تموم شد، بدون دیدن پیغامش، تلفن زدم. خواب بود؛ پیام‌رسان را باز کردم، خواندم که یک ساعت قبل پیغام فرستاده بود که خسته است و بیشتر از این نمی‌تواند بیدار بماند. جز چند باری لحظه خوابیدن معصومانه‌ش را ندیدم؛ اما همان شنیدن صدای خسته خواب آلود کافی بود که تمام داستان وحید سعیدی جلوی چشمم رژه برود. او را دیدم و خانه‌مان را؛ که می‌رسم و صدای مهربانش خاموش است و من با باری از سختی تنهایی، روی کاناپه دراز می‌کشم...

  • ۷ آبان ۹۴ , ۱۸:۱۵
    مردی که می‌خواهد بارکش نباشد

    نقل است در ایام قدیم، زمانی که وسیله نقلیه هنوز درشکه و گاری بوده است، دانشجویان دانشگاه معماری بوزار برای حمل وسایل تحویل پروژه دروس‌شان آنها را بار گاری می‌کردند و می‌کشیدند. گاری را در فرانسه «شارت» می‌خوانند؛ و حالا بعد از سال‌ها این کلمه «شارِت» در ادبیات فضای معماری، از دانشگاه تا فضای کار، برای توصیف وضعیت فشردگی کارها استفاده می‌شود. در ایام تحصیل بیشتر روزهای نهایی ترم اسمش را می‌شنوید ولی در دفاتر معماری خصوصا وقتی مکرر پروژه جاری باشد، این کلمه شنیده می‌شود. و من در زندگیم تقریبا همیشه در این موقعیت هستم؛ عطش به تجربه‌های متعدد، احتمالا کمی حرص پول و شهرت و یادگیری، به اضافه انعطاف زیادی در تصمیم‌گیری‌ها و همچنین تک‌پری و تک‌روی موجب شده است که همیشه بار انبوهی از کارها روی گُرده‌ام باشد. همین الآن که این‌سطور را تحریر می‌کنم، برای شنبه و یک شنبه حجم زیادی کار برای دانشگاه دارم، از ضبط دومین برنامه‌‌مان رها شده‌ام و باید برای هفته بعد برای ضبط دیگری آماده شوم. فصلنامه‌ای که سردبیری‌اش می‌کنم (همشهری‌معماری) باید هفته بعد به چاپخانه برسد و در عین‌حال به زمان رونمایی پایگاه که درحال راه‌اندازی‌اش هستیم نزدیک می‌شویم. این‌ها شاید کارهای مهم باشد، چندین خُرده‌کار، از مطالب ننوشته و یکی دو پروژه برنامه‌نویسی خُرد را هم حساب نمی‌کنم. 

    نتیجه چیست؟ اینکه یا سر موعد به کارها نمی‌رسم یا اینکه آنطور که می‌خواهم انجامشان نمی‌دهم؛ در امور مربوط به کسب‌وکارهای پروژه‌ای هم مجبورم پروژه‌های کمتری بپذیرم. سال‌ها فعالیت مطبوعاتی، تخصصی و سیاسی هرچند متناسب با انرژی که از من گرفته است تبدیل به پول نشده است اما اعتباری جمع شده است که در رشته‌های مختلفی که کار کرده‌ام (و احتمالا بعد از چندسال رها کرده‌ام) هنوز محل رجوع باشم. حالا که کَمَکی پختگی به صورتم هم آمده و از آن کودکانگی بصری دور شده‌ام اعتماد جماعت هم بیشتر شده است؛ اما چه فایده‌ای که فرصت به بار نشاندن این اعتبار نیست.

    تجربه جمعی ایرانیان به اضافه ذکر خاطرات خانواده و تجربیات نزدیک‌تر آنها از کارهای گروهی و شراکتی، همیشه هراسی در امثال من نگه‌داشته است که از کار شراکتی و تقسیم ظرفیت‌ها پرهیز کنیم. مثلا من مدام ایده‌پردازی می‌کنم؛ ایده‌هایی که می‌توانند با کمی تلاش به پول برسند ولی به دلیل عدم اعتماد به افراد بسیاری از آنها را پیش خودم نگه می‌دارم و هیچ وقت به فعل نمی‌رسد. این وضعیت درباره پیشنهادات بالفعل کاری هم در جریان است. حالا بعد از مدت‌ها به سرم افتاده که از این مرکب بی‌اعتمادی پایین بیایم و در حالی که در یکی از کارهایم به ثبات رسیده‌ام، باقی موارد را با جماعتی شریک شوم.


  • ۱۵ مهر ۹۴ , ۱۷:۲۲
    افق

    امروز میان فیش‌هایی که نوشته‌ام یک جمله از شهید پیچک پیدا کردم که خلاصه و بُن چیزی است که به عنوان مشی سیاسی می‌شناسم؛ اینکه چرا مکرر برای خودم یادآوری می‌کنم که مسئله ما مصداق نیست بلکه فرایند و منش است.

    شهید غلام‌علی پیچک می‌گوید «مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علیع بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی‌ترسیم؛ از انحراف می‌ترسیم!»

  • ۳ مهر ۹۴ , ۲۲:۵۱
    شب‌خوانی

    مشنو که از تو هست گزیرم چرا که نیست
    یا نیست از تو محنت و رنجم چرا که هست


    از خواجوی کرمانی، که عجیب همدل ماست.

  • ۲۸ شهریور ۹۴ , ۰۲:۵۲
    روی مبل خانه خودمان

    حوالی ساعت یازده صبح جمعه هواپیمای امارات ایرلاینز روی زمین نشست تا کمی بعد از اذان ظهر از سفری ۱۷روزه، پرفشار و آموزنده به خانه رسیده باشم. از فردا به سرعت مشغول تکمیل متون سفرنامه خواهم شد؛ هرچند که هنوز بین انتشار آنلاین این متن‌های تکمیل‌شده و نگه‌داشتنش برای کتاب سفرنامه در تردیدم. 

    بعد از استراحت از سفر چندساعتی است که هنوز ذهنم درگیر آن است. انقطاع ۱۷روزه از وطن، پیاده‌روی‌های بیش از ده‌ساعته، به عین رساندن مثل مترکردن خیابان‌ها و شرایط خاص اجتماعی سفر فرصتی برای خودشناسی و آموختن بود. ۱۷ روز فرصت داشتم تا منقطع از خانواده به تغییراتی که می‌خواهم در زندگیم بدهم فکر کنم. آدم کم سفری نیستم؛ اما دوستان همسفرم کسانی هست که در طی سال‌ها دست‌چین شده‌اند و روابطمان دیگر تعریف شده و به ثبات رسیده‌است. در این سفر اما همه همسفران جز یک نفر افرادی تازه بودند که از قضا همه آنها جز دو نفر در موقعیت کاملا مخالف ایدئولوژیک من قرار داشتند؛ هرچند دوستان مخالف ایده خود زیاد دارم اما همیشه از زیست مداوم با آنها پرهیز داشته‌ام. این موقعیت فرصتی بود که هم درباره رابطه خودم با این بخش از جامعه بیاندیشم و هم در رفتارهای شخصی‌م، اعم از رابطه‌م با افراد تا مدیریت امور شخصی محک بخورم و ضعف‌های خودم را بهتر بشناسم.

    حالا که سه ساعتی از بامداد روز شنبه گذشته است، مشغول مرور کارهایی هستم که از فردا برای یک زندگی جدید باید انجام دهم. دوست دارم مفصل از این تجربه‌ها به صورت موضوعی و از این فرایند تغییرات به صورت جزئی بنویسم.

  • ۲۶ شهریور ۹۴ , ۰۰:۳۸
    چیزهایی هست که می‌دانی

    امروز رُم را هیچ ندیدم،

    در برابرم، همه تو بودی،

    تو که ...

    تو که ...

    تو ...


    پ‌ن.
    بعد از ۱۲ ساعت پیاده‌روی در غربت.
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۸:۱۵
    شعف
    پارک جنگلی میلان،
    باد خنک سحر،
    اذان‌گویی حیوانات،
    نماز صبح جماعت،
    روی فرش سبز چمن‌ها،
    دیار غریب هم می‌تواند صمیمی باشد
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۰:۴۷
    شکلات تلخ

    شب،

    اشک،

    مردی که در غمی تاریک غرق می‌شود.

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

یا: ساخت سیاسی ایران چگونه تغییر خواهد کرد؟


در چند وقت اخیر که فعالیت سیاسی کاهش پیدا کرده و فرصت فکر و بررسی موقعیتی بیشتری داریم و بسیاری از ما که در کمپ گروه‌های سیاسی مختلف و بالاخص گروه‌های سیاسی شکست‌خورده انتخابات ریاست‌جمهوری فعالیم به این فکر می‌کنیم که مشکلات ما که منجر به شکست شد چه بود و برای پیروزی‌های آینده چه چیزهایی می‌بایست اصلاح گردد؟ اما این سوال‌ها در واقع مرحله بعد از شناخت زمین‌بازی آینده است که آیا بر همین وضع ثبات خواهد داشت یا آنچنان که نگارنده می‌پندارد آنگونه که در سیر زمانی گذشته تغییر کرده است، متفاوت خواهد شد؟
برای فتح باب این بحث که برای نتیجه‌گیری می‌بایست زمان کافی و دیالوگ‌های زیادی برای آن صرف کنیم از چند منظر موقعیت را تحلیل می‌کنم:

شرکت فراگیر در انتخابات‌ها
آنچنان که در نمودار پایین مشخص کرده‌ام متوسط شرکت ایرانیان در انتخابات ریاست‌جمهوری پس از دوره تثبیت بعد از جنگ رو به افزایش است. هرچند که نتیجه انتخابات ۸۸ استثنایی و خارج از فرایند منطقی افزایش شرکت‌کنندگان است، اما فرایندی که در سال‌های ۸۸ تا ۹۲ طی شد، عده زیادی از رای‌دهندگان شناور انتخابات را به این نتیجه رساند که صندوق رای بهترین و اصلی‌ترین راه اعمال نفوذ و تاثیر سیاسی است؛ نتیجه‌گیری که خصوصا با پیروزی کاندیدای مورد حمایت این دسته حجیت بیشتری نیز برای گروه پیدا کرد. 

مشارکت مردمی در انتخابات‌های دوره ثبات
درصد مشارکت عمومی در ۷ انتخابات پس از جنگ و دوره ثبات جمهوری

هزینه‌های ناشی از نافرمانی‌های مدنی و کنش‌های خیابانی/رسانه‌ای تند به همراه ساخت مختلط جامعه ایرانی که قابلیت تفکیک قومیتی و مکانی ندارد ضمن اینکه همگی را به این نتیجه رسانده‌است که کنش‌های تند هیچ پیروزی نخواهد داشت؛ در عین حال تقریبا پرونده این سبک از فعالیت را برای گرایش‌های غیراصولگرایی مختومه کرده است. این جمعیت از وجهی به دلیل خصوصیات مدرن شخصیتی/اجتماعی امور را نسبی دیده و برعکس جناح اصولگرا هزینه جانی/مادی برایشان متناسب با نتیجه محاسبه شده و از این نظر صرفه ندارد؛ از سویی دیگر ساخت قدرت امنیتی میزان هزینه برای این گروه‌ها را تا مدت‌ها بیش از جریان اصولگرا نگاه خواهد داشت. در عین‌حال این موضوع را نباید از ذهن دور داشت که این جمعیت حتی کنش خیابانی خود را مرهون شرکت در انتخابات ۸۸ و وجاهت نسبی اخلاقی اعتراض به امری که در آن شرکت ‌داشته‌اند می‌دانند؛ و گرنه این گروه نسبت به واقعه‌ای که آن‌را تحریم کرده است حقی نخواهد داشت.
با همین استدلال می‌توان انتظار داشت که نتیجه حاصل از امتداد نمودار میانگین برای دو انتخابات آتی بعید اتفاق بیافتد. تثبیت انتخابات بالای ۸۰درصدی و فرانسوی شدن جمعیتی را به رای‌دهندگان ثابت کشور اضافه خواهدکرد که تا پیش از این به دلیل تضادهای منافع یا ایدئولوژیک حاضر به شرکت در بازی سیاسی ایران نبودند و حال با شرکت آنها و نقش موثری که در وزن کشی گروه‌های سنتی کشور خواهند داشت. تاثیری که بارقه کم‌فروغی از تاثیر آن را در تعیین تکلیف انتخابات ۹۲ در مرحله اول دیدیم. این گروه در حالی که انتخابات را در مرحله اول با رای شکننده به پایان رساند که جناح اصولگرا بازی سیاسی خود را با فرض شرکت‌کننده کمتری نسبت به آنچه اتفاق افتاد تنظیم کرده بود.
در فرض اول با تصور ثبات فکری جناح‌های سیاسی ایران و عدم شرکت گروه‌های جدید، جناح اصلاح‌طلب توان بالقوه جذب این رای دهندگان جدید را خواهد داشت؛ در حالی که یقینا روزی اصولگرایان با درک این موقعیت بر سر جذب این گرایش جدید به رقابت وارند خواهند شد؛ خصوصا که با رشد طبقه متوسط شهری به وزن این گروه افزوده خواهد شد. چنین موقعیتی اصولگرایان به سمت شیفت از عقاید سخت سیاسی به وعده‌های اجتماعی/اقتصادی ملموس پیش خواهد برد تا اگر از نظر سیاسی/ایدئولوژیک برای این جمع رای دهنده جذابیت ندارد اما به دلیل نگاه مدرن/نسبی این گروه از نظر منافع اجتماعی/اقتصادی مطلوب باشند. می‌توان انتظار داشت که در چنین رقابتی اصلاح‌طلبان نیز تا زمان اشباع شرکت کنندگان به سمت رادیکالیسم پیش خواهند رفت تا در عین جذب رای‌دهندگان تحریمی بیشتر جای پای خود در میان سبدرای سنتی و رای‌دهندگان جدید تثبیت کنند. چنین بافتی نشان می‌دهد که گروه‌های زیرمجموعه جناح‌ها در صورت عدم همراهی با این تغییرات یا حذف یا جا به جا خواهند شد؛ بعید نیست چپ‌های مذهبی‌تر به دلیل نگاه ساختاری نزدیک‌تر به اصولگرایان و خصوصا اختلافات بعضا لاینحل با گرایشات رادیکال‌تر اصلاح‌طلبی یا اپوزیسیونی که در این روند به بازی سیاسی وارد خواهد شد از جناح اصلاح‌طلب جدا شده و به گروه‌های اصولگرا بپیوندند. در عین حال گرایشات دگم و رادیکال اصولگرایی به دلیل از دست دادن فضای پیروزی مطلق در صورت بقا به عنوان بازیگر درونی اصولگرایان بازی‌کنند و به عنوان اقلیتی پارلمانی سهم‌خواه پیروزهای کلان کلیت اصولگرایی شوند و نه گروهی در راس پیکان رقابت‌های سیاسی.


رابطه با آمریکا و بحران هویت سیاسی
به این موضوع نیز که البته در حوصله تحلیلی مفصل‌تر است نیز باید توجه داشت که امروز تابوی گفتگو با آمریکا شکسته شده است و فرایندی متاثر از تغییر دکترینال امنیتی آمریکا و نگاه منطقه‌ای ایران در جریان است که می‌تواند در چندسال آینده به رابطه با آمریکا منجر شود. چنین شرایطی بحرانی جدی برای گروه‌های سیاسی شاخصی است که اعتبار خود را از مخالفت با آمریکا یا بر محوریت موضوعاتی چون مقاومت جهادی و ... کسب می‌کردند. بخش‌های مذهبی‌تر این جریان این فرصت را دارند که هر چند دچار شکست جدی گفتمانی و مقبولیت خواهند شد اما از طریق نزدیکی به طبقه اجتماعی ارتدکس‌تر جامعه وجاهت خود را از این طریق کمی جبران کنند. اما بخش‌هایی که هویت چپ رادیکال و بعضا با دُز مذهبی کمتر دارند دچار بحران هویتی جدی خواهند شد که آنها را در دیگر گروه‌ها هضم خواهد کرد.

 
تغییر نسلی جریان‌های سیاسی
اما در فرض دوم می‌بایست تغییر نسلی گروه‌های سیاسی را نیز لحاظ کرد؛ در حال حاضر سران اصولگرایی جزم‌اندیش‌تر از جوانان نسل سومی و چهارمی خود هستند؛ عدم تجربه نزاع‌های داخلی دوران جنگ و انقلاب توسط این گروه و نزدیکی سبک‌زندگی این جمع که بسیاری از آن‌ها امروز به طبقه متوسط پیوسته‌اند ضمن تشدید توان تساهل و تسامح این گروه با مخالفین خود و فروآمدن از جایگاه نفرت به رقابت، به طور نسبی خواست‌های اجتماعی/اقتصادی متفاوتی نسبت به نسل‌های قبل خود پیدا کرده‌اند. در سوی دیگر در همین ایام تفاوت اندیشه بین رئوس جریان اصلاح‌طلبی با کنش‌گران سیاسی لایه‌های پایین‌تر آنها عیان‌تر و جدی‌تر از جریان اصولگرایی است.
حذف بخشی از گروه‌های سیاسی در دهه شصت و انشعاب روحانیون از روحانیت و دو تکه شدن حزب جمهوری‌اسلامی، انشعابیون چپ را در فرایندی تبدیل به پیکان مطالبه‌گری گروه‌های اجتماعی کرد که تا پیش از این در برابر ایشان بودند. حتی با تاکید بر گرایش‌های مذهبی جدی سران و روحانیون اصلاح‌طلبی مشاهده عموم کنشگران آنها در فضای واقعی، مطالباتشان در فضای مجازی و خصوصا بررسی نمونه آماری کوچکتری چون روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب نشان می‌دهد که این جمعیت در موضوعات بنیادین (حتی عرفی و نه مذهبی) تا چه حد با گرایش‌های ادعای راس جریان متفاوتند. امروز مطالباتی چون پذیرش ساخت جدید خانواده مدرن، نوع نگاه به سقط جنین، نقش اقلیت‌های دینی در کشور و به رسمیت شناختن گرایش‌های شاذ جنسی مواردی است با تغییر نسل سیاسیون اصلاح‌طلب و به بازی آمدن این جوانان به طور جدی‌تر مطرح خواهد شد.

دیدار خاتمی با جوانان اصلاح طلب
دیدار خاتمی با جوانان اصلاح‌طلب؛ تیرماه ۱۳۸۹؛ منبع پایگاه امروز


جدی‌تر شدن مطالبات اجتماعی نسبت به سیاسی
این مطالبات لزوما در میان تمام رای دهندگان سنتی اصلاح‌‌طلبان جایگاهی نخواهد داشت و در عین حال اختلافتی در جریان اصلاح‌طلبی برخواهد انگیخت اما از سوی دیگر با پذیرش فرض افزایش شرکت‌کنندگان انتخاباتی گروه‌های تازه‌ای به فضای سیاسی بازخواهند گشت یا متولد خواهند شد که با این گروه همراهی می‌کنند. در چنین موقعیتی بافت سیاسی جمهوری‌اسلامی که بر اساس نوع نگاه به وقایع و گروه‌های انشعابی دهه شصت، یا نوع مدیریت سیاسی اقتصادی در داخل یا خارج شکل گرفته بود به نزاعی متفاوت جدی‌تر درباره نوع نگاه‌های فرهنگی اجتماعی تبدیل خواهد شد. تغییر اختلافات از نوع نگاه‌های مذهبی به دغدغه‌های بنیادین اجتماعی فرهنگی در عین اینکه بخشی از اصلاح‌طلبان را به اصولگرایان پیوند خواهد داد و رای‌دهندگان زیادی را نیز به سبد این ائتلاف جدید خواهد افزود. این رای‌دهندگان تازه، بخشی از سبد سنتی اصلاح‌طلبان و رای‌دهندگان جدیدی خواهند بود که پیش از این به دلائل سیاسی تحریم می‌کردند اما در موضوعات اجتماعی با نظرات اصولگرایان همدل‌ترند.


ارزش‌های فرامذهبی چون مسئله خانواده می‌تواند عامل ارتباط جریان اصولگرا با طبقه متوسط باشد.

چنین وضعیتی می‌تواند مشابه ساخت سیاسی آمریکا با دو جناحی جمهوری‌خواه (کهنه‌سربازان اصولگرا و مذهبی‌تر) / دموکرات (مطالبات نسبی گرایش‌های غیرمذهبی‌تر) باشد؛ اما شاید فضای سیاسی اسرائیل مشابهت بیشتری با این وضعیت داشته باشد که مطالعه آن توان پیشبینی را افزایش دهد. اسرائیل نیز چون ایران حکومتی ایدئولوژیک با ادعایی مذهبی/قومی است؛ اما در سایه همین حکومت که با ایده‌های دینی/قومی صهیونیسم شکل گرفته است؛ تنها ۳۰درصد از مردم یهودی مذهبی هستند؛ و از آنجا که یهودی بودن معنایی قومی/خونی دارد و نه مذهبی، در میان ۷۰درصد سکولار حجم گسترده و غالبی از یهودیان غیرمذهبی و بعضا لائیک می‌بینیم. چنین موقعیتی هر چند اجازه قدرت‌یابی به احزاب ارتدکس یهودی نمی‌دهد اما آنها را به عنوان یکی از بازیگران و سهم‌خواهان اصلی بازی تبدیل کرده است. در عین حال در همین حاکمیت شاهد به رسمیت شناخته شدن گرایش‌های شاذ اجتماعی –همچون همجنسگرایی- در بعضی استان‌ها هستیم.

آماده شدن برای آینده
چرا چنین پیش‌بینی‌ای اهمیت دارد؟ چون در صورت صحت این روند، از سویی گروه‌هایی از اپوزیسیون یا جریانات اجتماعی که نقش سیاسی ندارند می‌بایست خود را برای حضور سیاسی در کشور آماده کنند؛ این آمادگی می‌تواند فعالیت‌هایی از جنس کاستن از تنش با حاکمیت باشد که زودتر از دیگر گروه‌ها وارد فضا شوند و برند اول این گروه‌ها باشند. در عین حال اصولگرایان می‌بایست گفتگو درباره این نسبی‌گرایی را در میان خود آغاز کنند تا حدود آن مشخص شده و در موقعیت انجام شده و غیرقابل محاسبه‌ای قرار نگیرند. ضمن اینکه در اصولگرایان رقابت اصلی میان گروه‌ها و اشخاصی خواهد بود که زودتر از دیگران برند‌های مطالبات اجتماعی آینده را کسب کرده‌اند تا متهم به فرصت طلبی نشده و صداقت آنها پذیرفته باشد. یقینا گروه‌هایی از اصولگرایی این موقعیت را دارند که از ظرفیت‌های نیروهای اجتماعی و غیرسیاسی بیشتری بهره‌مندند و در عین حال در تجربیات انتخاباتی حداقل‌های پذیرش از طرف بخشی از طبقه متوسط را تجربه کرده باشند.
البته این تحلیل تاحدی خوشبینانه و با فرض عملکرد درست جناح‌های سیاسی متناسب با تغییر وضعیت اجتماعی است؛ در غیر این صورت بعید نیست بخشی جدی از جناح راست به دلیل عدم تطابق با وضعیت جدید از فضای سیاسی حذف و تا سر حدات نهادهای قدرت غیرانتخابی چون کانون‌های ثروت یا قدرت امنیتی‌نظامی عقب‌نشینی کنند و تاثیرگذاری و برداشت‌شان از فضای سیاسی غیرمستقیم باشد. با این اتفاق شاهد ظهور چپ جدید خواهیم بود.
 

  • محمدمسیح یاراحمدی

عروج



عشق، از تو غَلَیانی در وجود
غَلَیانی سَیَلانی بالعروج

واژگانم مانده از عرض وجود
کلماتی فَتَحرِک فی العروق

و عروقی کم ضعیفٌ من هجوم
پس دِمائی فَتَکَلِّم بالخروج





پ‌ن.

- واژه‌بازی که تحفه‌ای نیست؛ اما به یاد شهیدان زین‌الدین، باقری و یاراحمدی
- تصویر: تابلوی «عروج» اثر استاد تجویدی.
- نه این شعره و وزن‌ش درسته؛ نه من شاعرم؛ نه من عربی بلدم؛ فقط واژه‌بازی‌ه. ولی اگر اصلاحی روش دارین بگین ممنون می‌شم.

  • محمدمسیح یاراحمدی