شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

روزنگار
  • ۲۴ آبان ۹۴ , ۰۵:۵۵
    از قصص نماز شاهد...

    فقیه معتقد بود اشکِ دنیا، صلاه را تباه می‌کند؛
    به گمانم فقیه هیچ‌وقت عاشق نبود؛
    و خدای محرم ندانست که راز مگو را جز با او چگونه توان گفت؟
    که افوضُ امری الی الله...


    حال ما بی ‌آن مه زیبا مپرس
    آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
    گوهر اشکم نگر از رشک عشق
    وز صفا و موج آن دریا مپرس


  • ۲۳ آبان ۹۴ , ۲۳:۴۵
    داستان هر روزه‌ای که رُخ نداده است

    دوشب پیش وحید سعیدی از غم رابطه‌اش با پسرش گفت که جز صبح‌ها نمی‌بیندش؛ اندوه واژگانش را ملموس در رگ‌هایم حس کردم؛ که من هم از همان دست پسرانی بودم که پدرم را صبح‌ها و روزهای تعطیل می‌دیدم. هراس این اقبال،‌ هوار شد روی سرم که من هم با این اوضاع فعلی، بهتر از این با خانواده‌ام نخواهم کرد. امشب که برنامه مقرر پایان کار دفتر درست اجرا نشد، ساعت ده و نیم که جلسه تموم شد، بدون دیدن پیغامش، تلفن زدم. خواب بود؛ پیام‌رسان را باز کردم، خواندم که یک ساعت قبل پیغام فرستاده بود که خسته است و بیشتر از این نمی‌تواند بیدار بماند. جز چند باری لحظه خوابیدن معصومانه‌ش را ندیدم؛ اما همان شنیدن صدای خسته خواب آلود کافی بود که تمام داستان وحید سعیدی جلوی چشمم رژه برود. او را دیدم و خانه‌مان را؛ که می‌رسم و صدای مهربانش خاموش است و من با باری از سختی تنهایی، روی کاناپه دراز می‌کشم...

  • ۷ آبان ۹۴ , ۱۸:۱۵
    مردی که می‌خواهد بارکش نباشد

    نقل است در ایام قدیم، زمانی که وسیله نقلیه هنوز درشکه و گاری بوده است، دانشجویان دانشگاه معماری بوزار برای حمل وسایل تحویل پروژه دروس‌شان آنها را بار گاری می‌کردند و می‌کشیدند. گاری را در فرانسه «شارت» می‌خوانند؛ و حالا بعد از سال‌ها این کلمه «شارِت» در ادبیات فضای معماری، از دانشگاه تا فضای کار، برای توصیف وضعیت فشردگی کارها استفاده می‌شود. در ایام تحصیل بیشتر روزهای نهایی ترم اسمش را می‌شنوید ولی در دفاتر معماری خصوصا وقتی مکرر پروژه جاری باشد، این کلمه شنیده می‌شود. و من در زندگیم تقریبا همیشه در این موقعیت هستم؛ عطش به تجربه‌های متعدد، احتمالا کمی حرص پول و شهرت و یادگیری، به اضافه انعطاف زیادی در تصمیم‌گیری‌ها و همچنین تک‌پری و تک‌روی موجب شده است که همیشه بار انبوهی از کارها روی گُرده‌ام باشد. همین الآن که این‌سطور را تحریر می‌کنم، برای شنبه و یک شنبه حجم زیادی کار برای دانشگاه دارم، از ضبط دومین برنامه‌‌مان رها شده‌ام و باید برای هفته بعد برای ضبط دیگری آماده شوم. فصلنامه‌ای که سردبیری‌اش می‌کنم (همشهری‌معماری) باید هفته بعد به چاپخانه برسد و در عین‌حال به زمان رونمایی پایگاه که درحال راه‌اندازی‌اش هستیم نزدیک می‌شویم. این‌ها شاید کارهای مهم باشد، چندین خُرده‌کار، از مطالب ننوشته و یکی دو پروژه برنامه‌نویسی خُرد را هم حساب نمی‌کنم. 

    نتیجه چیست؟ اینکه یا سر موعد به کارها نمی‌رسم یا اینکه آنطور که می‌خواهم انجامشان نمی‌دهم؛ در امور مربوط به کسب‌وکارهای پروژه‌ای هم مجبورم پروژه‌های کمتری بپذیرم. سال‌ها فعالیت مطبوعاتی، تخصصی و سیاسی هرچند متناسب با انرژی که از من گرفته است تبدیل به پول نشده است اما اعتباری جمع شده است که در رشته‌های مختلفی که کار کرده‌ام (و احتمالا بعد از چندسال رها کرده‌ام) هنوز محل رجوع باشم. حالا که کَمَکی پختگی به صورتم هم آمده و از آن کودکانگی بصری دور شده‌ام اعتماد جماعت هم بیشتر شده است؛ اما چه فایده‌ای که فرصت به بار نشاندن این اعتبار نیست.

    تجربه جمعی ایرانیان به اضافه ذکر خاطرات خانواده و تجربیات نزدیک‌تر آنها از کارهای گروهی و شراکتی، همیشه هراسی در امثال من نگه‌داشته است که از کار شراکتی و تقسیم ظرفیت‌ها پرهیز کنیم. مثلا من مدام ایده‌پردازی می‌کنم؛ ایده‌هایی که می‌توانند با کمی تلاش به پول برسند ولی به دلیل عدم اعتماد به افراد بسیاری از آنها را پیش خودم نگه می‌دارم و هیچ وقت به فعل نمی‌رسد. این وضعیت درباره پیشنهادات بالفعل کاری هم در جریان است. حالا بعد از مدت‌ها به سرم افتاده که از این مرکب بی‌اعتمادی پایین بیایم و در حالی که در یکی از کارهایم به ثبات رسیده‌ام، باقی موارد را با جماعتی شریک شوم.


  • ۱۵ مهر ۹۴ , ۱۷:۲۲
    افق

    امروز میان فیش‌هایی که نوشته‌ام یک جمله از شهید پیچک پیدا کردم که خلاصه و بُن چیزی است که به عنوان مشی سیاسی می‌شناسم؛ اینکه چرا مکرر برای خودم یادآوری می‌کنم که مسئله ما مصداق نیست بلکه فرایند و منش است.

    شهید غلام‌علی پیچک می‌گوید «مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علیع بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی‌ترسیم؛ از انحراف می‌ترسیم!»

  • ۳ مهر ۹۴ , ۲۲:۵۱
    شب‌خوانی

    مشنو که از تو هست گزیرم چرا که نیست
    یا نیست از تو محنت و رنجم چرا که هست


    از خواجوی کرمانی، که عجیب همدل ماست.

  • ۲۸ شهریور ۹۴ , ۰۲:۵۲
    روی مبل خانه خودمان

    حوالی ساعت یازده صبح جمعه هواپیمای امارات ایرلاینز روی زمین نشست تا کمی بعد از اذان ظهر از سفری ۱۷روزه، پرفشار و آموزنده به خانه رسیده باشم. از فردا به سرعت مشغول تکمیل متون سفرنامه خواهم شد؛ هرچند که هنوز بین انتشار آنلاین این متن‌های تکمیل‌شده و نگه‌داشتنش برای کتاب سفرنامه در تردیدم. 

    بعد از استراحت از سفر چندساعتی است که هنوز ذهنم درگیر آن است. انقطاع ۱۷روزه از وطن، پیاده‌روی‌های بیش از ده‌ساعته، به عین رساندن مثل مترکردن خیابان‌ها و شرایط خاص اجتماعی سفر فرصتی برای خودشناسی و آموختن بود. ۱۷ روز فرصت داشتم تا منقطع از خانواده به تغییراتی که می‌خواهم در زندگیم بدهم فکر کنم. آدم کم سفری نیستم؛ اما دوستان همسفرم کسانی هست که در طی سال‌ها دست‌چین شده‌اند و روابطمان دیگر تعریف شده و به ثبات رسیده‌است. در این سفر اما همه همسفران جز یک نفر افرادی تازه بودند که از قضا همه آنها جز دو نفر در موقعیت کاملا مخالف ایدئولوژیک من قرار داشتند؛ هرچند دوستان مخالف ایده خود زیاد دارم اما همیشه از زیست مداوم با آنها پرهیز داشته‌ام. این موقعیت فرصتی بود که هم درباره رابطه خودم با این بخش از جامعه بیاندیشم و هم در رفتارهای شخصی‌م، اعم از رابطه‌م با افراد تا مدیریت امور شخصی محک بخورم و ضعف‌های خودم را بهتر بشناسم.

    حالا که سه ساعتی از بامداد روز شنبه گذشته است، مشغول مرور کارهایی هستم که از فردا برای یک زندگی جدید باید انجام دهم. دوست دارم مفصل از این تجربه‌ها به صورت موضوعی و از این فرایند تغییرات به صورت جزئی بنویسم.

  • ۲۶ شهریور ۹۴ , ۰۰:۳۸
    چیزهایی هست که می‌دانی

    امروز رُم را هیچ ندیدم،

    در برابرم، همه تو بودی،

    تو که ...

    تو که ...

    تو ...


    پ‌ن.
    بعد از ۱۲ ساعت پیاده‌روی در غربت.
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۸:۱۵
    شعف
    پارک جنگلی میلان،
    باد خنک سحر،
    اذان‌گویی حیوانات،
    نماز صبح جماعت،
    روی فرش سبز چمن‌ها،
    دیار غریب هم می‌تواند صمیمی باشد
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۰:۴۷
    شکلات تلخ

    شب،

    اشک،

    مردی که در غمی تاریک غرق می‌شود.

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۰ ثبت شده است

بسم الله؛
سلام؛
یک مقدار دیر شده، اما فکر کردم بد نیست لیستی که دارم می روم بهش رای بدهم رو با شما در میان بگذارم؛ توی این لیست شاخصه اصلی من توانایی های اقتصادی یا سابقه اجرایی و آشنایی با ساختار دولت است؛ عناوینی که قبل از آنها * آورده م، به دلیل اقتصادی انتخاب شده اند؛ و عناوینی که # قبلشان آمده به دلیل سابقه اجرایی و آشنایی شون با ساختار دولت انتخاب کرده ام؛ کل لیستم 28 نفر است، 16 نفر به دلیل امور اجرایی، 9 نفر به دلیل سابقه اجرایی، 3 نفر به دلیل رویکرد اخلاقی انتخاب شده اند؛

لازم به ذکر است که به کاندیداهای جبهه پایداری و جمعیت ایثارگران (به جز توکلی و نادران) رای نمی دهم؛ درباره جبهه پایداری، این به دلیل سابقه به شدت ضعیف در مجلس قبلی از نظر رکورد داری در تاخیر ها(حسینیان و رسایی)، عدم شرکت در پیگیری های مربوط به مسائل اقتصادی و اجرایی (رزومه ضعیف آقا تهرانی نمونه است)، و همچنین نقش شان در توجیه مداوم دولت احمدی نژاد تا قبل از قضایای مشایی، است؛ و به دلیل عدم صداقت سیاسی و بازی با اصولگرایان و حضور همزمان در دو لیست جبهه پایداری و جبهه متحد، جمعیت ایثارگران را تحریم کرده ام.
بعضی کارنامه خوانی نماینده گان را در اینجا ببینید:

لیست پیشنهادی:
پیشنهاد دوستان جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی - نزدیک به جریان دکتر قالیباف:
* 1. احمد توکلی (کد: 2415) - دکتری اقتصادی از ناتینگهام / سابقه مدیرمسئولی روزنامه فردا / از منتقدان اصلی سیاست اقتصادی دولت
# 2. محمد نبی رودکی (کد: 4285) - از فرماندهان سپاه در دفاع مقدس / دارای سباقه فعالیت اجرایی شاخص / مشاورعالی شهردار تهران / نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی هفتم
# 3. دکتر علی اصغر خانی (کد: 2781) - دارای سابقه فعالیت اجرایی / شهردار منطقه نمونه تهران
4. محمد حسن ابوترابی (کد: 1274) - از سیاسیون اخلاقی و توصیه شده توسط استاد آیت الله فاطمی نیا
* 5. الیاس نادران (کد: 8257) - دکتری اقتصاد / عضو کمیسون اقتصادی در مجلس هشتم / از منتقدان اصلی سیاست اقتصادی دولت و پیگیر پرونده فساد اقتصادی حلقه فاطمی (مرتبط با معاون اول رئیس جمهور)
# 6. دکتر حسین مظفر (کد انتخاباتی: 7827) - وزیر آموزش و پرورش در دولت هفتم (دولت خاتمی)
منتخب از جبهه متحد - مورد حمایت آیت الله مهدوی کنی:
* 7. مهندس حمید فرمانی (کد: 5741) - دارای سوابق فعالیت اقتصادی صنعتی شاخص
* 8. دکتر سید مسعود میرکاظمی (کد: 8214) - اقتصاددان / دارای سابقه وزارت نفت و بازرگانی
* 9. دکتر حسین نجابت (کد: 8281) - دکترای فیزیک هسته ای از دورهام بریتانیا / رئیس کمیسیون ویژه جهاد اقتصادی
10. حجت الاسلام و المسلمین کازرونی (کد: 7127) - فردی اخلاقی نزدیک به جریان معتدل اصولگرایی
منتخب از جبهه صدای ملت - منتقدین دولت
11. علی مطهری (کد: 7824) - دکترای فلسفه / دارای سابقه شاخص در مجلس هشتم، خصوصا پرونده کردان، سوال از رئیس جمهور، طرح جامع رسانه و ...
* 12. حمید رضا کاتوزیان (کد انتخاباتی: 7125) - مهندس مکانیک و بیومکانیک / سابقه ریاست کمیسیون انرژی و نایب ریاست کمیسیون صنعت مجلس
# 13. دکتر سید علیرضا مرندی (کد: 7581) - سابقه وزارت بهداشت / دارای نقش جدی در تاریخ انقلاب و دیپلماسی بین المللی انقلاب
* 14. مهندس مصطفی رضا حسینی قطب آبادی (کد : 4241) - فوق لیسانس شهرسازی / سابقه خوب در مجلس هشتم، عضو کمیسیون صنایع، موثر در پیگیری استیضاح وزیر اقتصاد و سوال از رئیس جمهور؛ حذف قانون مزایای مادام العمر مسئولین، و ...
* 15. دکتر حسن غفوری فرد (کد: 5457) - دکتری فیزیک هسته ای از دانشگاه کانزاس / سابقه 4 سال وزارت نیرو
* 16. مهندس حسن زمانی (کد: 4524) - فوق لیسانس مدیریت / دارای سوابق شاخص در امور اقتصادی و دولتی / عضو هیئت رئیسه کمیسیون نیرو،پست و تلگراف و تلفن و انرژی اتمی
* 17. مهندس سید حسین هاشمی (کد: 8452) - فوق لیسانس مهندسی صنایع / سوابق شاخص اقتصادی / معاون وزیر صنایع و معادن و فلزات به مدت 8 سال / چهره برتر اقتصادی در جشنواره قهرمانان صنعت در سال 1390
# 18. مهندس حسین شیخ الاسلام (کد: 4874) - از دانشجویان خط امام / سابقه در حوزه سیاست خارجی
ایستادگی - مورد حمایت دکتر محسن رضایی
# 19. امیدوار رضایی میرقائد (کد: 8547) - متخصص مغز و اعصاب / سابقه ریاست بیمارستان و رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس
# 20. جواد محمدی (کد: 7512) - پی.اچ.دی در ژنتیک از کارولینسای سوئد / عضو شورای تحول نظام آموزشی کشور و شورای تخصصی مهندسی فرهنگی کشور
# 21. محمداسماعیل کوثری (کد: 7218) - از فرماندهان شاخص سپاه در جنگ تحمیلی
* 22. فرزاد سلیمانی (کد: 4728) - دارای سوابق شاخص در مدیریت کارخانه ها و فعالیت های اقتصادی
* 23. حبیب ا... حبیبی (کد: 2542) - دکترای حقوق تجارت بین الملل / دارای سابقه در صنعت کشتیرانی
* 24. ناصر داوودی راد (کد: 2857) - کارشناس حسابداری و دکتری مدیریت آموزشی / فعال حوزه اقتصادی و کار آفرینی
* 25. بهنام ملکی (کد: 8127) - دکتری اقتصاد / دارای سوابق مفصل و شاخص اقتصادی / اصلاح طلب
# 26. دکتر الهام امین زاده (کد: 1721) - دکتری حقوق بین الملل / سابقه شاخص در حوزه دیپلماسی
* 27. حجت السلام والمسلمبن مصباحی مقدم (کد: 7815) - اقتصاد دان غیر آکادمیک
* 28. مهندس محمدرضا باهنر (کد: 1814) - مهندس معمار و کارشناس ارشد برنامه ریزی اقتصادی / عضو کمیسیون تدوین سند چشم انداز بیست ساله
  • محمدمسیح یاراحمدی

در این قحطی کاندیداها، آنگاه که عرصه از مردانی چون افروغ و خوش چهره خالی است؛
یک لیست کوتاه داشتم که می دانستم قرار است به پاس شجاعت و دفاع از حقوق خلق الله به احمد توکلی، علی مطهری، نادران و یکی دو نفر دیگر رای بدهم؛
خوب، این مناظره آقای مطهری، و اراذل و اوباش نامیدن دانشجویان مخالف جاسبی و وقف دانشگاه که جلوی مجلس تجمع کردند، تامل برانگیز است ...
بهرحال، من از جبر، به جای شهرسازی دانشگاه شیراز، از معماری دانشگاه آزاد تهران واحد ... سر در آوردم؛ رئیس دانشکده ما، برادر کسی است که وزیر علوم است و برادر دیگرش قرار است رئیس کل دانشگاه آزاد شود.

در همین دانشکده برادرِ آقای رئیس:

دخترِ یکی از کاندیداهایِ «سبزِ پر رنگ» ریاست دانشگاه آزاد، رئیس گروه ما بود؛ خودش هم سبزِ پر رنگ و مشوق حضور بچه ها در تظاهرات ها، در دانشکده ای که مشاورین و نزدیکان رئیس جمهور اساتید دانشکده بودند؛ چند وقتی دانشکده از این خانوم خلاصی داشت و خانم مهندس جوانی رئیس گروه معماری شد، نتیجه ش حضور اساتید شاخص بازنشسته دانشکده های سراسری یا فعال در گروه های معماری شاخص بود؛ بسیاری از دانشجویان دانشکده، دانشگاه های سراسری شاخص شهرستان را رها کرده بودند، که در تهران با نزدیکی به دانشکده های اصلی معماری، از اساتید تهرانی بهره ببرند؛ تراز ورودی دانشگاه خصوصا به دلیل محل قرارگیری ش در شهر، بعد از واحد مرکز، واحد دوم شده بود؛ اما این وضعیت خیلی طول نکشید، خانمِ آقازاده برگشت، میانه ی ترم اساتید گاه مسن، با سابقه، و تحصیل کرده ی بهترین دانشکده های اروپا را از دانشکده بیرون ریخت؛ اعتراض ها بالا گرفت، هرچند من از عملکرد بسیج دانشکده در حالی که اتاق انجمن اسلامی انباری شده است راضی نیستم، اما برای اولین بار بعد از 88، جماعت در یک اعتراض با هم همرنگ بودند؛ زهر چشم گرفتن از بسیج که متصل بود یقینا بقیه را نیز هراسان می کرد، اعضای بسیج متهم به سازماندهی اعتراضات شدند؛ نامه ای از دفتر رئیس کل دانشگاه (که پدر خانم رئیس گروه معاونش بود)، برای برادرِ آقای رئیس کل جدید آمد، که امر کرده بود اگر اعتراضات ادامه پیدا کند نیروهای بسیج اخراج شوند؛ فکر می کنید آقای رئیس دانشکده طرف چه کسی ایستاد؟ نیروهای بسیج دانشجویی را خواست، قضیه را ابلاغ و تهدید را تکمیل کرد ...

ما در دانشکده مان با فرض اینکه فقط ورودی های معماری را در نظر بگیریم، متوسط ترمی 900هزارتومان پرداخت می کنیم؛ جمع چهار دوره ورودی فقط معماری دست کم 500 نفر است؛ یعنی در هر ترم، فقط دانشجویان کارشناسی معماری، 450میلیون تومان، و به قرار سالی 900 میلیون تومان به دانشکده می پردازند؛ این در حالی است که تتمه یکی دو دوره کاردانی های معماری، کارشناسی ارشدهای معماری، و ورودی های جدید عمران، کامپیوتر، صنایع و حسابداری را فرض نکنیم. خوب حالا با این آورده فکر می کنید چه اتفاقی افتاده است؟ دانشگاه از چهار سال گذشته تغییر کرده است؟
در دانشکده ای که ما برای هر سال حداقل از رشته خودمان 900 میلیون تومان آورده داریم، اکسزپوینت های اینرنت بیسیم را از ترس دزدیده شدن توسط دانشجویانی که ترمی نزدیک به یک میلیون تومان واریز می کنند، در گوشه سالن ها و در اتاق هایی خاص می گذارند؛ همین می شد که حتی در طبقه سایت دانشگاه نیز در کلاس به شبکه دسترسی ندارید؛ آیا اینترنت رایگان است؟ خیر، شما باید هر 20 ساعت را 5 هزارتومان شارژ کنید؛ دانشگاه حتی از داشتن یک پایگاه اینترنتی شکیل رنج می برد، سیستم انتخاب واحد چندین بار در ایام انتخاب واحد گریپاژ کرده و خلق الله را برای انتخاب واحد دستی به دانشگاه سرازیر کرده است؛
آتلیه ها رنج آور است، میزهای کوتاه طراحی، با چهار پایه های بلند که زانوهای شما را بالاتر از میزها قرار می دهد، ساعت ها کلاس طراحی را فرض کنید جماعت با چه مشقتی کار می کنند؛ آیا سرویس بهداشتی مرتب یا تمیزی داریم؟ یا فضای سبز؟ یا انجمن علمی؟ اردو؟ تفریح؟ کوفت؟ زهرمار؟ دبیرستان دخترانه غیرانتفاعی نزدیک دانشکده ما، ظرف همین ایام یک ساختمان جدید و مدرن در کنار دانشکده ما ساخته است؛ و دریغ از حتی کمترین تغییر و اصلاحی در مبلمان آموزشی دانشکده ما. از قحطی فضای دور هم نشینی علمی، خود دانشجویان دفتری در پاساژی نزدیک دانشکده اجاره کرده اند که محل گعده و کلاس های فوق برنامه است؛ خانم رئیس گروه هم که مشغول نهایی کردن مدرک دکترایشان هستند غالبا تشریف ندارند: رکود مطلق!
برای اسلامی کردن دانشگاه، در کلاس های انقلاب اسلامی و وصیت امام، از فرط هیجان انگیز بودن و صغر سن اساتید «می خوابیم»؛ راه رفتن و حرف زدن دختر پسر حتی با ظاهر الصلاه و حجاب و الخ از نگاه حراست دانشکده گناه کبیره است، آتلیه آزاد طراحی هنگام حضور حراست، مجلس عزای منفک به بخش زنانه و مردانه می شود؛ که البته هنگام خروج از دانشکده که با یک صفحه صفحه فلزی به مردانه و زنانه تقسیم شده باید شاهد حضور و خنده و قهقهه خواهران حراست در اتاق شیشه ای برادران حراست باشیم. انقدر مسلمانانه، انقدر وقاحت!

حال من، دانشجوی دانشگاه آزاد واحدِ برادرِ آقای رئیس، برایم سوال است، این پول هایی که ما می دهیم چه می شود؟؛ از ستادهای انتخاباتی سر در می آورد؟ کوهستان های بروجرد را می خرند که درخت هایش را بسوزانند و دانشکده های برهوت زده ای چون ما تاسیس کنند و هیچ به خودمان نرسد؟ حق دانشجویانی که این پول ها را می دهند از پولی که برای تحصیلشان واریز کرده اند در دانشکده خودشان چیست؟
البته وقتی در هنگام تامین هزینه فلان ستاد از بودجه دانشگاه آزاد و سخنرانی های هیجان زده ی مدیرگروه های سبز پررنگ، اساتید ریشوی مشاور و معاون رئیس جمهور را می دیدیم، با خود فکر می کردیم، دور همی ما را چقدر خر فرض کرده اند؟
بله آقای مطهری، البته که خر همان خر است، رئیس قدیم دانشگاه و رئیس بعدی فرقی برای ما ندارند؛ ولی قرار هم نیست انقدر خوش بگذرد که دانشگاهی که از پول های ما رشد می کند، وقف خاص و در ید حضرت عالیجناب و آقازادگان منحصر شود؛ درخواست عدالت برای قربانیان کهریزک، انتقاد از رفتار خشن با معترضین، انتقاد از رئیس جمهور غیرپاسخگو و غیر کارآمد خوب است، دمت گرم؛ ولی وقتی این ور بازی مسکوت می شود، مواضعت بو می گیرد، بو می دهی آقای «شهید مطهری زاده»!

  • محمدمسیح یاراحمدی