شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

روزنگار
  • ۲۴ آبان ۹۴ , ۰۵:۵۵
    از قصص نماز شاهد...

    فقیه معتقد بود اشکِ دنیا، صلاه را تباه می‌کند؛
    به گمانم فقیه هیچ‌وقت عاشق نبود؛
    و خدای محرم ندانست که راز مگو را جز با او چگونه توان گفت؟
    که افوضُ امری الی الله...


    حال ما بی ‌آن مه زیبا مپرس
    آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
    گوهر اشکم نگر از رشک عشق
    وز صفا و موج آن دریا مپرس


  • ۲۳ آبان ۹۴ , ۲۳:۴۵
    داستان هر روزه‌ای که رُخ نداده است

    دوشب پیش وحید سعیدی از غم رابطه‌اش با پسرش گفت که جز صبح‌ها نمی‌بیندش؛ اندوه واژگانش را ملموس در رگ‌هایم حس کردم؛ که من هم از همان دست پسرانی بودم که پدرم را صبح‌ها و روزهای تعطیل می‌دیدم. هراس این اقبال،‌ هوار شد روی سرم که من هم با این اوضاع فعلی، بهتر از این با خانواده‌ام نخواهم کرد. امشب که برنامه مقرر پایان کار دفتر درست اجرا نشد، ساعت ده و نیم که جلسه تموم شد، بدون دیدن پیغامش، تلفن زدم. خواب بود؛ پیام‌رسان را باز کردم، خواندم که یک ساعت قبل پیغام فرستاده بود که خسته است و بیشتر از این نمی‌تواند بیدار بماند. جز چند باری لحظه خوابیدن معصومانه‌ش را ندیدم؛ اما همان شنیدن صدای خسته خواب آلود کافی بود که تمام داستان وحید سعیدی جلوی چشمم رژه برود. او را دیدم و خانه‌مان را؛ که می‌رسم و صدای مهربانش خاموش است و من با باری از سختی تنهایی، روی کاناپه دراز می‌کشم...

  • ۷ آبان ۹۴ , ۱۸:۱۵
    مردی که می‌خواهد بارکش نباشد

    نقل است در ایام قدیم، زمانی که وسیله نقلیه هنوز درشکه و گاری بوده است، دانشجویان دانشگاه معماری بوزار برای حمل وسایل تحویل پروژه دروس‌شان آنها را بار گاری می‌کردند و می‌کشیدند. گاری را در فرانسه «شارت» می‌خوانند؛ و حالا بعد از سال‌ها این کلمه «شارِت» در ادبیات فضای معماری، از دانشگاه تا فضای کار، برای توصیف وضعیت فشردگی کارها استفاده می‌شود. در ایام تحصیل بیشتر روزهای نهایی ترم اسمش را می‌شنوید ولی در دفاتر معماری خصوصا وقتی مکرر پروژه جاری باشد، این کلمه شنیده می‌شود. و من در زندگیم تقریبا همیشه در این موقعیت هستم؛ عطش به تجربه‌های متعدد، احتمالا کمی حرص پول و شهرت و یادگیری، به اضافه انعطاف زیادی در تصمیم‌گیری‌ها و همچنین تک‌پری و تک‌روی موجب شده است که همیشه بار انبوهی از کارها روی گُرده‌ام باشد. همین الآن که این‌سطور را تحریر می‌کنم، برای شنبه و یک شنبه حجم زیادی کار برای دانشگاه دارم، از ضبط دومین برنامه‌‌مان رها شده‌ام و باید برای هفته بعد برای ضبط دیگری آماده شوم. فصلنامه‌ای که سردبیری‌اش می‌کنم (همشهری‌معماری) باید هفته بعد به چاپخانه برسد و در عین‌حال به زمان رونمایی پایگاه که درحال راه‌اندازی‌اش هستیم نزدیک می‌شویم. این‌ها شاید کارهای مهم باشد، چندین خُرده‌کار، از مطالب ننوشته و یکی دو پروژه برنامه‌نویسی خُرد را هم حساب نمی‌کنم. 

    نتیجه چیست؟ اینکه یا سر موعد به کارها نمی‌رسم یا اینکه آنطور که می‌خواهم انجامشان نمی‌دهم؛ در امور مربوط به کسب‌وکارهای پروژه‌ای هم مجبورم پروژه‌های کمتری بپذیرم. سال‌ها فعالیت مطبوعاتی، تخصصی و سیاسی هرچند متناسب با انرژی که از من گرفته است تبدیل به پول نشده است اما اعتباری جمع شده است که در رشته‌های مختلفی که کار کرده‌ام (و احتمالا بعد از چندسال رها کرده‌ام) هنوز محل رجوع باشم. حالا که کَمَکی پختگی به صورتم هم آمده و از آن کودکانگی بصری دور شده‌ام اعتماد جماعت هم بیشتر شده است؛ اما چه فایده‌ای که فرصت به بار نشاندن این اعتبار نیست.

    تجربه جمعی ایرانیان به اضافه ذکر خاطرات خانواده و تجربیات نزدیک‌تر آنها از کارهای گروهی و شراکتی، همیشه هراسی در امثال من نگه‌داشته است که از کار شراکتی و تقسیم ظرفیت‌ها پرهیز کنیم. مثلا من مدام ایده‌پردازی می‌کنم؛ ایده‌هایی که می‌توانند با کمی تلاش به پول برسند ولی به دلیل عدم اعتماد به افراد بسیاری از آنها را پیش خودم نگه می‌دارم و هیچ وقت به فعل نمی‌رسد. این وضعیت درباره پیشنهادات بالفعل کاری هم در جریان است. حالا بعد از مدت‌ها به سرم افتاده که از این مرکب بی‌اعتمادی پایین بیایم و در حالی که در یکی از کارهایم به ثبات رسیده‌ام، باقی موارد را با جماعتی شریک شوم.


  • ۱۵ مهر ۹۴ , ۱۷:۲۲
    افق

    امروز میان فیش‌هایی که نوشته‌ام یک جمله از شهید پیچک پیدا کردم که خلاصه و بُن چیزی است که به عنوان مشی سیاسی می‌شناسم؛ اینکه چرا مکرر برای خودم یادآوری می‌کنم که مسئله ما مصداق نیست بلکه فرایند و منش است.

    شهید غلام‌علی پیچک می‌گوید «مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علیع بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی‌ترسیم؛ از انحراف می‌ترسیم!»

  • ۳ مهر ۹۴ , ۲۲:۵۱
    شب‌خوانی

    مشنو که از تو هست گزیرم چرا که نیست
    یا نیست از تو محنت و رنجم چرا که هست


    از خواجوی کرمانی، که عجیب همدل ماست.

  • ۲۸ شهریور ۹۴ , ۰۲:۵۲
    روی مبل خانه خودمان

    حوالی ساعت یازده صبح جمعه هواپیمای امارات ایرلاینز روی زمین نشست تا کمی بعد از اذان ظهر از سفری ۱۷روزه، پرفشار و آموزنده به خانه رسیده باشم. از فردا به سرعت مشغول تکمیل متون سفرنامه خواهم شد؛ هرچند که هنوز بین انتشار آنلاین این متن‌های تکمیل‌شده و نگه‌داشتنش برای کتاب سفرنامه در تردیدم. 

    بعد از استراحت از سفر چندساعتی است که هنوز ذهنم درگیر آن است. انقطاع ۱۷روزه از وطن، پیاده‌روی‌های بیش از ده‌ساعته، به عین رساندن مثل مترکردن خیابان‌ها و شرایط خاص اجتماعی سفر فرصتی برای خودشناسی و آموختن بود. ۱۷ روز فرصت داشتم تا منقطع از خانواده به تغییراتی که می‌خواهم در زندگیم بدهم فکر کنم. آدم کم سفری نیستم؛ اما دوستان همسفرم کسانی هست که در طی سال‌ها دست‌چین شده‌اند و روابطمان دیگر تعریف شده و به ثبات رسیده‌است. در این سفر اما همه همسفران جز یک نفر افرادی تازه بودند که از قضا همه آنها جز دو نفر در موقعیت کاملا مخالف ایدئولوژیک من قرار داشتند؛ هرچند دوستان مخالف ایده خود زیاد دارم اما همیشه از زیست مداوم با آنها پرهیز داشته‌ام. این موقعیت فرصتی بود که هم درباره رابطه خودم با این بخش از جامعه بیاندیشم و هم در رفتارهای شخصی‌م، اعم از رابطه‌م با افراد تا مدیریت امور شخصی محک بخورم و ضعف‌های خودم را بهتر بشناسم.

    حالا که سه ساعتی از بامداد روز شنبه گذشته است، مشغول مرور کارهایی هستم که از فردا برای یک زندگی جدید باید انجام دهم. دوست دارم مفصل از این تجربه‌ها به صورت موضوعی و از این فرایند تغییرات به صورت جزئی بنویسم.

  • ۲۶ شهریور ۹۴ , ۰۰:۳۸
    چیزهایی هست که می‌دانی

    امروز رُم را هیچ ندیدم،

    در برابرم، همه تو بودی،

    تو که ...

    تو که ...

    تو ...


    پ‌ن.
    بعد از ۱۲ ساعت پیاده‌روی در غربت.
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۸:۱۵
    شعف
    پارک جنگلی میلان،
    باد خنک سحر،
    اذان‌گویی حیوانات،
    نماز صبح جماعت،
    روی فرش سبز چمن‌ها،
    دیار غریب هم می‌تواند صمیمی باشد
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۰:۴۷
    شکلات تلخ

    شب،

    اشک،

    مردی که در غمی تاریک غرق می‌شود.

چگونه میرحسین خیانت می‌کند ...

دوشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۸۸، ۱۱:۵۳ ق.ظ

بسم الله؛
یکی دو روزی از اعلام قالی‌باف در مورد عدم شرکت در انتخابات می‌گذرد و من هم‌چنان در شوک‌ام، خصوصا که روز پیشش گرافیک و وب یک سایت انتخاباتی مربوط به ایشان را تمام کرده‌بودم؛
اما موضوعی که می‌خواهم به طور خلاصه مطرح کنم ربط مستقیمی به حاج باقر ندارد؛

mir-mah
فکر نمی‌کنم نیازی به یادآوری آنچه که امروز بر سرمان می‌رود باشیم، دولتی که با نام امام و آرمان‌های انقلاب رای می‌آورد به راحتی از ایجاد رابطه با آمریکایی که هنوز تغییر نکرده و دوستی با مردم اسرائیل می‌گوید، وگام به گام، به نام امام و انقلاب، آرمان‌های انقلاب را لوث و تبدیل به هجوی دستمالی شده می‌کند؛
و در این میان میرحسین موسوی با حضورش ضمن اینکه حضور محمدباقر قالی‌باف و سیدمحمدخاتمی را به بن بست می‌کشاند؛ آرام نشسته و دل‌خوش به چهارپنج سایت انتخاباتی‌اش است، در کنار اینکه از داشتن یک روزنامه‌ی مکتوب همچنان محروم است؛
و‌ گویی انگار نه انگار که هر کاندیدای ریاست جمهوری در هر دوره‌ای از همین ایام باید شروع به سفر و سخنرانی بکند؛ و به این اضافه کنید که در دوره‌ی حاضر رئیس جمهور که خود رقیب انتخاباتی است با بودجه‌ی بیت‌المال به سفرهای مکرر استانی می‌رود و با انحلال سازمان برنامه و بودجه راه را برای خرج سریع و بی‌حساب بودجه باز می‌کند؛ و این چنین رای می‌خرد -البته این موضوع که آیا هزینه‌های دکتر احمدی‌نژاد در سفرهای استانی به حق هست یا نه از حوصله این نوشته خارج است، ضمن اینکه مطرح کردن این موضوع نه از حیث تخطئه سفرهای رئیس جمهور که از باب یادآوری موقعیت انتخاباتی است که رئیس جمهوری خودخواسته یا ناخودآگاه از آن بهره مند است-
و باز میرحسین نشسته است؛
بروید از چند جوان متولد دهه 60 بپرسید ببینید چندتایشان اصلا میرحسین را یادشان است؛
و این جدایی از این است که مهندس موسوی با بیان اینکه سیاست‌هایش در دوره‌ی نخست وزیری متناسب با موقعیت بوده، هاله‌ی موهومی دور خود کشیده که امروز حتی اکثریت طرفدارانش از این‌که با چه کسی و چه مانیفستی طرف هستند گیچ کرده است؛
با این وضعیت، اگر همچنان میرحسین بخواهد اینگونه پیش برود، نه تنها با ممانعت علّی از حضور رقبای جدی احمدی‌نژاد راه را برای رئیس جمهور هموار کرده، بل رای آوردن خود را نیز در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد؛
با این توصیفات، همه باید منتظر چهارسال ریاست جمهوری دوباره‌ی دکتر احمدی‌نژاد باشیم.

  • محمدمسیح یاراحمدی

قالی باف

انتخابات

میرحسین موسوی

نظرات  (۳۱)

این ها که نصفیش تهمت به احمدی نژاده اینکه چهار ساله داره سفر استانی میره به عنوان تبلیغات انتخاباتیش بوده؟
کوچولو سری به ستاد فقیرانه اقای میرحسین زده ای در خیابات میرهادی و از خودت بپرسی کسی که خودش یا طرفدارانش اجاره میلیاردی این کاخ کوچک را داشته اند حکمن هزینه میلیاردی برای تبلیغات هم کنار گذاشته اند.
عمه من میخواهد سفر های انتخاباتیش را از خوزستان شروع کند یا میرحسین
راستی هولوکاست و محو اسراییل را میرحسین مطرح کرد یا احمدی نژاد
چرا یک بام و دو هوا
راست و حسینی بگو چون احمدن نژاد است ازش بدم میاد
_________
پاسخ:
ب؛
1. شما چرا از ذکر ایمیل و نام هایتان می هراسید؟ برایم عجیب است.
2. اگر خواستید آدرس محل ستادهای احمدی نژاد در بالاشهر را نیز به شما بدهم، ولی خوب یقینا چون شما طرفدار احمدی نژاد هستید خواهید گفت، آن را یک اسپانسر مردمی در اختیارتان گذاشته؛ پس چرا این فکر را درباره‌ی میرحسین نکنیم؟
3. من امروز، با مطرح کردن موضوع هولوکاست به آن سبک توسط دکتر احمدی‌نژاد مخالفم.
4. مغرضانه خواندن خیلی بد است؛ بنده ذکر کردم که اصلا نیت خوانی نمی کنم درباره ی سفرهای رئیس جمهور، فقط می گویم که دکتر احمدی نژاد با این سفرهایی که شاید به نیت خیر هم هست از موقعیت تبلیغی بهتری از مهندس موسوی برخوردار است ...
5. ضمنا استفاده شما از واژه های تحقیر کننده‌ای چون «کوچولو» و ... نشان دهنده شخصیت خودتان هم گرایش‌هایتان است؛ انقدر واضح خودتان را رسوا نکنید؛ کمی رعایت ادب اسلامی ...
سلام
من فکر میکنم اگر جریانی به قضیه نگاه نکنیم خیلی دچار مشکل بشویم.
من وبلاگ و سایت شما را میخوانم و از دور به شما ارادت دارم.
ولی به نظر من تغییری که احمدی نژاد به لحاظ برگشتن ارزشها پس از دوره خاتمی انجام داد هیچکدام از سیاسیون قادر به انجام آن نبوده اند.
حتما قصه فحش دادن آن همسر شهید به امام علی و ... را در خاطر داری؟
____________
پاسخ:
بررسی موضوعی که مطرح کردید یعنی بازگشت به شعارهای ارزشی و انقلابی با روی کار آمدن خاتمی یک پست جداگانه می‌طلبد که حتما آن را خواهم نوشت.
  • ابوذر منتظرالقائم - وبلاگ پاسداران
  • بسم الله . ایشون اسمشو نمی نویسه .من که می نویسم . ایشون ایمیل نمی ده . من که می دم . ایشونو نمی شناسی. منو که میشناسی. خوبه ؟ ببینم بجز مظلوم نمایی ، جواب دیگه ای هم داری؟ حالا :
    1- زیاد در شوک نباش . قالیباف و میرحسین هردو عناصر عالیجناب بزرگترترتر هستند کاملا . ستادهای عزیزدلت برادر قالیباف کاملا در اختیار عشقت میرحسین است همه و همه تحت نظارت وهدایت کلان حاج آقا بزرگترترترتر!
    2- نوشته ای :"دولتی که با نام امام و آرمان‌های انقلاب رای می‌آورد" و جوابت را هم بخوان الف : دولت رای نیاورد. احمدی نژاد رای اورد. احمدی نژاد هم با آوردن نام امام (ره) و راهش آتش باران همه جناح ها را به جان خرید تا همین الان در وبلاگ تو . ب : دولت با نام امام آوردن ، رای نیاورد که امروز و دیروز و فردا بسیاری نام امام را بر سینه ی انقلاب با میخ کوبیده اند. میخی به همان بزرگی که سینه ی فاطه زهرا را پشت در شکافت. احمدی نژاد با "عمل" به خط امام در شهرداری مقابل دیدگان مردم و به حول و قوه ی الهی رای آورد. برگرد به 84 تا حافظه ات کمکت کند.
    3- شما لطفن نه نگران انقلاب باش نه امام نه رهبری نه ولایت فقیه . که البته فعلن حس می کنم خودت هم قبول داری که هیچ نگرانی ای هم درکارت نیست. والا خودت می دانی که نگاه ولی فقیه به این دولت و خصوصا سیاستهایش و از همه مهمتر سیاست خارجیش چیست. اینکه احمقی دم از دوستی با مردم اسرائیل می زند نه ربطی به ولایت فقیه دارد ، نه احمدی نژاد. در مورد آمریکا هم، صحبت های ولی فقیه در این زمینه کافیست و البته که دولت احمدی نژاد هیچ موضعگیری جدیدی که نسبت به مواضع رهبری که از تریبون صحن جامع رضوی در سال نو ایراد شد نداشته .
    4- نوشته ای احمدی نژاد "...گام به گام، به نام امام و انقلاب، آرمان‌های انقلاب را لوث و تبدیل به هجوی دستمالی شده می‌کند" . تو خودت را از نگهبان انقلاب بصیرتر دیده ای. جالبست . آنگاه که عالیجناب بزرگترترتر - که الان تمام تحرکات میرحسین و حاج باقرت بنا بر طراحی او در حال انجام است - و سید خندان کوچک زیردستش را ، نقد می کنیم ، می گویند رهبری بر اعمال آن ها ناظر بوده و اگر لازم بود جلوگیری می کرد و وقتی فهرست فریادهای علنی و پرتعداد رهبری معظم انقلاب بر فرق سر این دو را که اکثر سیاستهای رسمی اختصاصی آنها را کاملا رد کرده برمی شماریم لال می شوند و آنگاه که می گوییم کل سیاستهای اختصاصی و ویژه ی احمدی نژاد ، بارها از تریبون های مختلف به دقت مورد تایید و تکریم رهبری معظم انقلاب قرار گرفته ، مشکلشان می شود اینکه :" ولایت فقیه به معنای تعطیل کردن عقل نیست!" یا اینکه رهبری از همه حمایت کرده !!! با این یک بام و دهها هوا چه می کنید ؟ آیا کسی در این دیار ایران زمین هست ، که نداند ، این دولت، تمام گناهش زنده کردن خط و شعار و راه و آرمانهای انقلاب است ؟ این چیزی است که مورد اعتراف دوست و دشمن است ، پس چگونه در این چند خط وبلاگ پریشان ، خلافش ادعا شده ؟ الله اعلم . حال اگر این تهمت نیست ، چیست ؟ محبت است ؟ لطف است ؟ تکریم و تشویق و تبریک و صداقت است ؟
    5- به ادا و اطوار یک محقق و مطلع تمام عیار سیاسی نوشته ای : "...میرحسین موسوی با حضورش ضمن اینکه حضور محمدباقر قالی‌باف و سیدمحمدخاتمی را به بن بست می‌کشاند" نخیر بابام جان . باقرت تا انتخابات یازدهم اصلا قصد شرکت در انتخابات را ندارد. چرا ؟ از صندلی بدش میاید ؟ آهان ! :)) همان قدر که به صندلی تهران چسبیده ، از صندلی ایران بدش می آید! خیر. چون عالیجناب بزرگترترتر اینگونه برنامه ریزی فرموده اند. نترس. اینها هیچ جنگی با هم ندارند. خاتمی هم اگر ذره ای ، ذره ای ، ذره ای ، ذره ای ، ذره ای خود و اطرافیانش به پیروزی اش مقابل جریان عدالتخواه اسلامی احتمال می دادند ، کنار نمی رفت. نکند از دعاوی درون ستادشان هم بی خبری ؟ می شود بگویی تو اصلا از چه چیزی با خبری ؟
    6- نوشته ای : میرحسین "... آرام نشسته و دل‌خوش به چهارپنج سایت انتخاباتی‌اش است، در کنار اینکه از داشتن یک روزنامه‌ی مکتوب همچنان محروم است" اصلا نگران نباش. بیت المال تهران ، ششدانگ آماده ی خدمت به اوست. آنچنان پرتیراژترین روزنامه های این کشور به میدان تبلیغات او بیایند که انگشت به دهان بمانی. فقط باید موقعش برسد. چه وقت است ؟ عالیجناب بزرگترترتر می داند.
    7- نوشته ای :"... در دوره‌ی حاضر رئیس جمهور که خود رقیب انتخاباتی است با بودجه‌ی بیت‌المال به سفرهای مکرر استانی می‌رود" تا دیروز که می گفتید سفرهای استانی پاشنه آشیل دولت احمدی نژاد است چون او را زیر مطالبات افزایش یافته مردم زمین خواهد زد . حالا شد برگ برنده ی انتخاباتی ؟ می شود بگویید احمدی نژاد در سفرهای استانی جز "کارکردن" کار دیگری هم مگر می کند ؟ یحتمل سفرهای استانی یک کاندید انتخاباتی را با سفر استانی رئیس جمهور – آنهم احمدی نژاد که در روز چهار پنج ساعت می خوابد -مقایسه کردن بسیار بلاهت می خواهد. رئیس جمهوری که در این دولت نمره ی عینکش بالا رفت. ریشش به رنگ دندانش درآمد و آنفولانزا گرفت. مرد سفر استانی هستید ؟ یالله چرا نشسته اید پس ؟ بفرمایید ببینم نگران بودجه اید ؟ نترسید. حاج باقر و عالیجناب بزرگترترتر هستند. نگرانی شما چیست؟
    8- نوشته ای : احمدی نژاد "... با انحلال سازمان برنامه و بودجه راه را برای خرج سریع و بی‌حساب بودجه باز می‌کند" و می پرسم مگر خرج بودجه بدون تصویب مجلس ممکن است ؟ جنجالهای دروغین اخیربر سر هیچ را ندیدی که بفهمی اگر که حالا خود احمدی نژاد بیاید و به دست خودش گافی هم در خرج "بی حساب" بدهد دیگر او را بر زمین گرم می زنند و اگر تا حالا نزده اند چون اولا خدا نخواسته و دوما نتوانسته اند چون مستمسکی نداشته اند ؟ و جالب آنکه برایت روشن نیست که اگر واقعا انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی باعث گردش مالی "سریعتر" و روانتر دولت شده ، این نقطه ی پیروزی مدیریتی دولت است نه ضعف او که این برای همه دولتهای بعد از او هم خواهد بود ؟ و اگر دولت واقعا توانسته با انحلال این سازمان ، گردش مالی و بودجه دولت را سریع کند پس توانسته حقانیت خود را در این تعطیلی به رخ تو هم بکشد ؟ وقتی که احمدی نژاد می گوید " سازمانی که باید برنامه ریز کوچک سازی دولت می بود خود از زمان تاسیسش چهاربرابر شده "
    9- نوشته ای احمدی نژاد"... این چنین رای می‌خرد" و البته که اعترافی گزاف است این که به این راحتی ها امثال شما نمی کنید. ببینم : الف : واقعا احمدی نژاد توانسته رای مردم را بدست بیاورد ؟ پس اگر مردم با او هستند شماها چرا مردم مردم می کنید ؟ ب : رای خریدن یک فعل مجرمانه است . آنهم بقول تو با بودجه ی بیت المال ! اگر منظورت این نبود ، جمله ات را اصلاح کن . فعلا که تهمتی زشت و ناپاک است . ج : پس چه شد ؟ قرار بود دولت نتواند از پس وعده های خود بر بیاید و قرار بود با سفرهای استانی زمین بخورد و مردم از او دورشوند. حالا شده ابزار خرید رای ؟
    10- آنموقع که از ترس گیر و مواخده ی کلامی امثال من ، می نوشتی :"... این موضوع که آیا هزینه‌های دکتر احمدی‌نژاد در سفرهای استانی به حق هست یا نه از حوصله این نوشته خارج است، ضمن اینکه مطرح کردن این موضوع نه از حیث تخطئه سفرهای رئیس جمهور که از باب یادآوری موقعیت انتخاباتی است که رئیس جمهوری خودخواسته یا ناخودآگاه از آن بهره مند است- … " یادت نبود که چند خط بالاتر دولت را به خرج بی حساب و کتاب بیت المال برای خریدن رای متهم کرده بودی ؟ حالا فهمیدی کجا تهمت زدی و کجا مرتکب جرم شدی ؟ انهم جرمی و خطایی که خودت از ترسش چنین جملاتی را برای فرار از آن نوشته ای!!!
    11- نوشته ای :" بروید از چند جوان متولد دهه ۶۰ بپرسید ببینید چندتایشان اصلا میرحسین را یادشان است"
    بنده ی خدا. مگر خودت از میرحسین چه می دانی ؟ تمام نقطه قوت میرحسین برای عالیجناب بزرگترترتر همین است . مگر زمان دوم خرداد حضرات هم سن تو در آن زمان از خاتمی چه می دانستند؟ تمام سرمایه گذاریها روی مرحسین دقیقا به همین خاطر است. آنها که عالیجناب بزرگترترتر امیددارد به میرحسین رای دهند همانها هستند که او را کمتر که چه عرض کنم ، مثل تو اصلا نمی شناسند. میرحسین کسی است که با آیت الله خامنه ای در دوران ریاست جمهوری ایشان چنان کرد که آن اعمال جناب نخست وزیر شد مبنای حذف نخست وزیری به فرمان خود حضرت امام (ره) از قانون اساسی به اجماع خبرگان ! آنها که از عقلا میرحسین را بهتر می شناسند ، مرکز امید میرحسین و عالیجناب نیستند. حالا بنشین و تبلیغات احساساتی ورنگارنگ و فاصله گرفته از حقیقت و عقل و شناخت را که برای او بپا خواهد شد بنگر. این انقلاب تمام پنبه ها را خواهد زد. کسی کنار گود نخواهد ماند.
    12- آنموقع که می نوشتی :" مهندس موسوی با بیان اینکه سیاست‌هایش در دوره‌ی نخست وزیری متناسب با موقعیت بوده، هاله‌ی موهومی دور خود کشیده که امروز حتی اکثریت طرفدارانش از این‌که با چه کسی و چه مانیفستی طرف هستند گیچ کرده است" بد نبود بصراحت هرچه تمامتر در کنارش می نوشتی "حتی خودت !" هنگام نوشتن این کلام یادت نبود که در حال تبلیغ او و اسف خوردن از عدم تبلبغ شدن او هستی ؟ چه جالب. از یکسو نمی دانید با چه موجودی طرفید و از سوی دیگر برای عدم تبلیغش نگرانید ! چه معجون جالبی. حالا دیدی بر چه چیزی سرمایه گذاری شده ؟ بر عدم آگاهی. نه بر آگاهی و شفافیت.
    13- اگر " اگر همچنان میرحسین بخواهد اینگونه پیش برود، نه تنها با ممانعت علّی از حضور رقبای جدی احمدی‌نژاد راه را برای رئیس جمهور هموار کرده، بل رای آوردن خود را نیز در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد
    با این توصیفات، همه باید منتظر چهارسال ریاست جمهوری دوباره‌ی دکتر احمدی‌نژاد باشیم." پس دیگر چرا بال بال می زنی ؟ اما بدان که حتی عناصری همچون من فقط بر خدا تکیه می کنیم و فقط به نظاره ی مشیت او هستیم که کار مردم ایران را فقط رهبری و خداوند متعال و امام زمان (عج) می دانند و بس.
    14 – محمد ، می دانی که چه علاقه ای بین من و تو هست. اینها را نوشتم که آتشت بزنم و این آتش ، مقابل دیدگانت را کمی روشن کند و در این نورانیت ، کمی صفحات حقیقت را تورق کنی. کمی به درون حقیقت شنا کنی و بعد یادبگیری که چرا خداوند به قلم قسم خورد. چون ، انسان در مقابل آنچه که می گوید مسئول است.
    ____________
    پاسخ:
    من یک وقت جداگانه باید بگذارم این کامنت مفصلت را بخوانم؛ جواب دادنش که جدا ...
    در کل از توجهت ممنون.
    فعلا انتخاب حاج مایلی رو بجسب...
    کامنت این دوستت رو خوندم و برام جالب بود. تفاوت دیدگاه ها رو نشون می داد، که البته دیدگاه تورو به مال این دوستت خیلی ترجیح می دم!
    می دونی یه فرضیه داشتم که احمدی نژاد جناح مثلا "راست" رو به جون هم می ندازه و تفرقه ایجاد می کنه... کامنت دوستت و دیدگاه تو در مقابلش مثالی از این جنگ های درونی و تشویش هایی هستش که این رئیس جمهور اورد.
    دوستت می گه "یک احمقی گفت با اسرائیل دوستیم" ولی نمی دونم چرا نمی گه اون کسی که این حرف رو زد کسی برکنارش نکرد و شائبه ی این مطرح شد که نسبت فامیلی با رئیس جمهور داره.
    تلاشش برای هم جهت نشون دادن قالیباف و موسوی هم کلا به نظرم باطله.
    حالا همه ی این ها به کنار، در عالم سیاست حقیقتی وجود نداره! ای کاش این دولت خودش به آقا نمی بست لا اقل... به خدا اونی که احترام بذاره به مقدسات نمی آد بگه من به حقیقت وصلم.
  • ابوذر منتظرالقائم - وبلاگ پاسداران
  • بسم الله . 1- تفاوت ، دیدگاهی نیست. تفاوت بین مغالطه و شفافیت است. 2- بین مغالطه و شفافیت ، دوست داشتن ونداشتن حاکم نیست. درک کردن و نکردن حاکم است. 3- ایشان نسبت فامیلی هم داشته باشد یا نداشته باشد ، همه ی نظام او را به غلط کردن انداخت و البته این از نقاط انتقاد امثال ما هم بوده و هست وعالم همه می دانند و تنفر شخص من از ان فرد کاملا معلوم است. اما اینکه این فرد در حوزه گردشکری فرد لایق و موفقی هست یا نه هم موضوعی روشن است که معلوم می کند او باید عزل شودذ یا به غلط کردن و عذرخواهی بیفتد . 4- دولت خود را به امام و آقا نبست. به فکر آقا و امام عمل کرد. رهبری هم مهر تایید زد. حالا چی ؟ 5- جواب بقیه حرفها چی ؟
  • ابوذر منتظرالقائم - وبلاگ پاسداران
  • بسم الله . درکل جواب من کو ؟ دو روز گذشت !
  • ابوذر منتظرالقائم - وبلاگ پاسداران
  • بسم الله . درکل جواب من رو نمیخوای بدی؟ :)
    ________
    پاسخ:
    ب؛
    کسی که با فرض اینکه طرفش مغالطه گر است وارد می شود، می شود باهاش بحث کرد و جواب داد؟
    به نظرم مناظره ما بیهوده است؛
    همین برای همدیگر محض اطلاع از نظرات یک دیگر کامنت بگذاریم کافی است؛
    شما هم که مفصل و کافی تصورت رو رسوندی ...
    البته بعضی موضوعاتی که مطرح کردی رو شاید به طور عام توی وبلاگ جواب دادم ...
    برادر منتظرقائم بی خیال شود! این آقا همچنان چرت می گوید! آدرس هم که بگذاری، می گوید ذهنیت ات خراب بوده، پس جواب ندارد!
    ___________
    پاسخ:
    استفاده شما از کلماتی چون «چرت می گوید» نشان دهنده این است که چه کسی چگونه درباره‌ی دیگران قضاوت می‌کند؛ و شأن و ادب نگارنده را نشان می‌دهم؛
    ضمن اینکه بنده هیچ وقت این اجازه را به خود نمی‌دهم که در روشی دگماتیستی ذهن کسی را خراب اطلاق کنم؛ هرچند عموما حکم «کافر همه را به کیش خود پندارد» غالب است؛
    به این اضافه کنید که بنده عرض کردم بخشی از سوالات ابوذر را یقینا به صورت پست و برای همه‌ی مخاطبین پاسخ خواهم گفت، و البته نه از موضع انفعال و دفاع، و جوابیه به کامنت کسی؛ بل به عنوان موضوعاتی که گاها در جامعه می‌شنویم و می‌توان مفصل به آن‌ها پرداخت.
    به نظرم مسیح راست می گوید، تو داری از قبل بخث رویش برچسب و پیش فرض می گذاری. والا ما که این غلط کردنی که شما می گی رو ندیدیم، مگه این که در ایران اعلام اطاعت کامل از ولی فقیه غلط کردن حساب بشه که در اون صورت کل سپاه همش در حال غلط کردنه!
    اسفندیار رویین تن هم در حوزه ی گردشگری این قدر موفق بوده که آثار تاریخی رو زیر آب ببره، بره گردشگری! در ترکیه، و به قرآن بذاره جلوی روش توهین بشه و معاونش استفاده بده!
    حتی این ادعا که من دارم طبق تفکر آقا فکر می کنم یعنی بستن خودم به آقا، که وقتی راهم کلا تو خاکی باشه و اقتصادم همش گرونی، می شه توهین و نا امید کردن اونی که دینش می لنگه از دین.
    من فکر می کنم محمد مسیح کمی عجولانه این مطلب را نوشته است. دوستان هم کمی انصاف به خرج بدهید. کمی زمان می خواهد. ابوذرخان هم که همیشه جوابیه های محکمی دارند. با این حال من فکر نمی کنم محمد مسیح دیروز امروز گریشاتشان به این زودی تغییر جهت دهد. فکر می کنم در حال استدلال هستند.
    خواهش می کنم رعایت فرمائیدو کمی فرصت بدهید.
    یا علی.
    ________
    پاسخ:
    ب؛
    اشتباه اکثریت همین است که گرایش به افراد را با ایدئولوپی و تمایلات فرهنگی سیاسی اشتباه می گیریم، من به هیچ وجه گرایش هایم تغییر نکرده، فقط به این نتیجه رسیده ام که شاید در مصداق اشتباه می کردیم؛
    به این اضافه کنید که انتخابات پیشین هم من به دکتر احمدی نژاد تنها در دور دوم آن هم برای رای نیاوردن هاشمی رای دادم، که به این نه ای که به هاشمی گفتم افتخار می کنم؛ اما به هیچ وجه ایشان را گزینه ی اصلی برای رئیس جمهور شدن نمی دانستم.
    والسلام
    هزینه های میلیاردی مکان هایی که برای ستاد موسوی در نظر گرفته شده از کجاست ؟
    مگر نگفت من ستاد مردمی خواهم داشت؟
    سفر استانی چهار ساله هم شده تبلیغات؟!!
    راستی چرا میرحسین صحبت از مدل تبلیغاتی احمدی نژاد را میکنه و منافقانه عمل میکنه و مرزبندی نداره ؟
    همه ی متن رو نخوندم ولی مغرضانه ننویسی بیشتر به هدفت میرسی.
    سلام کوچولو! چرا اینجا هی چرت میگویی؟!!
    ..
    خیلی به دل نگیر، اون جمله آخرتو عشق است:"با این توصیفات، همه باید منتظر چهارسال ریاست جمهوری دوباره‌ی دکتر احمدی‌نژاد باشیم"
    انشاءلله
    سلام . اولا وبلاگ نو مبارک . وبلاگ قبلیت هر روز یک اسم پیدا میکرد ، تا اینکه یک وبلاگ کلا جدید بر پا کردی . این نشان از نوعی شاید همان سردرگمی است که هم شما در این نوشته و هم آقا ابوذر در کامنت اشاره کردند . من احساس میکنم هنوز آن محمد مسیح جا افتاده به بار نیامده . اما ما حسابی حوصله و فرصت داریم و پای درخت آب می ریزیم که میوه هاش بپزد ! هم شما ما را بزرگ میکنی و هم ما شما را .
    امایک نکته اینکه لطفا ساحت قلم را با بازی با لغات زیر سوال نبر . هم در نوشته ها و هم در کامنت بازی با لغات می کنی .
    در نوشته ها به جای آوردن دلیل همش شعار میدهی و در کامنت ها هم به جوای جواب دادن به نوشته ها همش با لغات بازی میکنی و میگی من کوچولو نیستم و ...
    برادر عزیز و بزرگوار من ، به محتوا بپرداز .
    من سالهاست در مورد شما به این نتیجه رسیده ام که :
    یا ایها الطلاب ناشی ، علیکم بالمتون لابالحواشی !
    رجا نیوز مطلب خوبی رو آورده
    http://www.rajanews.com/detail.asp?id=26044
    بخون متوجه میشی رهبری با انخاب دوباره ی موسوی به نخست وزیری مخالف بوده و امام (ره) نیز پس از صحبت حاج محسن آقای رضایی که به امام گفت ما در جبهه به موسوی نیاز داریم ، با انتخاب موسوی موافقت کردند.
    فقط ناراحت این هستم زمانی از هاله ی ابهام در مورد موسوی بیرون بیای که خیلی دیر شده باشه .عزیز من، مصداق ها رو از روی متن اصلی پیدا کن . متن اصلی گفتار رهبری است ، همه را از هاله های ابهام در میآورد . به اشاره ی رهبری نگاه کن .
    موفق باشی . یا زهرا
    ___________
    پاسخ:
    در مورد مخالفت رهبری در جایگاه رئیس جمهوری و یک درگیری اجرایی هیچ شکی نیست؛
    ولی امروز رهبری جایگاه اجرایی ندارد، شاید من با روند اجرایی امام خامنه ای در دوره ی فوق مشکل داشته باشم، این منافاتی با پذیرش ولایت ایشون ندارد؛
    ولی لطفا تاریخ را تحریف نکن، امام خمینی مخالفتی با حضور میرحسین نداشت، شرط امام خامنه برای شرکت دوباره در انتخابات دور دوم عدم انتصاب مهندس موسوی بود که امام ابتدا موافقت و بعد از پیروزی آقا مخالفت کرد و اصرار بر انتصاب دوباره ی مهندس موسوی نمود.
    جالبه که متن های تو چه به این ور و چه به آن ور گرایش داشته باشند یک سری همیشه هستند که بیان فحش بدن !
    همه ی این ها به کنار، نمی دانم این طرفداران دو آتشه ی احمدی نژاد چه توضیحی برای دفاعش از یک وزیر دروغ گو دارند؟
    به خاطر داریم آن موقع که احمدی نژاد راجع به هلوکاست حرف می زد، چقدر ذوق مرگ شده بودی، در وبلاگت!
    __________
    پاسخ:
    چه ربطی دارد؟
    یک، اون یک موضوع مصداقی است، ربطی به شخص ندارد، در آن موقعیت خاتمی هم این کار را می کرد، حمایت می کردم و ذوق زده می شدم.
    دو، آیا چیزی به نام سیال بودن ذهن می شناسید؟ آیا افراد حق تجدید نظر ندارند؟
  • یک جوان از قم
  • آقای مهدوی.
    منتظر ایمیل شما بودیم. نیامد. ما هم می رویم تا همان قصه همیشگی تکرار شود. همان قصه ای که می گویند اهل رجال شوید. اما ما در همان خم دو کوچه دل و عقل می مانیم.
    یا علی.
    به نظرم ضعیف ترین مطلب مسیح بودتا بحال!
    شاید به قول "یک دوست" با عجله نوشته شده!
    چرا که نوز تکلیف قالیباف مشخص نشده!
    تکلیف بقیه همهمهمینطور
    نه شیخ حسن! نه ناطق ! نه حاج اکبر !
    حتی خود میرحسین هم!
    انگار
    فقط محمود کشونه!
    اصلاً معلوم نمی کند طرف کدام است! اصولگرایان یا اصلاح طلبان. این طور که معلوم است بی طرف سخن می گوید. درست گفتم؟
    بسم الله
    سلام!
    اومدیم سلام عرض کنیم و اینا !
    با مطلبت حال نکردم اصلا! ایزن(از اینا " البته کجکیش) می زنم زیر حرف های محمد امین خان!
    جواب درست و حسابی که بهش نداده بودی البته !
    به هر حال
    التماس دعا
    یا علی
    در کل در مورد جمله ی آخر : خدا نکند!
    سلام. من فکر می کنم این مطلب برای دو هفته پیش مناسب بوده ولی الان که میرحسین خیلی شفاف داره حرفاشو می زنه و برنامه ها شو اعلام می کنه و حتی سفرهای استانی رو هم شروع کرده دیگه این مطلب مصداقی نداره. اینم که ما منتظر باشیم هیچ کس کاندید نشه تا ما کاندید شیم هم از اون حرفاست که حتما خودت می دونی چقدر خنده داره. کلا اگه جای شما بودم از لغت خیانت استفاده نمی کردم. موفق و سربلند باشی.
    ______
    پاسخ:
    با اجازتون شما مطلب رو دو هفته دیر خوندید! تاریخ مطلب را یک نگاهی بیاندازید.
    مسیح مطلبی در حمایت از مطلب اخیرت نوشته ام. منتظرتم. (راستی در مورد ایمیلها حلالم کن.)
    یا علی.
    آقای محمد مسیح عزیز؛
    چهار سال پیش، یک ماه کم، در چنین ایامی یک پست در وبلاگ سابق ات گذاشتی. من آن روز کامنت برایت گذاشتم و در تقویم ام هم این ماجرا را ثبت کردم که بعد از چهار سال بیایم ازت بپرسم برادر حالت چطور است؟
    http://www.masihm.com/?ArticleId=206
    این پست در وبلاگ سابق ات دیده نمی شود. ولی یک نگاهی به آن دوران بکنی بد نیست. در ضمن یادت باشد که "بچه بودیم" و "داغ بودیم" و این ها، دلیل نمی شود. زمانه را چو نیک بنگری همه پند است. انتقاد را با انتقاد از خود شروع کن. به ما هم بگو که چه شد که این طوری شد؟ تغییر چطور به وجود می آید؟
    به ما هم بگو چون چیزی که خیلی نیاز داریم تغییر است، و پیش از همه در خودمان.
    _________
    پاسخ:
    خوب، انتقاد من از خودم در یک محیط علنی چه سودی به مخاطب می رساند؟
    پستی که دنبالش می گردید، لینکش در برنامه فعلی این است.
    و اگر باز هم به سال 84 برگردم، با همین تفکری که امروز دارم باز هم در دور دوم به احمدی نژاد رای خواهم داد؛ همانطور که اگر این دوره هم خاتمی شرکت کند در انتخابات رایم احمدی نژاد خواهد بود.
    بهرحال فعلا که بین رای سفید و میرحسین مرددم؛ ولی از کاری که در سال 84 کردم پشیمان نیستم؛ باز هم در برابر افرادی چون هاشمی و خاتمی به احمدی نژاد رای خواهم داد.
    چگونه میرحسین خیانت می کند
    بس است جناب!چی برای خودتان سرهم کردید؟کی حرف از ارتباط با اسرائیل زد؟
    آرمان های انقلاب را احمدی نژاد خراب میکند یا میرحسینی که میرود با نهضت آزادی فالوده میخورد و قانونی اعلامشان می کند و به روی مبارک هم نمی آورد که امام مخالف این گروه بود.و اضافه کنید به آن صحبتهای ریا مابانه میرحسین که من راه امام و شهدا را ادامه میدهم!!!
    اگر آرمانها داشت خراب میشد خود رهبری جلویشان می ایستادند.نه اینکه بگویند:شما بهترین دولت بعد از انقلاب اسلامی هستید.
    مطمئنید آرمانهای شما با انقلاب یکی است و استحاله نشده است؟؟؟؟؟
    _____
    پاسخ:
    اتفاقا قضیه نهضت آزادی باشد که جرم رهبری بیشتر است اگر این جرم باشد؛ بزودی در این باره پست می زنم.
    شما این چهار سال خواب بودید که حالا یکهو بلند شدید و به این سفرها می گویید تبلیغاتی؟؟؟؟
    ________
    پاسخ:
    من گفتم نا خود آگاه، و حتی بدون قصد قبلی، این سفرها کارکرد تبلیغی هم دارن؛ نگفتم برای تبلیغات انجام می شوند.
    مانده ام این کامینگ سون های شما کی از راه خواهد رسید؟
    ضمناً مساله جرم نیست.که اگر جرم بود باید ایشان رد صلاحیت میشدند!!!
    مساله تناقض شخصی ایشان با این مساله است.که راه امام کجا و راه تو کجا؟
    بعید میدانم خبر جلسه زهرا مصطفوی را با میرحسین نشنیده باشید؟و اینکه ایشان همین مساله را بیان میکنند و میر حسین ضمن بیرون کردن خبرنگارها خصوصی با ایشان صحبت میکنند...
    ___________
    پاسخ:
    والا بنده سرم شلوغ است؛ دانشگاه، دو تا کار، و نداشتن کامپیوتر شخصی؛ فکر کنم دلایل خوبی برای تاخیر باشد ...
    زنده باد دکتر محمود احمدی نژاد.خواهش میکنم هرکاری میکنید مراقب دشمنان باشید.فقط کافیه یکبار سخنرانیهای آقارو گوش کنید.هر چقدر هم که کند ذهن باشید نظر آقارو میفهمید.هیچ دوره ای اینقدر آقا تابلو وارد نمیشدند.چون ایشون خطر رو احساس میکنند.پس اگر واقعا ولایت فقیه رو قبول دارید بی چون و چرا بگید چشم حتی اگر مخالف نظرتونه.اگر هم که قبول ندارین.....
    امروز ه کسانی مخالف دولت مقتدر احمدی نزاد هستند که خود ار دست خالی ار قدئرت و اموال بیت المال می بینند آخر این افراددر طول مدت 12 سال خوردند و بردند و توجیح حال سوء هاضمه گرفتندچون چیزی برای خودرن ندارند حال آمده اند با تمام قوا ت ابروی مردم و حیثیت دین را بخورند

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی