شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

روزنگار
  • ۲۴ آبان ۹۴ , ۰۵:۵۵
    از قصص نماز شاهد...

    فقیه معتقد بود اشکِ دنیا، صلاه را تباه می‌کند؛
    به گمانم فقیه هیچ‌وقت عاشق نبود؛
    و خدای محرم ندانست که راز مگو را جز با او چگونه توان گفت؟
    که افوضُ امری الی الله...


    حال ما بی ‌آن مه زیبا مپرس
    آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
    گوهر اشکم نگر از رشک عشق
    وز صفا و موج آن دریا مپرس


  • ۲۳ آبان ۹۴ , ۲۳:۴۵
    داستان هر روزه‌ای که رُخ نداده است

    دوشب پیش وحید سعیدی از غم رابطه‌اش با پسرش گفت که جز صبح‌ها نمی‌بیندش؛ اندوه واژگانش را ملموس در رگ‌هایم حس کردم؛ که من هم از همان دست پسرانی بودم که پدرم را صبح‌ها و روزهای تعطیل می‌دیدم. هراس این اقبال،‌ هوار شد روی سرم که من هم با این اوضاع فعلی، بهتر از این با خانواده‌ام نخواهم کرد. امشب که برنامه مقرر پایان کار دفتر درست اجرا نشد، ساعت ده و نیم که جلسه تموم شد، بدون دیدن پیغامش، تلفن زدم. خواب بود؛ پیام‌رسان را باز کردم، خواندم که یک ساعت قبل پیغام فرستاده بود که خسته است و بیشتر از این نمی‌تواند بیدار بماند. جز چند باری لحظه خوابیدن معصومانه‌ش را ندیدم؛ اما همان شنیدن صدای خسته خواب آلود کافی بود که تمام داستان وحید سعیدی جلوی چشمم رژه برود. او را دیدم و خانه‌مان را؛ که می‌رسم و صدای مهربانش خاموش است و من با باری از سختی تنهایی، روی کاناپه دراز می‌کشم...

  • ۷ آبان ۹۴ , ۱۸:۱۵
    مردی که می‌خواهد بارکش نباشد

    نقل است در ایام قدیم، زمانی که وسیله نقلیه هنوز درشکه و گاری بوده است، دانشجویان دانشگاه معماری بوزار برای حمل وسایل تحویل پروژه دروس‌شان آنها را بار گاری می‌کردند و می‌کشیدند. گاری را در فرانسه «شارت» می‌خوانند؛ و حالا بعد از سال‌ها این کلمه «شارِت» در ادبیات فضای معماری، از دانشگاه تا فضای کار، برای توصیف وضعیت فشردگی کارها استفاده می‌شود. در ایام تحصیل بیشتر روزهای نهایی ترم اسمش را می‌شنوید ولی در دفاتر معماری خصوصا وقتی مکرر پروژه جاری باشد، این کلمه شنیده می‌شود. و من در زندگیم تقریبا همیشه در این موقعیت هستم؛ عطش به تجربه‌های متعدد، احتمالا کمی حرص پول و شهرت و یادگیری، به اضافه انعطاف زیادی در تصمیم‌گیری‌ها و همچنین تک‌پری و تک‌روی موجب شده است که همیشه بار انبوهی از کارها روی گُرده‌ام باشد. همین الآن که این‌سطور را تحریر می‌کنم، برای شنبه و یک شنبه حجم زیادی کار برای دانشگاه دارم، از ضبط دومین برنامه‌‌مان رها شده‌ام و باید برای هفته بعد برای ضبط دیگری آماده شوم. فصلنامه‌ای که سردبیری‌اش می‌کنم (همشهری‌معماری) باید هفته بعد به چاپخانه برسد و در عین‌حال به زمان رونمایی پایگاه که درحال راه‌اندازی‌اش هستیم نزدیک می‌شویم. این‌ها شاید کارهای مهم باشد، چندین خُرده‌کار، از مطالب ننوشته و یکی دو پروژه برنامه‌نویسی خُرد را هم حساب نمی‌کنم. 

    نتیجه چیست؟ اینکه یا سر موعد به کارها نمی‌رسم یا اینکه آنطور که می‌خواهم انجامشان نمی‌دهم؛ در امور مربوط به کسب‌وکارهای پروژه‌ای هم مجبورم پروژه‌های کمتری بپذیرم. سال‌ها فعالیت مطبوعاتی، تخصصی و سیاسی هرچند متناسب با انرژی که از من گرفته است تبدیل به پول نشده است اما اعتباری جمع شده است که در رشته‌های مختلفی که کار کرده‌ام (و احتمالا بعد از چندسال رها کرده‌ام) هنوز محل رجوع باشم. حالا که کَمَکی پختگی به صورتم هم آمده و از آن کودکانگی بصری دور شده‌ام اعتماد جماعت هم بیشتر شده است؛ اما چه فایده‌ای که فرصت به بار نشاندن این اعتبار نیست.

    تجربه جمعی ایرانیان به اضافه ذکر خاطرات خانواده و تجربیات نزدیک‌تر آنها از کارهای گروهی و شراکتی، همیشه هراسی در امثال من نگه‌داشته است که از کار شراکتی و تقسیم ظرفیت‌ها پرهیز کنیم. مثلا من مدام ایده‌پردازی می‌کنم؛ ایده‌هایی که می‌توانند با کمی تلاش به پول برسند ولی به دلیل عدم اعتماد به افراد بسیاری از آنها را پیش خودم نگه می‌دارم و هیچ وقت به فعل نمی‌رسد. این وضعیت درباره پیشنهادات بالفعل کاری هم در جریان است. حالا بعد از مدت‌ها به سرم افتاده که از این مرکب بی‌اعتمادی پایین بیایم و در حالی که در یکی از کارهایم به ثبات رسیده‌ام، باقی موارد را با جماعتی شریک شوم.


  • ۱۵ مهر ۹۴ , ۱۷:۲۲
    افق

    امروز میان فیش‌هایی که نوشته‌ام یک جمله از شهید پیچک پیدا کردم که خلاصه و بُن چیزی است که به عنوان مشی سیاسی می‌شناسم؛ اینکه چرا مکرر برای خودم یادآوری می‌کنم که مسئله ما مصداق نیست بلکه فرایند و منش است.

    شهید غلام‌علی پیچک می‌گوید «مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علیع بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی‌ترسیم؛ از انحراف می‌ترسیم!»

  • ۳ مهر ۹۴ , ۲۲:۵۱
    شب‌خوانی

    مشنو که از تو هست گزیرم چرا که نیست
    یا نیست از تو محنت و رنجم چرا که هست


    از خواجوی کرمانی، که عجیب همدل ماست.

  • ۲۸ شهریور ۹۴ , ۰۲:۵۲
    روی مبل خانه خودمان

    حوالی ساعت یازده صبح جمعه هواپیمای امارات ایرلاینز روی زمین نشست تا کمی بعد از اذان ظهر از سفری ۱۷روزه، پرفشار و آموزنده به خانه رسیده باشم. از فردا به سرعت مشغول تکمیل متون سفرنامه خواهم شد؛ هرچند که هنوز بین انتشار آنلاین این متن‌های تکمیل‌شده و نگه‌داشتنش برای کتاب سفرنامه در تردیدم. 

    بعد از استراحت از سفر چندساعتی است که هنوز ذهنم درگیر آن است. انقطاع ۱۷روزه از وطن، پیاده‌روی‌های بیش از ده‌ساعته، به عین رساندن مثل مترکردن خیابان‌ها و شرایط خاص اجتماعی سفر فرصتی برای خودشناسی و آموختن بود. ۱۷ روز فرصت داشتم تا منقطع از خانواده به تغییراتی که می‌خواهم در زندگیم بدهم فکر کنم. آدم کم سفری نیستم؛ اما دوستان همسفرم کسانی هست که در طی سال‌ها دست‌چین شده‌اند و روابطمان دیگر تعریف شده و به ثبات رسیده‌است. در این سفر اما همه همسفران جز یک نفر افرادی تازه بودند که از قضا همه آنها جز دو نفر در موقعیت کاملا مخالف ایدئولوژیک من قرار داشتند؛ هرچند دوستان مخالف ایده خود زیاد دارم اما همیشه از زیست مداوم با آنها پرهیز داشته‌ام. این موقعیت فرصتی بود که هم درباره رابطه خودم با این بخش از جامعه بیاندیشم و هم در رفتارهای شخصی‌م، اعم از رابطه‌م با افراد تا مدیریت امور شخصی محک بخورم و ضعف‌های خودم را بهتر بشناسم.

    حالا که سه ساعتی از بامداد روز شنبه گذشته است، مشغول مرور کارهایی هستم که از فردا برای یک زندگی جدید باید انجام دهم. دوست دارم مفصل از این تجربه‌ها به صورت موضوعی و از این فرایند تغییرات به صورت جزئی بنویسم.

  • ۲۶ شهریور ۹۴ , ۰۰:۳۸
    چیزهایی هست که می‌دانی

    امروز رُم را هیچ ندیدم،

    در برابرم، همه تو بودی،

    تو که ...

    تو که ...

    تو ...


    پ‌ن.
    بعد از ۱۲ ساعت پیاده‌روی در غربت.
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۸:۱۵
    شعف
    پارک جنگلی میلان،
    باد خنک سحر،
    اذان‌گویی حیوانات،
    نماز صبح جماعت،
    روی فرش سبز چمن‌ها،
    دیار غریب هم می‌تواند صمیمی باشد
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۰:۴۷
    شکلات تلخ

    شب،

    اشک،

    مردی که در غمی تاریک غرق می‌شود.

خونی تازه

چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۸۹، ۱۰:۳۹ ق.ظ

پیش نوشت.
نوشته پیشرو که در آن سعی کردم نقش ایران در قضیه اسرائیل را بررسی کنم، به مناسبت روزه قدس، در همشهری آیه شماره 19اُم، شهریور 89، صفحه 92 و سرویس سبک زندگی به چاپ رسیده است. مطلب نسبت به دیگر مطالبم تقریبا حجمی دوبرابر دارد، و از این جهت مطالعه آنلاین آن شاید حوصله زیادی بطلبد، زین رو فایل نوشته نیز از این لینک قابل دریافت است.

نوشت.

هر چند سال های ابتدایی دهه هشتاد میلادی و پیروزی انقلاب اسلامی، و وقایعی که جملگی به ارتباطی به ایران دارند، نقطه عطفی در قیام آزادسازی فلسطین است؛ اما شروع آن را باید در چند دهه قبل و اولین قیام های اسلامگرایانه ایرانِ صده اخیر جستجو کرد. در واقع وقایع دهه هشتاد را به ثمر نشستن امیدهای قهرمان ملی ایران، نواب صفوی به دست همرزم وی روح الله خمینی دانست.

بیت المقدس؛ مسافری از ایران

[caption id="attachment_470" align="alignleft" width="250" caption=" "]navvab[/caption]

با اعلام موجودیت اسرائیل در سال 1327، همگام با دیگر کشورهای اسلامی در ایران نیز تظاهرات و اعتراضات شروع شد؛ تنها شش روز پس از این اعلام موجودیت، در حالی که حکومت پهلوی عکس العملی نشان نداده بود؛ جمعیت کثیری در مسجد سلطانی تهران به دعوت جمعیت فداییان اسلام و آیت الله کاشانی جمع شدند که پس از بیانیه آیت الله کاشانی و شهیدنواب صفوی تا ساعت 9 شب تظاهراتی ضد صهیونیستی در خیابان های تهران برگزار کردند و سوار بر اتوبوس در خیابان های تهران شعار می دادند.
فردای تظاهرات مراکزی برای ثبت نام داوطلبین جهاد علیه اسرائیل دایر می شود که قریب به پنج هزار نفر از طریق آنها ثبت نام می کنند؛ و جمعیت فداییان اسلام در ادامه حرکت بیانیه ای خطاب به دولت نوشته و خواستار همکاری دولت وقت برای اعزام نیروها می شود. در این بیانیه می خوانیم

«خونهای پاک فدائیان اسلام در حمایت از برادران فلسطین می جوشد. پنج هزار نفر از فدائیان رشید اسلام عازم کمک به برادران فلسطینی هستند و با کمال شتاب از دولت ایران اجازه حرکت به سوی فلسطین را می خواهند و منتظر پاسخ سریع دولت می باشند».

هر چند شهید نواب تمام تلاش خود برای تحت فشار قرار دادن خود، حتی با گفتگو با ابراهیم حکیمی نخست وزیر وقت، به کار می بندد اما در نهایت دولت با این طرح همکاری نمی کند؛ و با توجه به حجم فعالیت امکان انجام آن بدون همکاری دولت منتفی می شود.
اما هنگامی که در آذرماه سال 32 قرار بر برگزاری اجلاس مؤتمر الاسلامی در بیت المقدس شرقی می شود، «جمعیت انقاذ فلسطین» و «مکتب الاسرار المعراج» از نواب برای شرکت در اجلاس دعوت می کنند؛ مشورت نواب با علما منجر به تکلیف شرعی از جانب علما و خصوصا آیت الله صدرالدین صدر بر عهده نواب می شود که در این اجلاس شرکت کند.
هزینه سفر از طریق فروش فیش هایی از طرف جمعیت تامین می شود، و عبدالحسین واحدی مرد شماره دو جمعیت در شوری که در مسجد محمدیه سرچشمه برگزار می شود اهیمت و ابعاد سفر را برای اعضا شرح می دهد؛ و حدود هشت هزار تومان از طریق فروش فیش ها جمع اوری می شود؛ نواب 11 آذر به سوی عراق راهی شده و فردایش به بیروت رفته و خود را به شرق بیت المقدس می رساند.
هر چند اجلاس مؤتمر که با حضور سران ممالک اسلامی همچون همسایگان فلسطین، اندیشمندان و علمای اسلامی برگزار می شد، اما فضای ناسیونالیسم عربی همچنان بر آن حکم فرما بود؛ این چنین است که نواب هنگام که پشت تریبون می رود تا به عربی سخنرانی کند می گوید

«گر افتخار به عربیت باشد من فرزند بهترین مرد عرب هستم. اگر پیغمبر را از عرب بگیرند، عرب هیچ ندارد. شخصیت عرب به پیامبر اسلام است و من فرزند اویم. همان خداوند که فرمود: [إنا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباًو قبائلاً لتعارفوا إن اکرمکم عندالله اتقیکم (حجرات،۱۳)]. حمله به سرزمین اسلامی فلسطین چه سرزمین عرب و چه غیر عرب ، حمله به سرزمین اسلام است.»

مفتی اعظم سوریه که پس از انقلاب اسلامی در سفری به ایران درباره نواب می گوید

«بعد از قرن اول هجری، شهیدی به عظمت نواب صفوی وجود ندارد.»؛ از آن اجلاس روایت می کند که «پس از اجلاس نواب با هفتاد نفر برای بازدید بخش اشغالی قدس رفته بود یکباره عبایش را کناری انداخت و به حاضران گفت که باید برویم و درآن مسجدی که در منطقه اشغالی واقع است نماز بخوانیم و هر کس آماده شهادت است با ما بیاید. درحالیکه همه ترسیده بودند ، او حرکت کرد و دیگران نیز با وجود آنکه سربازان اسرائیل دستها را بر روی ماشه گذاشته بودند به دنبال وی به راه افتادند و نماز را به امامت وی خواندند. نواب در جواب احمد سوکارنو رئیس جمهور وقت اندونزی که پس از بازدید، از نواب پرسیده بود که چرا چنین کاری کردی و نزدیک بود ما را به کشتن دهی؟ گفته بود: بردم تا شهیدتان کنم تا ملتهای مسلمان با کشته شدن نمایندگانشان، بیدار شوند.»

بزرگان جهان اسلام، همچون مرحوم سیدقطب رهبر جنبش اخوان المسلمین مصر، روایات جالبی از این سفر نواب دارند؛ در همین اجلاس است که نواب برای مبارزه با اسرائیل پیشنهاد تشکیل «سازمان انقلاب اسلامی بین المللی» را می دهد تا جنبش ها و دولت های اسلامی به طور واحد علیه اسرائیل عمل کنند؛ اما با شهادت نواب و سرکوب فداییان اسلام، هم این طرح و هم تلاش برای ایفای نقش ایران در مسئله فلسطین تا مدت ها به حاشیه می رود.

بر بام سفارت اسرائیل

[caption id="attachment_471" align="aligncenter" width="410" caption="عرفات، آسید احمد خمینی و دکتر یزدی بر فراز بالکن سفارت اسرائیل."]عرفات، آسید احمد خمینی و دکتر یزدی بر فراز بالکن سفارت اسرائیل.[/caption]

در حالی که هنوز ده سال از شهادت نواب صفوی نگذشته است؛ تبلیغات فداییان اسلام و علما علیه اسرائیل تاثیر عمیق خود را بر مردم گذاشته است؛ آنچنا که ژنرال مایرامیت رویس اداره اطلاعات ارتش اسرائیل که اردیبهشت 1341 برای دیدار با مقامات ارتش، نخست وزیر، کفیل وزارت خارجه و وزیر کشاورزی به ایران می آید، در بازگشت به اسرائیل طی گزارشی به بن گورین و گلدمایر توصیه می کند که با توجه به منفور بودن اسرائیل در میان مردم ایران، با توجه به آینده ارتباطات فراتر از هیأت حاکمه برقرا شود. یک سال بعد امام خمینی در خطابه معروف سال 42 به ارتباط شاه و اسرائیل اعتراض می کند. همزمان با اوج گیری نهضت مردمی، محکوم کردن روابط شاه و اسرائیل از محورهای اعتراضات مردمی است؛ آنچنان که به گزارش مطلبی از روزنامه معاریو در سال 52، به نقل از خبرنگار فیگارو، که نمایندگی ایران در تل آویو در گزارش خود برای وزارت خارجه آن را نقل می کند، می نویسد «خبرنگار مزبور از تظاهرات و ابراز مخالفت‌هایی که به نزدیکی بین ایران و اسرائیل می‌شود و نیز شعارهای «شاه یهودی است» یا جعل نام خانوادگی پهلوی به «پاپالوی» گزارشهایی می‌دهد»؛ این گزارش روایت از وضعیتی است که در تظاهرات ها شعارهای «قم، تبریز، فلسطین» و «امروز ایران، فردا فلسطین» شنیده می شود.
در عین حال همزمان با اوج گیری انقلاب، خطبای انقلاب همچون آیت الله مطهری، دکتر شریعتی و آیت الله سعیدی و سایرین به موضوع فلسطین توجه بیشتری می کنند، که مشهورترین آن سخنرانی مرحوم مطهری درباره شبهه ضد شیعه بودن فلسطینیان است؛ در همین ایام اس که حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی نیز به دلیل ترجمه کتابی درباره فلسطین به زندان می افتد. شدت یافتن نهضت، و گسترش عملکرد گروه های مسلح به دفاتر نمایندگی اسرائیل و منافع اسرائیل نیز می رسد؛ دفتر هماپیمایی العال اسرائیلی با آنکه دوبار مورد حمله قرار می گیرد تا آخرین روزها به تخلیه 1500 خانواده اسرائیلی و مهاجرت یهودیان ادامه می دهد.
سازمان آزادیبخش فلسطین از پیش از پیروزی ارتباط خود با انقلابیون را تقویت می کند؛ این ارتباط که از زمان تماس چریک های ایرانی چون چمران با سازمان و حمایت امام موسی صدر از فلسطینیان ساکن لبنان شروع می شود، با ارتباطات تشکیلاتی و آموزشی با ساف ادامه پیدا می کند؛ در حالی که عمده ارتباط ساف با گروه های سوسیالیستی از گروه های مسلح تا نهضت است، یاسر عرفات، دبیرکل ساف که به ارتباط با رهبری انقلاب اهمیت می دهد، در پی شهادت حاج آقا مصطفی خمینی پیام تسلیتی برای امام می فرستد که ایشان نیز طی تلگرافی به این پیام پاسخ می دهند. همچنین امام از سال 1347 اجازه هزینه وجوهات برای کمک به سازمان فتح، شاخه نظامی ساف (سازمان آزادی بخش فلسطین)، را صادر می کند.
همین روابط پیوسته و نزدیک است که موجب می شود تنها یک هفت پس از پیروزی انقلاب، یاسر عرفات در ایران حاضر شود؛ ایران که با پیروزی انقلاب از اسرائیلی های با مقام رسمی خواسته کشور را ترک کنند؛ دفاتر تجاری و سیاسی اسرائیلی چون دفتر آژانس یهود و سفارتخانه را می بندد؛ در 30 بهمن 57 با ورود عرفات و با حضور یادگار امام سفارت فلسطین را در محل قبلی سفارت اسرائیل افتتاح می کند. عرفات در این سفر به نواب صفوی، قهرمان ملی و فعال در عرصه فلسطین اشاره می کند و می گوید: «

هنگامی که دانشجو بودم و در مصر درس می خواندم یک روز شهید نواب صفوی به دانشگاه آمد و سخنرانی کرد. پس از پایان سخنرانی نزد او رفتم و خودم را معرفی کردم . او به من گفت: (تو پسر علی هستی ، اما ملتت دراسارت به سر می برد. تو سید حسنی هستی . تو باید دین جدت را یاری دهی. تو باید ملت فلسطین را از چنگال اسرائیل نجات دهی، آن وقت اینجا نشسته ای درس می خوانی که چه؟) این سخنان نواب صفوی مرا تکان داد و روحیه انقلابی در من پدید آورد و از آن پس درس و مشق را رها کردم و به کار نهضت پرداختم.»

خروج ناگهانی ایران از ائتلاف با اسرائیل و آمریکا در عین ضربه سنگین به اسرائیل معادلات منطقه ای را به شدت تغییر می دهد؛ قطع صادرات نفت و مبادلات اقتصادی بیشترین ضربه را به اسرائیل وارد می کند که اصلی ترین منبع تامین نفت آن ایران است؛ به همین دلیل است که سخنگوی رژیم صهیونیستی با پیروزی انقلاب اعتراف می کند که «قطع روابط سیاسی و اقتصادی میان ایران و اسرائیل زیان های فراوانی به اقتصادی این دولت وارد کرده است»؛ از سوی دیگر با خروج ایران از ائتلاف، آمریکا فشار بیشتری برای پیمان صلح میان اسرائیل و مصر (که تا پیش از مرگ ناصر از اصلی ترین تهدیدات اسرائیل است) وارد می کند و حتی از مصر می خواهد به اسرائیل اجازه استخراج نفت سینا را بدهد.
اما همین اتفاق و صلح کمپ دیوید به پیچیدگی اوضاع و تحریک گروه های اسلامی چون اخوان المسلمین و جهاد اسلامی مصر می انجامد که اوج آن به هلاکت رساند انورسادات به دست خالد اسلامبولی است که مورد تکریم انقلاب ایران قرار می گیرد و به تیرگی بیشتر روابط مصر و ایران انقلابی می انجامد.

خونی تازه در رگ ها

[caption id="attachment_475" align="aligncenter" width="410" caption="فوریه 1992؛ کنفرانس تهران؛ فتحی شقاقی موسس جهاد اسلامی فلسطین؛ در پس زمینه تصویر ولید جنبلاط را می بینید؛ تصویر بدون واتر مارک پولی بود، نتوانستم تهیه کنم. :)"]فوریه 1992؛ کنفرانس تهران؛ فتحی شقاقی موسس جهاد اسلامی فلسطین؛ در پس زمینه تصویر ولید جنبلاط را می بینید؛ تصویر بدون واتر مارک پولی بود، نتوانستم تهیه کنم. :)[/caption]

هرچند طولی نکشید که اختلاف منش و اختلافات سیاسی بین انقلاب تازه پیروز و ساف فاصله انداخت ولی روزهای در انتظار نوید بخش وقایع بزرگتری بود؛ در حالی که عرفات به دلیل عدم استقبال ایران از میانجی گری ساف در قضایای گروگان گیری (که می توانست موجب رسمیت یابی ساف شود؛ ولی رهبری انقلاب از هر گونه مصالحه ای سرباز می زد.)، و همچنین در جنگ با عراق موجب دلگیری عرفات شده بود؛ با حمله عراق به اسرائیل و هم چنین حمایت مالی خاص از ساف توسط صدام حسین، ساف به این رژیم نزدیک شد که موجب منزوی شدن در بین جوامع اسلامی و خصوصا دوری از ایران شد؛ موقعیتی که با سقوط صدام تیر خلاص را به ساف زد؛ اما همچنان تا پس از پایان هزاره سفارت فلسطین در اختیار ساف بود و همچنین عرفات به عنوان یک نیروی ملی از افزایش اختلافات بین گروه های فلسطینی جلوگیری می کرد.
یک سال از پیروزی انقلاب نگذشته بود که با حمله موشکی اسرائیل 16 مرداد 1358 به جنوب لبنان که محل استقرار فلسطینی های مبارز و همچنین بی خانمانان بود، امام خمینی، رهبری انقلاب اسلامی، در اقدامی همچون احیای مراسم برائت از مشرکین، آخرین جمعه ماه رمضان را به عنوان روز قدس نام گذاری کرد.
اخوان المسلمین و فرزندان انشعابی آن در اکثر موقعیت ها موتلف و حامی انقلابیون ایرانی بوده است؛ در حالی که همزمان با امام خمینی، سید قطب در مصر و مودودی در پاکستان نظریاتی درباره تشکیل حکومت اسلامی مطرح می کنند؛ امام خمینی موفق ترین فرد از این جمع در اجرای نظریات خود است و از این جهت است که مورد توجه قرار می گیرد.
در حالی که اخوان المسلمین اولین جریان اسلامی است که به انقلاب اسلامی واکنش نشان داده و از آن حمایت می کند؛ اولین گروه جهادی معارض با اسرائیل که متاثر از انقلاب اسلامی است نیز از بطن همین جریان بر می خیزد؛ اخوانیون که از زمان شهید نواب صفوی در اتحاد استراتژیک با انقلابیون ایران قرار می گیرند در مراحل مختلف تاریخی انشعابات متعددی پیدا می کنند که عوامل آن عموما تاکتیکی هستند؛ مهم ترین این گروه ها الجهاد، یا جهاد اسلامی مصر است که بر اثر کم شدن پویای و تحرک اخوان تشکیل می شود و برخلاف اخوان فعالیت جهادی خود در عرصه جهادی شدت می بخشد؛ نقطه اوج فعالیت الجهاد، 6 اکتبر 81، یا 14 مهر 1360 و ترور انور سادات توسط شهید خالد اسلامبولی و در اعتراض به صلح کمپ دیوید است؛ بخشی از نیروهای الجهاد خصوصا پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شدت به اندیشه های انقلابیون ایرانی روی می آورند آنچنان که پس از دستگیری توسط نیروهای امنیتی مصری یادداشت هایی از کتاب «حکومت اسلامی» امام خمینی (ره)، خلاصه دست نویسی درباره انقلاب ایران و هم چنین کتب دکتر شهید علی شریعتی از آنها ضبط می شود. در همین موقعیت ایدئولوژیک است که در 1980 اولین گروه جهادی معارض با اسرائیل که متاثر از انقلاب اسلامی تشکیل می شود جهاد اسلامی فلسطین است؛ این گروه انشعابی از الجهاد و اخوان المسلمین مصر است که توسط فتحی عبدالعزیز شقاقی، بشیر موسی و شیخ عبدالعزیز عوده (استاد علوم سیاسی دانشگاه اسلامی غزه) پایه گذاری می شود. فتحی شقاقی اولین دبیرکل جهاد اسلامی می شود؛ اما وی در اکتبر 2006 توسط موساد به شهادت می رسد، و پس از وی ریاست سازمان به رمضان عبدالله شلح دانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه دوراهام رسید، که در دانشگاه زقازیق مصر با شقاقی آشنا و در فرایند تشکیل جهاد شرکت داشته است. اما با خروج نیروهای متمایل به ایران الجهاد مصر مسیر دیگری را می پیماید آنچنان که ایمن الظواهری، سخنگوی زندانیان الجهاد در پی بازداشت های پس از ترور انور سادات، رهبری سازمان را از سال 1991 به دست می گیرد؛ که پس از آزادی از زندان، از مصر به افغانستان می رود، در سال 2001 ادغام رسمی سازمان با القاعده را اعلام می کند و پس از بن لادن، نفر دوم تشکیلات القاعده می گردد.
تاثیر پذیری از انقلاب اسلامی در جهاد اسلامی فلسطین فراتر از مطالعه موازی اندیشه در الجهاد اتفاق می افتد؛ شقاقی در حالی به تشکیل جهاد اسلامی مبادرت می ورزد که در مارس 1979 و سال پیروزی انقلاب، کتاب «خمینی، راه حل و جایگزین اسلامی» را در مصر منتشر می کند که توسط مقامات مصری توقیف و نویسنده برای سه ماه بازداشت می شود. در حالی که عوده دیگر موسس جهاد در جایی می گوید

«انقلاب خمینی مهم ترین و جدید ترین تلاش در بیدار سازی اسلامی برای اتحاد ملت های مسلمان بود. ... ایران تنها کشوری بود که واقعاً بر روی مسئله فلسطین متمرکز شد.»؛

این سازمان علی رغم اهل سنت بودن الگوی مبارزه خود را انقلاب اسلامی قرار داده است، و اصل ولایت فقیه را نیز می پذیرد؛ گرایشی که موجب می شود توسط مخالفین به شیعی بودن متهم شود. این سازمان که برخلاف همپیمان اسلام گرای خود حماس تمایلی به همکاری و شرکت در ساختار دولت موقت و خودگردان ندارد، تشکیل یک حکومت اسلامی در فلسطین را دنبال می کند که بر اساس نظریات امام خمینی و سازمان الجهاد مصر طراحی شده است. جهاد اسلامی را مبلغ اولین عملیات های استشهادی اسلام گرایان می دانند؛ عملیات هایی که به سبکی دیگر توسط حزب الله ادامه داده شد؛ و ساختار تشکیلاتی مشابه حزب اللهی به صورت هسته های کوچک و مستقل مقاومت دارد؛ شاخه نظامی جهاد که تحت عنوان گردان ها الاقصی فعالیت می کند، اولین عملیات خود، «حائط المبکاء» را در سال 1365 در بیت المقدس انجام داد که منجر به کشته و زخمی شدن هشتاد نفر از نیروهای صهیونیستی شد؛ سه تن از نیروهای جهاد که در این عملیات دستیگر شدند در دادگاه فریاد می زدند «زنده با مقاومت؛ زنده باد خمینی».
مهمترین عملیات شهادت طلبانه مسلحانه جهاد نیز توسط گروه طارق و ناصر حسن در 1986 به نام عملیات باب المغاربه در کرانه باختری انجام شد، که نشان از نفوذ جهاد فراتر از غزه و در کرانه باختری داشت؛ و یک سال بعد تظاهرات عظیم بیت المقدس را در اعتراض به کشتار حجاج ایرانی برگزار کرد؛ سال 1987 برای فلسطین و جهاد دوره سرنوشت سازی است، دوره ای که جهاد موجب فوران قیام فلسطین و تولد گروه جدید حماس از اخوان المسلمین می شود.

برادر در مقابل برادر

[caption id="attachment_472" align="aligncenter" width="410" caption="مارس، 1984، بیروت، لبنان؛ دوسال پس از شروع مقاومت بدون عنوان شیعیان."]مارس، 1984، بیروت، لبنان؛ دوسال پس از شروع مقاومت بدون عنوان شیعیان.[/caption]

در همین ایام، در حالی که گروه های لبنانی خصوصا با حذف امام موسی صدر از صحنه سیاسی لبنان دچار اختلاف و درگیری خصوصا درباره حضور فلسطینیان در لبنان شدند. همین موقعیت مقدمه شروع جنگ داخلی می شود که با حمله فرصت طلبانه اسرائیل در 1982 به اوج خود می رسد. با اشغال لبنان و دولت دست نشانده جُمیّل مستقر می شود؛ نسل کشی اردوگاه صبرا و شتیلا توسط مسیحیان فالانژ لبنان و با پوشش ارتش اسرائیل در همین ایام اتفاق می افتد؛ و عدم حضور امام صدر موجب اختلاف در بین معارضین شیعه می شود که در نهایت مدیریت وقت جنبش امل و محرومین، نبی برّی به پیمان نامه با جُمیّل و معامله بر سر حضور فلسطینیان مبارز تَن می دهد. همین اقدام موجب انشعاب گروه های متعددی چون امل اسلامی از امل می شود. از سوی دیگر سپاه ایران که به تازگی از آزادسازی خرمشهر فارغ شده است با تعهدی که از سوریه برای حمله به اسرائیل می گیرد بخشی از نیروهای خود را به سمت سوریه و آمادگی برای اخراج اسرائیل از لبنان گسیل می کند؛ که در همان ابتدا با بدقولی دولت وقت سوریه مواجه می شود؛ و رهبری انقلاب در اقدامی هوشمندانه سپاه را از درگیری مستقیم برحذر می دارد و آنها را به تربیت نیروهای لبنانی موظف می کند. نیروهایی که بسیاری از آنها برای تجربه یک نبرد واقعی پس از آموزش توسط نیروهای سپاه پاسداران در اردوگاه های نظامی سوری برای حضور در دفاع مقدس علیه عراق در میادین نبرد جنوب غرب ایران حاضر می شدند. در همین موقعیت و با محوریت جمهوری اسلامی، شورای مرکزی اولیه حزب الله از نمایندگان گروه های الدعوه، انشعابیون امل، نیروهای لبنانی سازمان فتح، مقاومت مومنه و باقی نیروهای هماهنگ با انقلاب اسلامی تشکیل می شود؛  شیخ صبحی طفیلی، شیخ راغب حرب، شیخ عبدالکریم عبید، سید حسین موسوی، سید حسن نصرالله، سید ابراهیم امین السید، شیخ حسین الکورانی، شیخ نعیم قاسم، شیخ محمد یزبک، حسین خلیل، محمد رعد، و محمد فنیش از امل و الدعوه وارد مرکزیت حزب می شوند؛ و نیروهایی چون شهدا عماد مغنیه و ابوحسن سلامه مسئولان امنیتی-نظامی حزب که در خلا گروه های جهادی عضو فتح شده بودند، و از حزب کمونیست عبدالهادی حماده وارد حزب می شوند.
حزب تا سالها ذیل عنوان پنهانی جبهه مقاومت لبنان علیه اسرائیل فعالیت می کند تا مورد شناسایی قرار نگیرد؛ از مهم ترین عملیات هایی که در این دوره به حزب الله نسبت داده می شود، دو حمله شهادت طلبانه به مراکز نظامی نیروهای آمریکایی و فرانسوی است که موجب کشته شدن حدود سیصد و هفتاد نفر در هر کدام از عملیات ها می شود؛ این نیروها که برای تغییر توازن قوا در جنگ داخلی به نفع همپیمانان اسرائیل وارد خاک لبنان شده بودند با این عملیات ها مجبور به خروج از لبنان شدند. حزب الله در سال های اولیه تشکیل خود دچار تلاطم های متعددی می شود؛ از درگیری نظامی با نیروهای مانده در جنبش امل خصوصا بر سر حمایت از فلسطینیان، تا اختلاف درباره دبیرکلی صبحی طفیلی اولین دبیرکل حزب که بعدها تبدیل به مخالفین حزب الله در عرصه سیاسی می شود. صبحی طفیلی که از نزدیکان جریان آیت الله منتظری در ایران و خصوصا مهدی هاشمی داماد ایشان است، اولویت حزب را تشکیل حکومت اسلامی تبیین می کند که خصوصا با موقعیت حضور اسرائیل و تنوع قومی و عقیدتی در لبنان مورد انتقاد باقی اعضای مرکزیت قرار می گیرد؛ خروج طفیلی که نزدیک زمانی با حاشیه رفتن آیت الله منتظری دارد، پس از مدتی موجب قرار گرفتن وی در مقابل مقاومت می شود به طوری که در فتنه های پس از آزاد سازی جنوب، در فضای سیاسی جریان طفیلی به اتحاد همگام با غرب می پیوندد؛ و با سابقه خاستگاه خود در ایران به مخالفت با جمهوری اسلامی می پردازد و سرنوشتی همچون دوستان خود در ایران پیدا می کند.
پس از صبحی طفیلی، عباس موسوی رهبری حزب را در دست می گیرد که در سال 1992 با حمله موشکی هلیکوپتر اسرائیلی به خودرو حامل وی، همسر و فرزند خردسالش به شهادت می رسد؛ و سیدحسن نصرالله به رهبری حزب می رسد، هشت سال پس از شهادت موسوی، با مقاومت حزب الله و خصوصا روش های جنگ روانی حزب که با تاسیس شبکه تلویزیونی المنار و پخش درگیری ها و صحنه های شکست نیروهای اسرائیلی به اوج خود می رسد، اسرائیل مجبور به عقب نشینی از لبنان می شود. همین عقب نشینی یک طرفه و شکسته شدن هیمنه اسرائیل است که بعدها موجب جنگ 33 روز و طولانی ترین نبرد تاریخ اسرائیل می شود. پس از عقب نشینی اسرائیل بود که همزمان با نهاد سازی در جنوب، حزب الله به این نتیجه رسید که در فضای سیاسی نیزو نقش مستقیم ایفا کند؛ حضور کاندیداهای حزب در انتخابات مجلس، و وارد کردن وزیر در هیئت دولت اقداماتی است که خصوصا با موقعیت پس از شکست اسرائیل و تلاش امپریالیسم جهت محدود کردن مقاومت از طریق همپیمانان داخلی لازم به نظر می رسید.

انتفاضه اسلامی

[caption id="attachment_473" align="aligncenter" width="409" caption=" "] [/caption]

سال 1987، خصوصا متاثر از کشتار 400 نفر از حجاج ایرانی، سالی ملتهب برای جهان اسلام بود؛ پس از تظاهرات در بیت المقدس در حمایت از ایران، در دهم اوت 1987، هسته ای از جهاد اسلامی به یک گشتی صهیونیست در غزه حمله می کند و طی آن فرمانده پلیس نظامی اسرائیل «ویکنو آرگون» را به هلاکت می رساند؛ در این عملیات که به «نبرد شجاعیه» مشهور می گردد، چهارتن از رزمندگان به نام های جمل، خلیل، حلس و قریقع به شهادت می رسند؛ پس از این حادثه تظاهرات وسیعی با مشاکرت نیروهای مردمی و سازمان های اسلامی برگزار می شود که مقدمه انتفاضه اول می گردد. در 8 دسامبر، برای انتقام از کشته شدن فرمانده نظامی، یک کامیون اسرائیلی به صف کارگران فلسطینی حمله کرده و چهار نفر را به شهادت رسانده و نه نفر را مجروح می کند؛ این واقعه که جامعه فلسطینی را به شدت ملتهب می کند فلسطینیان را به خیابان ریخته و هسته اول انتفاضه شکل می گیرد.
متاثر از همین قیام است که اعضای فلسطینی اخوان المسلمین، همچون شیخ احمد یاسین، عبدالعزیز رنتیسی و محمد طه، شاخه فلسطینی آن را با عنوان حماس پایه گذاری می کنند که گردان شعید عزالدین قسام نیز شاخه نظامی آن را تشکیل می دهند. حماس که خصوصای با تاکید بر ناسیونالیسم در کنار اسلام گرایی و زیرساخت های اولیه رشد بهتری در بین جامعه فلسطینی پیدا می کند؛ و علاوه بر عملیات های استشهادی با تشکیل گروه های مسلح، موشک های سه گانه اختصاصی قسام و خصوصا موقعیت استثنایی استفاده از شهید یحیی عیاش که به تنهایی مسئول کشته و مجروح شدن 500 صهیونیست است، موقعیت برتری در عرصه مقاومت پیدا می کند. حماس و موتلفش جهاد اسلامی تجربه لبنان 2000 را تکرار می کنند و با افزایش هزینه حضور، در سال 2005 موجب خروج یک طرفه اسرائیل از غزه می شوند. همین پیروزی خاص پس از سال ها در مقاومت فلسطین است که برتری راهبرد مقاومت بر مذاکره را نمایان می کنند؛ و به عنوان موقعیتی طلایی موجب پیروزی حماس در اولین حضور سیاسی خود در سال 2006 پیروز انتخابات بشود؛ پیروزی که به دلیل فشار ساف و محدود کردن جناح پیروز موجب درگیری بین دوگروه تقسیم فلسطین آزاد به غزه تحت سیطره حماست و کرانه تحت اختیار ساف و اسرائیل می شود.

مقاومت و انقلاب خمینی

[caption id="attachment_474" align="aligncenter" width="410" caption="همچنان خمینی در یادشان هست. فوریه 1993، مرجعیون، لبنان، آواره ای فلسطینی در حال گوش دادن به رادیو."]همچنان خمینی در یادشان هست. فوریه 1993، مرجعیون، لبنان، آواره ای فلسطینی در حال گوش دادن به رادیو.[/caption]

روایتی که از سال های پس از انقلاب خصوصا در موقعیت که با خروج امام صدر مقاومت لبنان به سمت مصالحه و عقب نشینی از مواضع می رود، سوریه منزوی می شود، مصر پسا ناصر به عادی سازی روابط با اسرائیل می رود و جنبش فلسطینی با اخراج از لبنان در محدودیت قرار گرفته است اهمیت ظهور خمینی کبیر و انقلاب وی را نمایان می سازد؛ از سویی نفوذ اندیشه ها و شوری که وی در جوامع اسلامی بر می انگیزد همزمان با غالب کشورهای اسلامی چون افغانستان، پاکستان عراق، یمن و ... فلسطین و لبنان را نیز احیا می کند؛ احیایی که مقدمات تشکیل گروه های اسلام گرای نوید می دهد؛ و از سویی دیگر با خروج ایران از بلوک همپیمان آمریکا و اسرائیل سخت ترین ضربه را به موقعیت سیاسی و اقتصادی اسرائیل وارد می کند.
فتحی شقاقی، دبیرکل شهید جهاد اسلامی در این باره می گوید: «هیچ چیز به اندازه انقلاب امام خمینی (ره) نتوانست ملت فلسطین را به هیجان آورد و احساسات آنها را برانگیزد و امید را در دل هایشان زنده کند. با پیروزی انقلاب اسلامی ما به خود آمدیم و در یافتیم که امریکا و اسراییل نیز قابل شکست هستند . ما فهمیدیم که با الهام از دین اسلام، می توانیم معجزه کنیم. از این رو ملت مجاهدما در فلسطین، به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به دیده تقدیر می نگرند و امام خمینی (ره) را از رهبران جاوید تاریخ اسلام می دانند»

نظرات  (۳)

واقعا خوب بود. دستت درد نکنه. یه کمی هم از اورشلیم گردی‌ات بگو :)
__________
پاسخ:
روز قدس برو بروشورش رو بگیر، خودمم پی دی اِف اِش رو می ذارم.
سلام / خیلی خوب و مفصل. فقط یک سری اشتباه ویرایشی داشت و اینکه سیدمهدی هاشمی "برادر داماد" مرحوم منتظری بود.
ضمناً من چند وقت پیش یک جایی خوندم که قبل از انقلاب هم یک سری از گروه های ایرانی (از جمله مجاهدین انقلاب اسلامی) برای آموزش دیدن به اردوگاه های فلسطینی سوریه رفته بودند. کاش این رو هم می نوشتی.
ایران در سی سال اخیر همچنان با واسطه گری سوییس به اسراییل نفت میفروشد و همچنین در جریان جنگ و ماجرای ایران-کنترا باز هم با وساطت سوییس از اسراییل اسلحه خریداری کرده است.
___________
پاسخ:
خبر اول که دروغ است؛ وگرنه اسرائیل نیازی به درگیری با کشوری که به آن نفت می فروشد ندارد؛
درباره گزاره دوم: در ایران-کنترا؛ ایران با آمریکا طرف بود، ممکن است آمریکا، تجهیزاتی چون ادوات اف4 را از طریق اسرائیل تامین کرده باشد؛ این به رابطه پایدار آمریکا و اسرائیل مربوط است، ایران با آمریکا طرف بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی