شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

روزنگار
  • ۲۴ آبان ۹۴ , ۰۵:۵۵
    از قصص نماز شاهد...

    فقیه معتقد بود اشکِ دنیا، صلاه را تباه می‌کند؛
    به گمانم فقیه هیچ‌وقت عاشق نبود؛
    و خدای محرم ندانست که راز مگو را جز با او چگونه توان گفت؟
    که افوضُ امری الی الله...


    حال ما بی ‌آن مه زیبا مپرس
    آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
    گوهر اشکم نگر از رشک عشق
    وز صفا و موج آن دریا مپرس


  • ۲۳ آبان ۹۴ , ۲۳:۴۵
    داستان هر روزه‌ای که رُخ نداده است

    دوشب پیش وحید سعیدی از غم رابطه‌اش با پسرش گفت که جز صبح‌ها نمی‌بیندش؛ اندوه واژگانش را ملموس در رگ‌هایم حس کردم؛ که من هم از همان دست پسرانی بودم که پدرم را صبح‌ها و روزهای تعطیل می‌دیدم. هراس این اقبال،‌ هوار شد روی سرم که من هم با این اوضاع فعلی، بهتر از این با خانواده‌ام نخواهم کرد. امشب که برنامه مقرر پایان کار دفتر درست اجرا نشد، ساعت ده و نیم که جلسه تموم شد، بدون دیدن پیغامش، تلفن زدم. خواب بود؛ پیام‌رسان را باز کردم، خواندم که یک ساعت قبل پیغام فرستاده بود که خسته است و بیشتر از این نمی‌تواند بیدار بماند. جز چند باری لحظه خوابیدن معصومانه‌ش را ندیدم؛ اما همان شنیدن صدای خسته خواب آلود کافی بود که تمام داستان وحید سعیدی جلوی چشمم رژه برود. او را دیدم و خانه‌مان را؛ که می‌رسم و صدای مهربانش خاموش است و من با باری از سختی تنهایی، روی کاناپه دراز می‌کشم...

  • ۷ آبان ۹۴ , ۱۸:۱۵
    مردی که می‌خواهد بارکش نباشد

    نقل است در ایام قدیم، زمانی که وسیله نقلیه هنوز درشکه و گاری بوده است، دانشجویان دانشگاه معماری بوزار برای حمل وسایل تحویل پروژه دروس‌شان آنها را بار گاری می‌کردند و می‌کشیدند. گاری را در فرانسه «شارت» می‌خوانند؛ و حالا بعد از سال‌ها این کلمه «شارِت» در ادبیات فضای معماری، از دانشگاه تا فضای کار، برای توصیف وضعیت فشردگی کارها استفاده می‌شود. در ایام تحصیل بیشتر روزهای نهایی ترم اسمش را می‌شنوید ولی در دفاتر معماری خصوصا وقتی مکرر پروژه جاری باشد، این کلمه شنیده می‌شود. و من در زندگیم تقریبا همیشه در این موقعیت هستم؛ عطش به تجربه‌های متعدد، احتمالا کمی حرص پول و شهرت و یادگیری، به اضافه انعطاف زیادی در تصمیم‌گیری‌ها و همچنین تک‌پری و تک‌روی موجب شده است که همیشه بار انبوهی از کارها روی گُرده‌ام باشد. همین الآن که این‌سطور را تحریر می‌کنم، برای شنبه و یک شنبه حجم زیادی کار برای دانشگاه دارم، از ضبط دومین برنامه‌‌مان رها شده‌ام و باید برای هفته بعد برای ضبط دیگری آماده شوم. فصلنامه‌ای که سردبیری‌اش می‌کنم (همشهری‌معماری) باید هفته بعد به چاپخانه برسد و در عین‌حال به زمان رونمایی پایگاه که درحال راه‌اندازی‌اش هستیم نزدیک می‌شویم. این‌ها شاید کارهای مهم باشد، چندین خُرده‌کار، از مطالب ننوشته و یکی دو پروژه برنامه‌نویسی خُرد را هم حساب نمی‌کنم. 

    نتیجه چیست؟ اینکه یا سر موعد به کارها نمی‌رسم یا اینکه آنطور که می‌خواهم انجامشان نمی‌دهم؛ در امور مربوط به کسب‌وکارهای پروژه‌ای هم مجبورم پروژه‌های کمتری بپذیرم. سال‌ها فعالیت مطبوعاتی، تخصصی و سیاسی هرچند متناسب با انرژی که از من گرفته است تبدیل به پول نشده است اما اعتباری جمع شده است که در رشته‌های مختلفی که کار کرده‌ام (و احتمالا بعد از چندسال رها کرده‌ام) هنوز محل رجوع باشم. حالا که کَمَکی پختگی به صورتم هم آمده و از آن کودکانگی بصری دور شده‌ام اعتماد جماعت هم بیشتر شده است؛ اما چه فایده‌ای که فرصت به بار نشاندن این اعتبار نیست.

    تجربه جمعی ایرانیان به اضافه ذکر خاطرات خانواده و تجربیات نزدیک‌تر آنها از کارهای گروهی و شراکتی، همیشه هراسی در امثال من نگه‌داشته است که از کار شراکتی و تقسیم ظرفیت‌ها پرهیز کنیم. مثلا من مدام ایده‌پردازی می‌کنم؛ ایده‌هایی که می‌توانند با کمی تلاش به پول برسند ولی به دلیل عدم اعتماد به افراد بسیاری از آنها را پیش خودم نگه می‌دارم و هیچ وقت به فعل نمی‌رسد. این وضعیت درباره پیشنهادات بالفعل کاری هم در جریان است. حالا بعد از مدت‌ها به سرم افتاده که از این مرکب بی‌اعتمادی پایین بیایم و در حالی که در یکی از کارهایم به ثبات رسیده‌ام، باقی موارد را با جماعتی شریک شوم.


  • ۱۵ مهر ۹۴ , ۱۷:۲۲
    افق

    امروز میان فیش‌هایی که نوشته‌ام یک جمله از شهید پیچک پیدا کردم که خلاصه و بُن چیزی است که به عنوان مشی سیاسی می‌شناسم؛ اینکه چرا مکرر برای خودم یادآوری می‌کنم که مسئله ما مصداق نیست بلکه فرایند و منش است.

    شهید غلام‌علی پیچک می‌گوید «مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علیع بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی‌ترسیم؛ از انحراف می‌ترسیم!»

  • ۳ مهر ۹۴ , ۲۲:۵۱
    شب‌خوانی

    مشنو که از تو هست گزیرم چرا که نیست
    یا نیست از تو محنت و رنجم چرا که هست


    از خواجوی کرمانی، که عجیب همدل ماست.

  • ۲۸ شهریور ۹۴ , ۰۲:۵۲
    روی مبل خانه خودمان

    حوالی ساعت یازده صبح جمعه هواپیمای امارات ایرلاینز روی زمین نشست تا کمی بعد از اذان ظهر از سفری ۱۷روزه، پرفشار و آموزنده به خانه رسیده باشم. از فردا به سرعت مشغول تکمیل متون سفرنامه خواهم شد؛ هرچند که هنوز بین انتشار آنلاین این متن‌های تکمیل‌شده و نگه‌داشتنش برای کتاب سفرنامه در تردیدم. 

    بعد از استراحت از سفر چندساعتی است که هنوز ذهنم درگیر آن است. انقطاع ۱۷روزه از وطن، پیاده‌روی‌های بیش از ده‌ساعته، به عین رساندن مثل مترکردن خیابان‌ها و شرایط خاص اجتماعی سفر فرصتی برای خودشناسی و آموختن بود. ۱۷ روز فرصت داشتم تا منقطع از خانواده به تغییراتی که می‌خواهم در زندگیم بدهم فکر کنم. آدم کم سفری نیستم؛ اما دوستان همسفرم کسانی هست که در طی سال‌ها دست‌چین شده‌اند و روابطمان دیگر تعریف شده و به ثبات رسیده‌است. در این سفر اما همه همسفران جز یک نفر افرادی تازه بودند که از قضا همه آنها جز دو نفر در موقعیت کاملا مخالف ایدئولوژیک من قرار داشتند؛ هرچند دوستان مخالف ایده خود زیاد دارم اما همیشه از زیست مداوم با آنها پرهیز داشته‌ام. این موقعیت فرصتی بود که هم درباره رابطه خودم با این بخش از جامعه بیاندیشم و هم در رفتارهای شخصی‌م، اعم از رابطه‌م با افراد تا مدیریت امور شخصی محک بخورم و ضعف‌های خودم را بهتر بشناسم.

    حالا که سه ساعتی از بامداد روز شنبه گذشته است، مشغول مرور کارهایی هستم که از فردا برای یک زندگی جدید باید انجام دهم. دوست دارم مفصل از این تجربه‌ها به صورت موضوعی و از این فرایند تغییرات به صورت جزئی بنویسم.

  • ۲۶ شهریور ۹۴ , ۰۰:۳۸
    چیزهایی هست که می‌دانی

    امروز رُم را هیچ ندیدم،

    در برابرم، همه تو بودی،

    تو که ...

    تو که ...

    تو ...


    پ‌ن.
    بعد از ۱۲ ساعت پیاده‌روی در غربت.
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۸:۱۵
    شعف
    پارک جنگلی میلان،
    باد خنک سحر،
    اذان‌گویی حیوانات،
    نماز صبح جماعت،
    روی فرش سبز چمن‌ها،
    دیار غریب هم می‌تواند صمیمی باشد
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۰:۴۷
    شکلات تلخ

    شب،

    اشک،

    مردی که در غمی تاریک غرق می‌شود.

بمب عشق اسرائیلی: نگاه خوش بینانه

چهارشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۱، ۰۲:۵۰ ق.ظ

یادم می‌آید نوجوانی‌م، زمانی که وبلاگ «جنبشی استشهادی» را می‌نوشتم، و دغدغه اول زندگی‌م موضوع جهاد با اسرائیل بود، یکی از فعالیت‌هایم دوست شدن با اسرائیلی‌ها در ارکات و وبلاگستان بود؛ آن زمان هم تصورم این بود که باید کسی که با او می‌جنگم را بشناسم؛ و باید اعتراف کنم پس از چندسال، در اثر مطالعه درباره دشمنم، هر چند چیزی انگیزه‌م برای حذف موجودیتی به اسم دولت اسرائیل کم نشده است؛ اما تصورم از شهروندان کشور جعلی اسرائیل تغییر کرده است.

این روزها بسیاری از کمپین فیس‌بوکی صلح اسرائیل-ایران و «ایرانیان ما شما را دوست داریم» (صفحه فیسبوک | وبسایت) می‌گویند؛ رسانه اپوزیسیون آن را عدم همراهی افکار عمومی ایرانیان با تمایلات اسرائیل‌‌ستیزانه جمهوری تفسیر می‌کنند (گزارش میترافرهمند خبرنگار اسرائیل رادیو فردا: +یک | +دو // مئیر جاودانفر در بی.بی.سی: +)؛ و بخشی از رسانه‌های حزب‌الله با بدبینی کامل، آن را بخشی از پروپاگاندای اسرائیلی برای تحت فشار قرار دادن جمهوری تفسیر می‌کنند (موارد زیاد است، نمونه این بازنشر وبلاگی)؛ در همین باره فکر کردم بد نیست از یک زاویه مختلف و با ذکر موارد زیر هم به قضیه نگاه کنید:

اسرائیل واقعی چگونه است؟

یقینا ساده سازی امور راحت‌ترین کار است، مانند سلفی‌ها دنیا را سیاه و سفید، کافر/مومن و اصولا دو قطبی دیدن دنیا راحت‌ترین کار برای پیدا کردن جواب است، در این چهارچوب برای هر اتفاقی یک جواب سریع و مشخص وجود دارد؛ اما واقعیت این است که دنیا پیچیده است، پر از فرهنگ‌ها و «خرده‌فرهنگ‌ها»، و نفی X لزوما به پذیرش Y نمی‌انجامد.

اسرائیل برخلاف تصور‌ ما شامل یک جامعه اکثریت مذهبی نیست؛ صهیونیست‌های مومن تقریبا 30درصد از جمعیت اسرائیل را شامل می‌شوند؛ از سویی دیگر این جمعیت در مسائل داخلی و مدیریت کشور، و حتی اینکه چه کسانی یهودی خونی و شایستگی حضور در اسرائیل را دارند با صهیونیست‌های سکولار دچار اختلافند. برخلاف نمایشگری اسرائیل و مسیحیان اوانجلیست، سیر تشکیل اسرائیل بیش از انگیزه‌های مذهبی، متاثر یک احساس نیاز قومی-خونی است، مشابه انگیزه مشترک کرد‌ها و هر قومیت دیگر که حال متاثر از رفتار سوء خود یا جامعه بزرگتر احساس فشار می‌کند (که درباره یهودیان یقینا بخش عمده مشکلات تاریخی‌شان متاثر از رفتارهای سوء خاصه خودشان، بالاخص نژادپرستی، است که همچنان آن را ادامه می‌دهند). در این موقعیت، ما عرب‌اسرائیلی‌ها، یهودیان اتیوپی و ... را می‌بینیم، که به اجبار در این موقعیت قرار گرفته‌اند.

یهودیان فقیر اتیوپی که بالاجبار در هنگامه تشکیل اسرائیل با کامیون‌ها به مناطق اشغالی آورده‌شده‌اند، امروز از فقیرترین و تحت فشارترین اقشار اسرائیل هستند، و در حالی که یهودی بودن ایشان از طرف قشر صهیونیست‌های مذهبی هم زیر سوال است، حتی اگر تمایلی به خروج از این وضعیت دردناک داشته باشند، توانایی خروج از اسرائیل را ندارند. در همین موقعیت یهودیان ارتدکس را داریم که با تشکیل و اجتماع یهودیان مخالفند، در اختلاف مذهبی با سکولارها و اختلاف ایدئولوژیک با صهیونیست‌های مومن قرار گرفته‌اند.

در کنار این بگذارید که ما امروز با اسرائیل 60 سال پیش روبرو نیستیم؛ امروز نسلی را داریم که نه پدرانشان که پدر بزرگ‌ها و پدرِ پدربزرگ‌هایشان مهاجرین به مناطق اشغالی بوده‌اند؛ برای بخش عمده‌ای از این افراد این جنگ ایدئولوژیک برای ارض موعود بی‌معنی است، خصوصا که ارض موعود آنچه که می‌بایست نشد، و تبدیل به یک موقعیت بغرنج شده است؛ اما این نسل سرمایه و میراث‌ش در فلسطین اشغالی است، در این آب و هوا و منطقه بزرگ شده است؛ و باید پذیرفت که تصمیم به مهاجرت و بازپس دادن فلسطین تصمیم آسانی در این موقعیت نیست (خود را جای وی بگذارید، چه می‌کنید؟ انگیزه‌های اخلاقی ما زمانی که در تضاد با منافع و از دست دادن تمام سرمایه خود و پدران‌مان باشد تا چه حد موثر خواهد بود؟)

اما این نسل در حالی که درخواست ما برای باز پس دادن اراضی فلسطینی را «حتی» نمی‌فهمد؛ اما در پارادوکس اخلاقی با وضعیتی که بر فلسطینی‌ها می‌رود، گیر کرده است. این نسل هم در یک فشار اخلاقی و در مخالفت با رفتارهای سبعانه دولت اسرائیل و بخش بزرگی از هم‌وطنان خود است، هم اسرائیل را به جای ارض موعود به یک وضعیت بغرنج اقتصادی و بدون آینده و تحت تهدیدات امنیتی شدید می‌بیند.

شناخت اسرائیل و اسرائیلیان موضوع مهم و جذابی است که در صورت مخالفت با اسرائیل برای تصمیم‌گیری‌های آگاهانه و درست باید از آن بدانیم؛ در اینجا فقط گذرا اشاره کردم و تمایلی به واکاوی دقیق و طبقه‌بندی شده نداشتم؛ با این حال احمد زیدآبادی، در کتاب «دین و دولت در اسرائیل» به تفصیل این وضعیت را شرح می‌دهد.

چه کسی پشت کمپین است؟

اما، چه کسی پشت کمپین است و کمدی تلخ این ماجرا چیست؟ آنچنان که من متوجه شدم شروع این کمپین توسط گروه‌های چپ و صلح‌طلب اسرائیلی است که شرحی از وضعیت‌شان رفت؛ من خبر این کمپین را در وبسایت چپ گرای +۹۷۲ خواندم. این مجموعه متشکل از یهودیان و بعضی اعراب مرزهای ۱۹۴۸ است که خواهان سازش اسرائیلی فلسطینی هستند؛ ورای اینکه ما موافق سازش و گذشتن از حقوق چند میلیون آواره فلسطینی باشیم یا نه، این گروه اپوزیسیون صهیونیست ها محسوب می شوند. در وب‌سایتشان گزارش و تصویریهای اعتراضاتشان به شهرک سازی، تخریب اراضی فلسطینی و ... را می توانید ببینید؛ جالب تر از همه تظاهرات یهودیان اتیوپی اصل با تصویر شهید مالکوم ایکس است. آنچنان که من با خبرم اعضای با تابعیت دوگانه این جمعیت حتی در کنار دوستان چپ گرایی که از اروپا، آمریکا و آمریکای لاتین حضور داشتند برای کنفرانس بین المللی وبلاگ نویسان حقیقت به تهران دعوت شده بودند. در ادامه این کمپین به تازگی تظاهراتی حقیقی در مخالفت از جنگ نیز برگزاری شده است که تصاویرش را در اینجاها (+ | +) می توانید ببینید.

[caption id="attachment_830" align="aligncenter" width="410" caption="این تصویر یکی از تظاهرات این گروه در اعتراض به یهودی سازی قدس شرقی است"]این تصویر یکی از تظاهرات این گروه در اعتراض به یهودی سازی قدس شرقی است[/caption]

این کمپین (آنچنان که در ویدئو و پوسترهای آن دیده می‌شود)، با شعارهایی با مضمون اینکه آنچه که از ما نمایش داده می شود همه ما نیست، سعی به تمایز بخشی خود با جریانات قدرت اسرائیل و جنگ‌خواه همچون نتانیاهو دارد (پوستری درباره نتانیاهو هم از همین کمپین پخش شده است)؛ کمدی تراژیک قضیه این است که در حالی گروه اسرائیلی اپوزیسیون و مخالف با زیاده خواهی‌های صهیونیستی این کمپین را شروع می‌کند که در طرف مقابل‌ش گروه استقبال کننده ایرانی الاصل، ایرانیان اپوزیسیون خارج از ایران، و گروه‌هایی هستند که برخلاف طرف اسرائیلی که مدافع بخشی از حقوق فلسطینیان است مخالف اعراب و فلسطینی ها هستند.

چه باید کرد؟

آیا مشکل ما با اسرائیل، تنها موضوع فلسطین است؟ هرچند که اکثریت مردم سلیم‌النفس دنیا از وضعیت فلسطین ناراحت خواهند بود، و پذیرش و مهربانی کردن با عامل این وضعیت آنچنان مورد پذیرش ایشان نیست؛ اما واقعیت اینجاست که ما ایرانیان، از زمان تشکیل اسرائیل از دخالت‌های توسعه طلبانه اسرائیل در رنج بوده‌ایم، در دوره پهلوی این وضعیت با رفتارهای قدرت طلبانه یهودیان ایران و همچنین قبضه بازار با محصولات اسرائیلی، و بعد از آن با سنگ اندازی‌ها و فشارهایی چون ترور نیروهای حتی فنی و غیر نظامی ما ادامه یافته است. امروز موضوع انرژی هسته‌ای بیشتر از یک موضوع ایدئولوژیک موضوعی حیثیتی برای غرور ملی ماست که با ترورهای اسرائیلی مورد هدف قرار گرفته است.

در چنین وضعیتی، به نظر من، طرف دیگر گفتگوی کمپین، نه ایرانیانی که هموطنان خود را در بخش مهم و سخت تاریخ‌شان تنها گذاشته اند، و نه اقلیت ضدفلسطینی وخودخواه جامعه، بلکه کسانی هستند که حتی ورای موضوع اختلاف بر سر اراضی فلسطینی که به دلیل آسیب‌های مستقیمی که از طرف اسرائیل دیده‌ایم مدعی هستیم.

به نظر من دوستان، به جای غرولند و هراس از این که به قول خودشان بچه قرتی‌ها با لاس زدن با اسرائیلی ها آبروی ایرانیان را در برابر باقی مردم منطقه و جهان ببرند، باید وارد این کمپین شوند؛ آنها به ما می‌گویند که دوستمان دارند و نمی‌خواهند با ما بجنگند؛ این درحالی است که دولت آنها همین حالا در حال جنگ با ما است، مقرهای علمی و نظامی ما را منفجر می‌کند، دانشمندان ما را می‌کشد و برای سخت کردن وضعیت اقتصادی تک‌تک مردم ایران از طریق تحریم‌ها تلاش می‌کند. اگر از پاسخ‌های عاشقانه آنها که بچه‌قرتی‌های فیس‌بوک می‌نامید ناراحتید؛ وقت آن است که همین موضوع را به همه یادآوری کنیم، گفتن دوستت دارم برای جلوگیری از برخورد احتمالی با اسرائیل کافی نیست، ما به جای دوست دارم‌ها توقع احترام به حقوق‌ما داریم.

بیایید در این کمپین شرکت کنیم؛ و به آنها بگوییم که ما اصلا به دوست داشتن و نداشتن آن‌ها فکر نمی کنیم؛ و آنها به صورت پیش‌فرض هدف حمله ما نیستند؛ اما توقع داریم حد خود را بدانند؛ دانشمندان ما را نکشند؛ ما را تهدید نکنند؛ به باقی مردم منطقه و حقوق فلسطینی ها احترام بگذارند، و نسل کشی و شهرک‌سازی‌ها را تمام کنند؛ بعد از بقیه توقع احترام و علاقه داشته باشند.

نگاه بدبینانه: آیا همه کمپین در این چهارچوب تحلیل می‌شود؟

هرچند من شروع این قضیه را کاملا از پایین و بدون سازماندهی دولتی می‌دانم، اما بهرحال کاملا مشخص است که کمپین‌های اینچنینی می‌تواند با کاهش جو جنگی بر کاهش فشار روانی بر مردم اسرائیل و همچنین کاهش فشارهای اقتصادی چون قیمت نفت که متاثر از ترس جهانی از جنگ منطقه‌ای است موثر باشد؛ در چنین وضعیت طرف مقابل ما موقعیت خوبی برای آمادگی ضربه زدن به ما خواهد داشت.

از سویی دیگر حتی اگر این فعالیت را یک فعالیت خیرخواهانه متاثر از ایدئولوژی‌های صلح و سازش خواهانه ندانیم؛ کاملا مشخص است که ما شبیه هیچ کدام از دشمنان دیگر اسرائیلی‌های نیستیم؛ جنگ با حزب‌الله به عنوان نائب شیعی ما طولانی‌ترین و فرسایشی‌ترین جنگ تاریخ کوتاه اسرائیل است، اسرائیل از نظر اقتصادی و روانی توان شکست، فرسایش و جنگ‌های طولانی مدت‌ را ندارد؛ این درحالی است که به سمت جنگ با کشوری می‌رود که خود پدر حزب‌الله و بارها قوی‌تر از آن است، و تجربه طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم را دارد؛ کشوری متصل به دریا که به این واسطه هم قدرت تحمل فشارهای تحریم را یافته است و هم توان کنترل مسیر انتقال بخش عمده‌ای از انرژی دنیا را در دست دارد؛ جنگ طولانی مدت با ایران نه تنها برای اسرائیل که برای دنیا گران تمام خواهد شد. در عین حال آخرین نظر سنجی‌ها نشان می دهد که اکثریت اسرائیلی‌ها ترجیح می‌دهند کشورشان به تنهایی با ایران درگیر نشود (و البته اکثریت در صورت همکاری آمریکا که گویا اسرائیلی‌ها به آن اطمینان ندارند، موافق این جنگ و پایان سایه هراس هستند).

اسرائیل این روزها تحت فشار امنیتی بلند مدت و فرسایشی به مهاجرت معکوس رسیده است؛ حتی بدون وقوع یک جنگ ویران کننده با ایران، روند فرسایشی سایه جنگ با چنین حریفی می‌تواند بر این روند مهاجرت معکوس تاثیر شدیدی بگذارد. اسرائیلی‌ها از هیچ کدام از حریفانشان به اندازه ما نمی‌ترسند؛ و حال اگر رهبران آنها به فکر نیستند، چرا نباید خودشان کاری برای رهایی از این ترس وحشتناک بکنند؟

  • محمدمسیح یاراحمدی

نظرات  (۸)

  • سید احمد موسوی
  • سلام
    یک موضوع حاشیه ای دیگری این وسط هست ، جریانی تبلیغاتی و متحد رژیم صهیونیستی در میان رسانه های جمعی عرب هست که چند سال است تلاش می کند ایران را دوست اسرائیل بخواند و همۀ این نزاع ها را نمایشی توصیف کند.
    با راه افتادن این کمپین، آن جریان تبلیغاتی عرب، شاهدهای خوبی پیدا کرد! :دی
    خداوند در قران یهودیان را به صیهونیسم و غیر صیهونیسم تقسیم نکرده و همگی آنها را دشمن مومنان خوانده است. حالا شما چرا دارید تقسیم بندی می کنید.
    لطفا قبل از اینکه با اسراییلیان در اینترنت گپ بزنید سری به قران بزنید.
    لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا؛
    مسلماً یهودیان و کسانى را که شرک ورزیده‌اند، دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت؛
    «مائده:82»
    bardar man neveshtehatooono gaho bigah mikhooonam, ba tavajoh be inke az tarafe tafakore shoma kamtar neveshtare TAHLILI mishe khooond ,neveshtehatooon baram jazabe ,
    ama lotfan ye matlab dar in mored benevisid ke :
    baradar ma ham tooo hamin khak be donya ooomadimo bozorg shodim o hameye khoob badesho tajrobe kardim kheili ham vatanemooon ro dooostd arim, felan ham ke mokhalefe roooholah khomeinio o seyed ali khamenei hastim va poshtibane secularism, fekr ham mikonam aksariat bashim ya na hadeaghali ghabele etena, ama bardar manam ke be andazeye shoma az in khak sahm daram o be andazeye shoma ensanam key ejazeye ezhare nazar o vojood o faalaiat too in khako khaham dasht ? be nazare shoma aslan in ejzaro daram? chera are ? chera na? agar pasokh mosbate chera poshtibane taffakori hastid ke nafare sabetiro be onvane sahebe tafakor va faslol khetab mishnase? va agar manfie bardar ma ba in darde be rasmiat shnakhte nashodan va khafeghane fekri o vojooodi che konim? dooostdari tajrobash koni?
    ---lotfan raje be haghaniate tafakoretooon sohbat nakonid k kheiliha dar in mamlekat be haghaniate tafakoreshooon iman dashtano daran va shayad ham man injooor basham-----
    neveshtehatooon ehteram barangiz va dooost dashtanie shad bashid
    sharmande fingilish neveshtam emkane type farsi baraye chand roooz vasam nist
    لاس زدن تو با قوم یهود، ممکنه جای وامصیبتا و وا اسلاما نداشته باشه، اما اینکه شما این اعتراض رو بعنوان غرولند یا تنگ نظری یاد کنی هم چیزی رو عوض نمی کنه چون معاشرت حسن رفتار و حتی پیمان صلح بستن و ... هیچگاه اونها رو مومن و نسبت به تو خیرخواه نمی کنه و فقط عقاید و آرمانهای افرادی مثل تو که شخصیتی عاطفی سکسی قوی ای دارن رو به چالش میکشه.
    چه قبول کنی چه نکنی و چه نیت خیر داشته باشی و چه حتی نظام مثل رفتار با حسین درخشان جسارتا چوب در ما تحت تو نکنه ... حقیقتی که وجود داره اینه که مومنین قوم یهود برای پیروز نشدن دشمنان شون یکبار با به روش های مختلف ثابت قدم هستن... و این سابقه دشمنی هم هیچ ربطی به تاسیس جمهوری اسلامی در فروردین سال 1358 نداره حتی اگه اینکه موضع اعلامی جمهوری اسلامی در برابر جمعیت ساکن در سرزمین های اشغالی مدت هاست که مطرح شده باشه(یعنی حذف آپارتاید صهیونیست، بازگشت ساکنین اخراج شده و مهیا کردن شرایط برابر حق تعیین سرنوشت همه ساکنین )... و مخالفت با ملت سازی زور چپانی نظام زورمدار هست...حالا اگر این رو هم تنها مناقشه بر سر اراضی یا هرچرند سیاسی و یا الفاظ دیپلماتیک نام ببری بازهم چیزی رو عوض نمی کنه.
    و اما در مورد "کمپینی" که اولین خواسته ش "رسمیت شناختن حق و حقوق ما" باشه!! به نظرم اولین ثمره اش میشه "شناسایی دوفاکتو" حکومت و قائل شدن حق وجود زورچپانی برای جمعیتی هست که در طول تاریخ فوق تخصص ظلم و جنایت در قالب مظلوم نمایی اند .
    مطالبه حق احترام و محبت عدم تهدید این جمعیت اساسا یعنی همان ملت خودساخته ای به نام اسرائیل از تاریخ ...
    در حالیکه به نظرم رسمیت شناخت و قائل شدن حق وجود در برابر مطالبه خو است عدم تهدید دقیقا یعنی بزرگترین کمک به رژیمی که به قول شما و این روزها تحت فشار امنیتی بلند مدت و فرسایشی به مهاجرت معکوس رسیده
    لاس زدن تو با قوم یهود، ممکنه جای وامصیبتا و وا اسلاما نداشته باشه، اما اینکه شما این اعتراض رو بعنوان غرولند یا تنگ نظری یاد کنی هم چیزی رو عوض نمی کنه چون معاشرت حسن رفتار و حتی پیمان صلح بستن و ... هیچگاه اونها رو مومن و نسبت به تو خیرخواه نمی کنه و فقط عقاید و آرمانهای افرادی مثل تو که شخصیتی عاطفی سکسی قوی ای دارن رو به چالش میکشه.
    چه قبول کنی چه نکنی و چه نیت خیر داشته باشی و چه حتی نظام مثل رفتار با حسین درخشان جسارتا چوب در ما تحت تو نکنه ... حقیقتی که وجود داره اینه که مومنین قوم یهود برای پیروز نشدن دشمنان شون یکبار با به روش های مختلف ثابت قدم هستن... و این سابقه دشمنی هم هیچ ربطی به تاسیس جمهوری اسلامی در فروردین سال 1358 نداره حتی اگه اینکه موضع اعلامی جمهوری اسلامی در برابر جمعیت ساکن در سرزمین های اشغالی مدت هاست که مطرح شده باشه(یعنی حذف آپارتاید صهیونیست، بازگشت ساکنین اخراج شده و مهیا کردن شرایط برابر حق تعیین سرنوشت همه ساکنین )... و مخالفت با ملت سازی زور چپانی نظام زورمدار هست...حالا اگر این رو هم تنها مناقشه بر سر اراضی یا هرچرند سیاسی و یا الفاظ دیپلماتیک نام ببری بازهم چیزی رو عوض نمی کنه.
    و اما در مورد "کمپینی" که اولین خواسته ش "رسمیت شناختن حق و حقوق ما" باشه!! به نظرم اولین ثمره اش میشه "شناسایی دوفاکتو" حکومت و قائل شدن حق وجود زورچپانی برای جمعیتی هست که در طول تاریخ فوق تخصص ظلم و جنایت در قالب مظلوم نمایی اند .
    مطالبه حق احترام و محبت عدم تهدید این جمعیت اساسا یعنی همان ملت خودساخته ای به نام اسرائیل از تاریخ ...
    در حالیکه به نظرم رسمیت شناختن و قائل شدن حق وجود در برابر مطالبه و درخواست عدم تهدید و ترور و ضربه زدن به ما دقیقا یعنی بزرگترین کمک به رژیمی که به قول شما و این روزها تحت فشار امنیتی بلند مدت و فرسایشی به مهاجرت معکوس رسیده
    دوست عزیز حرفهای شما متین است ولی بنده با یک بخش از حرفهای شما مخالفم. آن بخش که گفته اید تفکر سکولاریسم اکثریت و یا قابل توجه است
    اگر شما در اکثریت بودید مطمئنا اعتراضات شما به نتایج انتخابات ادامه پیدا می کرد.
    اقلیت سکولاریسمی که بودند با شعارهای تندی که علیه دین و اسلام دادند بزرگترین عامل کاهش و در نتیجه اتمام اعتراضات بود. نشانه گرفتن نظام به جای اعتراض به نتایج انتخابات عامل ریزش معترضان بود.
    و اینکه در آخر می خواهم دلیلی هم برای این ادعایتان که اکثریت هستید بیاورید
    _____
    پاسخ:
    حاضرم قسم بخورم متن من را کامل نخوانده اید؛ حتی متوجه نشدید این متن درباره جامعه اسرائیل است نه جامعه ایران. اصلا مطلب چه ربطی به انتخابات داشته؟
    baradar jan shoma dige chera? dar kole neveshteye man chizi raje be in matlab naboood va dar morede koliate weblog e shoma ezhare nazar kardam hamoontor ke avale matlab eshare kardam dar morede ooomoome nazaratetooone va na in matlab, ke sari motaham be nafahmidan besham , ehtemale ziad bardar man na tahsilate kamtari az shoma daram na motaleate kamtari, pas lotfan sohbat az manzare danaye kol va mochgiri tanz amiz ro kami kenar bezarid, albate agar jesarat nist,
    vali baradar moteasefane PASOKH e soale in haghiro nadadid harchand ooono matin dooonestid, key mishe yek nafar az ma ham be andazeye yek nafar az shoma az in khak sahm dashte bashe?
    ( dar morede aksariate boodan ya naboodan man eshare be hade aghale ghabele tavajoh ham dashtam – harchand kam va ziad booodan dalil bar haghaniat nist va meyare hoookoomat azad ham be rasmiat shenakhtane aghaliate-
    ama behtarin dalil tarse hookoomat va hamfekranetoon az bargozari entekhabat ba namzadie ke namayandeye hata hade aghali az secularism bashe, ma ke harfi nadarim, ye entekhabat e azad mitooone hamechiro moshakhas kone shomai ke mokhalefid, zemnan tafakore naslha va hata ensan teye modat taghir mikone va baraye hamine ke ma mokhalefe yek farde siasi sabet dar rahbari hastim va be nazaremoon ghoorooone vostai miad, shoma chera mokhalefe entekhabe azad hastid?
    dar morede payane eterazat agha sadeghane shoma be harfetoon eteghad darid? ba ooon barkhord vahshianei ke ba ma shod ta hamoonjasham ke jolo ooomadim shahkar kardim, man taghriban hameye etrzazato boodam, dalile edame peida nakardanesh in bood ke baradar gheshre aslie motarez amsale man booodan ke gheir az daneshgaho ketabo kare salem o karmandi kare digei anjam nadadn baradar man dafeye akhari ke dava kardam o kasiro zadam dabestan boodam v va bad az oon az darvazeye tamadon ooboor kardam (shoma begoo soosool ya har chize dige) che joori joloye aksariate hamfekre shoma ke ba zanjir poshte motor mishinano be adam hamle mikonan davooom biaram? dige sohbat zede shoooresho bazdashto khanevadeye negarano gheiraro nemikonam,
    elate etmam in boood na chize dige
    zemnan baradar man kheili az eterazato boodam va aslan kesi shoari bar zede eslam nadad ke moshkel eslam nemidoonestand (harchand shaki nist ke amsale man ke eteghadi be in dine mobin nadarnd beine motarezin kam nabooodand) , moshkel dekhalate eslam va hamfekranetoon dar siasate, khodetoonro be eshtebah nandazid ke kesi marg bar eslam nagoft marg bar namayandeye enhesari eslam va khoda dar rooye khake iran dadand,
    yek nemoone az shoarhaye bar zede eslam va din chi booode ke ma nashnidim?
    baradr be har eteghadi ke dari sogand javabe soale asli mano too matlabe ghabl va in matlab bede lotfe shoma dar matin doonestane matalebe man chzi ro dava nemikone
    sarboland o azade bashid
    سلام شما که اینقدر در بحر جامعه اسراییل غرق شدی تا به حال شباهتهای انها با مارا دقت کرده ای تندرویهایشان تفکر مذهب گرایشان بر مدعایی وطلب کار همه دنیا بودنشان حتی همان عکس داخل مقاله شبیه همین . . . خودمان نبود ؟

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی