یک نفر که شناسه و وبلاگی از خود به جای نگذاشته که بشناسمش، یک نفر که قبلا بیشتر از این ها را ایمیل زده و جواب شنیده؛ حال آمده کامنت بگذارد که علنی ببینند؛ باشد؛ می چسبانمش این جا که برای دیده شدن ذیل کامنت های مطلب گاه نوشت کم است:
محمد مسیح خان سفسطه باز هم که شدید!
آهنگ نوشته هات بدجوری واسه من بوی عجب و غرور داره
فایده اون سکوت یه ساله چی بود؟
نهایت چیزی که من دارم می بینم هبوط محمد مسیح مهدوی به ارض وبلاگشهره نه نزول مسیح روح الله
ــــــــــــــ
جواب من:
آیا اگر الآن بگویم که برچسب زدن به جای بحث کردن از عادات مارکسیست هاست که با تطور چپ انقلابی به حزب اللهی معترض رسید، سفسطه کرده ام؟
این که بگویم، ضارت اول نوشته ات سفسطه باز را چسبانده ای روی پیشانی ام، سفسطه کرده ام؟
این که بگویم بعدش بی پروا واژه ی عجب و غرور را تف می کنی توی صورتم سفسطه است؟
اگر این ها سفسطه است؛ بله من سفسطه بازم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایم پیچ خورده؛ پارگی خفیف تاندون؛ تایپ یک؛ به کمک مسکن و ضد ورم درد زیادی ندارد؛ البت گاهی شب ها از کلونازپام کمک می گیرم، عجالتا پایم توی گچ است؛ دستگاه نداشتم؛ کافی نت نیامدم؛ با گذشت پنج روز گفتم یک هوایی عوض کنم؛ زدم بیرون.
- ۰ نظر
- ۲۰ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۴:۳۲