باز درباره جنازهای که روی زمین مانده
عصر جمعه است و در حالی با نگرانی از عربی بودن کیبورد کامپیوتر محل کار این سطور را مینویسم که متنی که صبح برای صفحه دوم روزنامه نوشتهام صفحهبندی و تایید شده اما من باید تا پایان ساعت کاری آمادهباش هر تغییری پشت میز بمانم. چه موقعیتی بهتر از این برای منی که هر روز یک عنوان برای نوشتن انتخاب میکنم در لیست کارهای هر روز درج میکنم که سر فرصت بنویسمش ولی اتفاق نمیافتد. شعار همیشه من و رفقا این بوده که «وبلاگ مثل جنازه است، نباید روی زمین بماند»؛ و حالا کسی که برای مدت طولانی جنازهاش را به امان خدا ول کرده و هر از چندی مشتی خاک روی آن ریخته با چه رویی باید برگردد و اصلا چه میتواند بنویسد؟ مهمترین از این اصلا چه تضمینی وجود دارد این هم مثل همه آن نوشتههای قبلی نباشد که به امید ادامه مینویسم ولی در نطفه حناق میگیرد؟ فیالواقع در تمام نوشتههای اخیر اینجا جسارت این را نداشتم که ادعای ادامه کنم اما فکر میکنم چارهای جز این ادعا نباشد که مرا در رو دربایستی ادامه نگهدارد.
عکس تزئینی است. / امروز به خاطر کار روزنامه با رفقا گلگشت نرفتم و حالا این آخر یک جمعه کاری معمولی اما با هوای تمیز است.
هر چند که مشغله زمانی میتواند توجیه خوبی برای بیتوجهی به این فعالیت کاملا شخصی و داوطلبانه (هرچند با مخاطبانی عمومی) باشد؛ اما بگذارید این بار با شما صادق باشم: دلیلش این نبود، من از روزی که فکر کردم دارم تبدیل به موجود جدی میشوم بین آنچه که درونم میاندیشیدم و آنچه که میخواستم بروز دهم انحرافی حس کردم؛ وقایع و برههای که بسیاری از ما را به ناگهان گیج کرد من را هم به سکوت وا داشت. برای مدت نه چندان کوتاهی توانستم بر تمایلات برونگرایانهام غلبه کنم، اما یک شخصیت برونگرای شمی، تا چه حد میتواند خلاف تمایل درونیش ادامه دهد و دچار مشکل نشود؟ خصوصا وقتی که در درون به یقینهایی رسیده است؟
دلیلش دقیقا همین است، من حالا دوباره حرفهایی دارم احتمالا کاملا خودمانی، که اصرار دارم بیانشان کنم و از قضا درباره بسیاری از آنها با احترام به سیال بودن اعتقاداتم به یقینی نسبی رسیدهام. یکی از آنها دقیقا همین است که از این سطح از جدی بودن خسته شدهام، دوست دارم بدون توجه به عقیدهای که روزمرهنویسی را لغونویسی میداند روزمرهنگاری کنم؛ حتی اگر خواندن آنها لغوخوانی باشد، برای من نوشتنش پر از احساس خوب است.
پینوشت.
چندهفتهای است در روزنامه همشهری مشغول پرورش ایده واقعیت افزوده هستیم که آن را با اسم رمز «همشهری∞» میخوانیم. حالا قرار شده پروژه علنی شود، برای همین چیزکی در صفحه دوم روزنامه فردا صبح نوشتهام که پروژه و بعضی ایدههایش معرفی شده است. روز ۲۴م همین ماه هم مرحله آزمایشی پروژه به طور رسمی آغاز خواهد شد؛ همراه باشید.
- ۹۳/۰۳/۰۹