گر وا نمیکنی گرهای، خود گره مشو
ابرو گشاده باش، چو دستت گشاده نیست*
آنچه بهانه این یادداشت است، پاسخ به مطلب تازهای از
پایگاه مشرقنیوز درباره پروژه مسجد حضرت ولیعصر (عج)، در جوار تئاتر شهر و
جنوب غربی پارک دانشجو، است. نمیدانم نویسنده گزارش آیا واقعا معمار است
یا تنها ژورنالیستیسیاستزده است که سوژهای به ظاهر تخصصی برای هدفی
سیاسی یافته است. متن به شدت تلخ، پر از انتسابهای بیپروای صفات به افراد
مختلف از معمار تا شهردار است. (لینک اصلی | نسخه فریز شده)
طراح پیشین مسجدی در همین مکان مهندس نقرهکار** (رئیس
گروه معمار دانشگاه علم و صنعت) است که نویسنده گزارش مشرقنیوز مدعی است
تنها به دلیل اعتراض هنرمندان منتفی شده و به مهندس دانشمیر (طراح پردیسسینمایی ملت) سپرده شده است.
طرح اولیه مسجد ولیعصر(عج) که ارتفاعی ۵۲ متری و ۳۰متر بلندتر از تئاتر شهر و خط آسمان منطقه تعریف شده بود
شرح ماوقع کوتاه میکنم و به سراغ موضوع اصلی میروم.
فیالواقع طرح مهندس دانشمیر به دلیل فاصله از تیپیکال مساجد ایرانی، در
این موقعیت زمانی و شرایط فرهنگی، یک ریسک بزرگ بوده است؛ آنچنان که خود او
نیز میگوید «ریسک می کنم و البته تاوان می دهم» (خبر آرونا)،
با این حال نوشتهی اسماعیل ارجمندی در مشرقنیوز، پر از اغلاط علمی و
معمارانه است و با یک بار جستجو میتوان متوجه شد که نوشته حاصل سرهم بندی
چند مصاحبه و یادداشت در صفحه اول جستجوی کلیدواژه مسجد ولیعصر (عج) و
مخلوط شدن با غلیان احساسات سیاسی وی علیه جریان شهرداری تهران است.
نویسنده ضمن اشاره به شنیدههایش درباره مسیحی بودن همسر دانشمیر، با تلخی
ذیل عکس ایندو مینویسد «وای از آن روز که روشنفکرها، تکنوکراتها و
معماران لیبرال، میراثدار انقلاب و دین شوند».
مسجد
طراحی شده توسط مهندس دانشمیر، در عین داشتن هویت مستقل و اوجگیری در
بدنه خیابان ولیعصر که مجاور آن است، از سوی خیابان انقلاب که پارک میان آن
و مسجد است نمای تئاتر شهر به عنوان یک اثر میراثی را تحت تاثیر قرار
نمیدهد.
حتی در جایی برای زیرسوال بردن معمار مینویسد «رضا
دانشمیر و کاترین اسپریدونف، پیش از این سینما گالری ملت را طراحی نموده
بودند و این بنا، که نقدهای بسیاری بر آن وارد است و در عصر مرگ
ساختمانهای شیشهای بار دیگر آن را دونکیشوتوار اجرا کردهاند»، که همین
یک جمله برای مشخص کردن سطح دانش و نگاه عوامانه نویسنده کفایت میکند، که
کیفیت معماری را با مُد ناقص معماری عوامانه شهری میسنجد. لازم نیست
نویسنده پیگیر اخبار معماری چون رویداد جایزه معماری و شیشه امارات
باشد، کافیست کمترین آشنایی با سبکهای معماری و منجمله معماری مینیمال
میداشت تا چنین جمله خندهداری از منقرض شدن ساختمانهای شیشهای نگوید.
همین اظهار نظرها شاهد این است که قلمفرسایی نویسنده درباره سبکهای
معماری فولدینگ، دیکانستراکشن و کیهانی چقدر صحت دارد. که در جایی این
باره مینویسد: «فلسفه اومانیستیِ دیکانستراکشن، که سبک معماریِ
دیکانستراکشن را پرورانده، زاییده توهمات ذهنی ژاک دریدا، فیلسوف پست مدرن
فرانسوی است. لذا فلسفه دیکانستراکشن که فلسفه ایهام ، آشفتگی، ابهام،
دوگانگی، عدم ثبات، تزلزل، فریب، عدم سودمندی، چندمعنایی و تناقض است، نمی
تواند به عنوان مبانی نظری معماری یک مسجد که در بستر خداگرایی است،
استفاده شود. فلسفه الحادی و کفرآمیز کاسموژنیک نیز که برخاسته از اعتقادات
داروینستی است؛ خلقت را برنمی تابد و جهان را محصول پرش کیهانی می داند و
خداناباور است». (در کنار خلط مباحث، تخیل نگارشی و ناشیگری در
علمینگاری، حجم اتهامات ایمانی که نویسنده خطاب به معمار و سفارش دهنده
پرتاب میکند شگفتآور است و باز کردن اشتباهات همین چند پاراگراف درباره
سبکها یک نوشته مفصل درباره دیکانستراکشن، فولدینگ، سبک کیهانی، دریدا،
داروین، هایدگر و ... میطلبد که نشان دهد چگونه نویسنده همچون تازه
سخنرانان خودخواندهای [که تخصص فراماسونر یابی دارند] با ردیف کردن عناوین
و کلمات ثقیل مخاطب ناآشنای خود را به بیراهه میبرند).
با این اوصاف برای روشن شدن مباحثی که یقینا پس از
این همچون گذشته مکرر مطرح خواهد شد به بخشهایی از این گزارش پاسخ میدهم،
بد نیست پیش از مطالعه پاسخها نوشته تکفیری اسماعیل ارجمندی نیز برای
ارتباط مفاهیم خواند شود:
معماری اسلامی چیست؟ آیا مسجد یک فرم قطعی دارد؟
برخلاف تبلیغات ژورنالیستی، اکثر علمای تاریخ و معماری
با وجود ماهیتی با عنوان «معماری اسلامی» مخالفند و آن را «معماری
مسلمانان» میخوانند. شاهد این مسئله عدم خلق اثر معماری خاصی در ۴سده اول پس
از ظهور پیامبر (ص) است، در این ایام اکثر مساجد مورد استفاده یا فضاهایی
ساده (همچون مسجد مکعب شکل پیامبر) بودهاند یا معابد ادیان و مذاهب دیگر
که پس از فتح یا تغییر مذهب مردم منطقه به عنوان مسجد مورد استفاده قرار
میگرفته است. با گسترش و تشکیل تمدن اسلامی شاهد ظهور بناهایی جدید برای
معماری مساجد هستیم، خصوصا توجه به تاریخ المانهایی چون گنبد نیز از
معماری پیش از اسلام شرقی ایرانی در معماری دوره تمدن اسلامی ادامه یافته و
بالاخص خود را در معماری مساجد نشان میدهد. المانی که تا حد زیادی نقشی
سازهای (تنها سازه ممکن) در دوره عدم وجود مصالح مستحکم برای ایجاد احجام
بزرگ و ساختمانهای عظیم داشته است که حاصل تمایل تفاخرآلود امرای ممالک
اسلامی بودهاست. هر چند با امتداد استفاده از این المانها به عنوان بخشی
اصلی از مساجد معظم تعریف شده است و بسیاری از تفاسیر امروزین عرفانی
درباره این المانهای زیبا را میتوان زائیده ذهن مفسرین دانست.
مسجدجامع
اموی یکی از نمونههای جالب برپایی مسجد بر پایه ساختمان یک کلیسا است، به
گونهای که تا مدتها مسجد به طور همزمان توسط مسلمانان و مسیحیان مورد
استفاده بوده است.
در شماره پاییز همشهری معماری که روی دکه است به طور مفصل درباره معماری و میراث در آستانه نابودی سوریه و خصوصا این اثر نوشتهایم.
این رشد حجمی و رواج تجمل در مساجد حاکمساخته در
حالی است که در دوران طولانی تمدن اسلامی، مساجد نه یک تافته جدا بافته
عظیم، بلکه بخشی پیوسته و مرکزی در شهرسازی شهرهای اسلامی بودهاند. و
درباره تجمل باید به حدیث ۲۶۴۳ رسولالله (ص) در نهجالفصاحه اشاره کرد که
میفرماید: »چون عمل گروهی بد شود مساجد خویش را زینت کنند». (عطف به
مصاحبه دکتربلخاری که میگویند: «طلا عالی ترین فلز در انعکاس و جذب نور است به همین دلیل در تمدن اسلامی جایگاه ویژه ای دارد»)
بر خلاف نوشتار عصبانی نویسنده مشرقنیوز که این موضوع
را به کلامی عامیانه مایه رو کم کنی هنرمندان سکولاری میداند که متعرض
ارتفاع دو و نیم برابری مسجد در برابر ساختمان تئاتر شهر شدند، مساجد
بخشی از کالبد پیوسته شهر، محلی برای خضوع و دوستی مومنان با یکدیگر است، و
اول توهین به جایگاه مسجد استفاده تفاخرآمیز از آن از حکومتی به حکومت
دیگری، یا جمعی از مردم به جمعی دیگر است.
در عین حال باید توجه داشت که مسجد از نظر شرعی با یک
دیوار رو به قبله تعریف میشود و آنچه که ما احکام دینی برای ساخت
ساختمانها و بالاخص ساختمانهای مسکونی میدانیم شرایطی چون رعایت حریمها
و ... است به صورت کلی درباره تمام زندگی آدمی بیان شده و معمارها هر کدام
به روش خود این توصیهها را در معماریشان تامین میکنند. آنچنان که یک
ساختمان با مصالح مدرن با معماری مشخص میتواند نیازهای دینی یک مسلمان را
تامین کند و ساختمان دیگری پر از المانها و طاقهای اسلیمی و ایرانی و
مصالح بومی و ... حداقلهای حریم خصوصی را تامین نکند. و در واقع دین اسلام
با احکام مشخص، صریح اما منعطف جا برای رشد، خلاقیت و توسعه و تغییرات
فرهنگی را باز گذاشته است. حتی آیاتی که نویسنده مطلب مشرقنیوز به عنوان
وصف باریتعالی از مسجد ذکر میکند هیچ توصیف یا تصویه عینی و مصداقی
درباره مسجد ذکر نمیکند، که میفرماید: «مساجد الهی را فقط کسانی آباد
میکنند که به خداوند و روز بازپسین ایمان آورده، و نماز برپا داشته و زکات
میپردازند، و از هیچ کس جز خداوند نترسیدهاند، و چه بسا اینان رهیافته
باشند [توبه:۱۸]». و مشخص نیست آیا نویسنده این موضوع را برای متهم کردن
معماران جدید به عدم ایمان به خداوند و آخرت ذکر کرده است؟ آیا نگارنده وزن
چنین اتهامی را متوجه میشود؟ آیا این آیین مسلمانی تحریریه مشرقنیوز
است؟
قابل تاکید است که هر عصری فرهنگ خاص و به تبع آن
معماری خاص خود را دارد، آنچنان که معماری دوره صفویه با معماری دوره زندیه
و نادر شاه متفاوت است، باید بپذیریم شهری که اساسش بر معماری دوره مدرن
است معماری متناسب با فرهنگ، عصر خود و مصالح جدید داشته باشد. [بدنیست
نگاهی به معماریهای مساجد جدید در آرک دیلی بیاندازید؛ بعدا حتما به طور مفصل و با ارجاعات و تصاویر بهتر، درباره نقش مسجد در شهر اسلامی خواهم نوشت.]
خشت کج اول و مسجدی به ارتفاع گنبد سلطانیه
اما درباره طرح مهندس نقرهکار پیش از آنکه اعتراض به
حق هنرمندان موضوعیت داشته باشد، تعریف ساختمانی با ارتفاعی ۳۰ متر بالاتر
از بلندترین ساختمان چهار راه از نظر طراحی شهری دچار اشکال است. از سویی
چنین ارتفاعی با بر هم زدن خط آسمان و عدم تناسب معماری با معماری اطراف آن
منظره بیننده را دچار پریشانی میکند. ضمن اینکه ساختمانی با شاخصههای
تئاتر شهر نیاز به حریمی برای دیده شدن دارد، حریمی که پیشاز این تامین
بود و با این ساختمان ۵۲ متری به کل نابود میشد. در آن صورت نهتنها برای
مسجد شکل خوبی نداشت بلکه نقش تئاتر شهر را نیز از آن میگرفت. تصور کنید
زمانی را که یک عابر پیاده از چهار راه رد شود و به جای احساس مثبت به مسجد
به خودخواهی ما مومنین فکر کند. این مسئله نه به معنی تایید کامل طرح
دانشمیر است و نه به معنی رد معماری سنتی مسجد، بل دقیقا درباره طرح اشتباه
و عجیب از استادی چون نقرهکار است که نوشته مشرقنیوز به بهانه دفاع از
او نوشته شده است.
به نظر میرسد ورای تمامی این بحثها و اینکه حق با چه
کسی است، اصلیترین مشکل تعریف همزمان مکان مسجد، پارک دانشجو و تئاتر شهر
در کنار یکدیگر است. مکانی که در تمام این ایام به عنوان پارکینگ تئاتر شهر
(که یک جزو مهم در خدمت یک بنای عظیم و فرهنگی مثل تئاتر شهر است).
درباره طرح جدید مسجد، اثر رضا دانشمیر
هرچند به یقین طرح دانشمیر نیز نقایص و انتقاداتی خاص
خود دارد که از حوصله این نوشتار خارج است، اما آنچه که به عنوان انتقاد در
نوشتار مشرقنیوز مطرح شده است وارد نیست و پاسخ دارد. علیرغم مغلطه
نویسنده، مسجد که در پایین تئاتر شهر واقع شده است، خمیدهگیش به سوی
تئاتر شهر نیست که سجده تئاتر تعریف شود، بلکه به سوی فضای مسطح و سبز پارک
است و این از خاک بر آمدن را میرساند و از قضا اوجگیری آن به سمت جنوب
غرب و قبله است.
فرم
مسجد از شمال شرقی از زمین برخواسته و به سوی جنوب غربی (قبله) اوج گرفته و
در انتهای مسیر از سوی دیگر فرم گنبد مانند فرودی کوتاه میآید.
شبستانها
در طبقات همکف و اول واقع شده و چهارطبقه زیر زمین برای فضاهای خدماتی و
پارکینگ مورد استفاده مسجد و تئاترشهر تعریف شده است.
از سوی دیگر بر خلاف ادعا که بنا را بنایی کوفته شده
میداند، وجهاصلی بنا به سمت بخش جنوبی خیابان ولیعصر است که در جوار آن
قرار گرفته است و ساختمان در این وجه به اوج رسیده است و از این نظر کاملا
در دید مخاطب قرار میگیرد و دیده میشود. از سوی دیگر کانسپت مفهومی
استعارهای است که لزوما به طور کامل متجسد نمیشود، از این نظر الزامی
وجود ندارد که در نگاه اول در بنا دیده شود، زین جهت نویسنده یادداشت اگر
معمار بود به خود اجازه نمیداد به راحتی توصیف شاعرانه مهندس حجت، از
اساتید به نام معماری و همکار پروژه را که میگوید «این یک مسجد افقی است،
از خاک (پارک) بر میخیزد و به افلاک (سوی قبله) میرود»، را بیربط بداند.
ضمن اینکه در صورت توجه به پوسته روئین خواهید دید که
فرمی شبیه انسانی در حال سجده به سمت قبله دارد. هنگام سجود فرم بدن انسان
شیبی طولانی از پاها تا کمر شکل میگیرد و به شانهها میرسد و در فاصله
کوتاهتر به سمت جلو سرازیر میشود. آنچنان که همین فرم در پوسته روئین بنا
شکل گرفته است. شیبی طولانی از پارک آغاز در فرمی دوار (چون گنبدی کوتاه)
به اوج رسیده و سپس کمی به سمت قبل خم میشود.
تصویر از زاویه شمال شرقی است، سمت راست تصویر غرب، سمت چپ شرق، بالا رو به جنوب و پایین رو به شمال است. آنچنان که مشخص است ساختمان آسمانه (سقفش) به گونهای است که در طول روز تا عصر از شرق و بالاسر نورگیری مناسبی دارد.
خمیدگی
بنا به دلیل وجود درختها از خیابان انقلاب دیده نمیشود اما از چهار راه
و درون پارک نیز نه تنها نمای تئاتر شهر را تحت تاثیر قرار نمیدهد که به
دلیل شدت تفاوت رنگ و سبک معماری وجود خود را نیز گوشزد میکند.
در جایی دیگر از نوشته، نویسنده مطالبی درباره نور
مینویسد که شاهد عدم دانش معماری او است: «شبستان تنها از جبهه شمالی خود
نور می گیرد و در جداره جنوبی و رو به قبله آن، فاقد هرگونه روزنه ای است.
(مستحضرید که نور شمال، هرگز آفتابگیر نیست) برخلاف آنچه که در تصویر زیر و
در نمای داخلی آن نشان داده شده است». این درحالیاست که از ابتداییترین
چیزهایی که دانشجویان معماری میآموزند تلاش برای کاهش نور غرب است. نور
غرب، نور خوبی نیست، یاس آلود و مستقیم و آزار دهنده است. از سوی دیگر به
فاصله کوتاهی در جنوب ساختمان، ساختمانهایی واقع شدهاند که مانع نور
جنوباند. به همین دلیل است که با شیبی که بنا دارد و شیارهای مدوری که روی
آن قرار داده شده است امکان ورود نور شرق (نور صبح تا ظهر) وجود دارد و از
ظهر به بعد نیز که به غروب نزدیک میشویم، ضمن استفاده از نوری که از
آسمانهی بنا گرفته میشود، نوری غیر مستقیم که هدیه فضای آزاد اطراف بنا
است قابل استفاده است. ضمن اینکه شبستان مسجد در بازه زمانی ظهر تا غروب
استفاده خاصی ندارد.
وجه
اصلی مسجد در جوار بخش جنوبی خیابان ولیعصر (عج) و پیش از چهارراه واقع
شدهاست، که برخلاف گفته مهندس نقره کار که بنا کوفته است، وجه اصلی بنا
همان بخش اوج گرفته آن است. که ورودیش با شکافی که از نیمی از یک برش طاقی
شکل شروع میشود، شکل گرفته است.
در رندرها خیابان و ساختمان تئاتر شهر
هم جزئیات ندارند و به نظرم این تصاویر کامل نیست و احتمالا تنها درباره
فرم کلی است و تزئیناتی وجود دارد که در تصاویر موجود در اینترنت نیست.
تصاویر این طراحی روی سایت دفتر حرکتسیال هم نبود و از سایتهای مربوط به
امور مساجد دریافت شده است.
در جایی دیگر نویسنده مینویسد: «طبقات زیرین آن، که در
چهار طبقه زیرزمینی طراحی شده، برگرفته از ایدههای مدرنی است که قایل به
"دفن برنامه معماری در زیر لایه های زمین" هستند فلذا با این تعبیر، برنامه
فیزیکی و کاربری مسجد در زیرِ زمین دفن شده است»؛ این درحالی است که هرچند
عبارت فوق از نظر ادله معماری کاملا بیاساس است، اما در صورتیکه نویسنده
به دیاگرامی که خود در مطلب درج کرده است توجه میکرد متوجه میشد، کاربری
اصلی مسجد یعنی شبستان در همکف و طبقه اول (شبستان زنانه) واقع شده و آنچه
در طبقات زیرین واقع شده، فضاهای خدماتی چون دستشویی و فضای سالن پذیرایی و
سپس سه طبقه پارکینگ وسیع است که برای استفاده بهینه از فضا برای تامین
کمبود پارکینگ منطقه تعریف شده است. عملکردی که مشکل حذف پارکینگ تئاتر شهر
با بنای مسجد را نیز منتفی میکند.
پس از سیسال از انقلاب ...
برادر اسماعیل ارجمندی نویسنده مشرقنیوز نهایتا در
گزارشش مینویسد: «اما این پرسش باقی است که بر ما چه رفته است که پس از
سی سال از پرچمداری انقلاب اسلامی، باید شاهد نابودی میراث ماندگار هزار و
400سالهی معماری اسلامی و غربیسازی روز افزون مساجدی که بیوت خداوند بر
زمینند، آنهم به دست هر دو گروه مدیران داعیهدار اسلام و معماران لیبرال
باشیم؟ آیا این قصهی انحطاط ماست؟»
نگارنده این نوشته نه لیبرال است، نه مسئول شهری، مومنی
است چون شما به آرمانهای انقلاب اسلامی، اما سوال من این است، چرا
نمیپرسیم چرا پس از سیسال، همچنان شاخصترین آثاری که به معماری اسلامی و
ایرانی شناخته میشود ساخته یک معمار بهایی (امانت، معمار برج آزادی) باشد
نه یک معمار شیعی؟ چگونه است که حزبالله ایران پس از سیسال نتوانسته است
یک معمار شاخص داشته باشد؟ چرا این معماران تنها از طریق رانت و ارتباطات
پروژه میگیرند و نامشان در میان مسابقات معماری دیده نمیشود؟ چرا پس از
سیسال از انقلاب هنوز بهترین بازروایی که از معماری ایرانی در معماری مدرن
وجود دارد آثاری از پیش از انقلاب چون موزه هنرهای معاصر و شوشتر نو اثر
کامران دیبا است؟
موزه
هنرهای معاصر، همچنان یکی از مرجعترین آثار درباره بازتولید معماری
ایرانی در معماری مدرن است، بازروایی فرم بادگیرها، سلسله مراتب فضاها و
... در آن شاخص است.
آیا جز این است که ما از خود تصوری نظریه پرداز و مدیر
داریم که با اطمینان از تامین مشاغلمان از تلاش و دانش افزونی پرهیز داریم
و به حدی در سیاست و انتقاد به دیگران مشغولیم که از ارتقای خود غافل
شدهایم؟ خداوند باری تعالی در قرآن مجید میفرماید: «سزاوار نیست که
مؤمنان همگی رهسپار [جهاد] شوند، اما چرا از هر فرقهای از آنان گروهی
رهسپار نشوند که دین پژوهی کنند و چون به نزد قومشان باز گشتند ایشان را
هشدار دهند تا پروا پیشه کنند؟ [توبه:۱۲۲]» . آیا لازم نیست بخشی از ما به
جای چنین ستیزی، در شهر بایستیم و خودسازی کنیم؟
البته آنچه که میگویم نه در تقابل با بخشی دیگر از
اجتماعمان است، تمام گرایشها حق حیات در جامعه را دارند و میزان تاثیر
گذاری هر کدام از ما به اندازه وزن و ارزشمان است. اما شاید اگر به واقع
معماران شاخصی با گرایش سیاسی مشابه شما وجود داشتند، برای اثبات خود یا
پیشبرد اهداف فرهنگیتان نیازی به تخریب و حمله به دیگران نبود و با ایشان
اقدام کرده و آثاری به یاد ماندنی در شهر میساختید.
اما این فقط مشکل معماری نیست، در باقی حیطههای تخصصی
هم همین مشکل را داریم، حتی عمده سینماگران شاخص و موثرِ متعهد کشور را که
کسانی چون مجیدی، حاتمیکیا، میرباقری و ... تشکیل میدهد با تیغ سیاسی
بیبصیرتی و فتنهگر از خود راندهاید و توان افتخار و استفاده از آنها
بیبهره شدهاید و امروز را زمانه ترکتازی سخنوران فراماسونریاب
ساختهاید.
آیا این چنین ستیزی با دیگران که هرکسی را که
نمیپسندیم تکفیر کنیم، سیره رسولالله (ص) و ائمه (ع) است؟ به واقع
کالبدهای فیزیکی چه قدر در نشر یا ممانعت از دین تاثیر دارند که رفتارهای
ما مسلمانان؟ جز این است که اسلام بر پایههای عرب جاهلی رشد کرد و کالبد
در برابر توان اندیشه هیچ نداشت؟ آیا این سیره امام صادق (ع) که به جای
گفتگو و بحث با طرف دیگر، او و طرفدارانش را برچسبهای الحاد از خود
برانیم؟ این منش جذب حداکثری شماست؟
ورای تمام مباحث معماری و ... گمانم این است که پاسخ دادن به این مسائل برای چون من و شمایی از همه موارد دیگر واجبتر است.
پینوشت.
* از: صائب تبریزی
** مهندس نقرهکار، رئیس دانشکده معماری و شهرسازی
دانشگاه علموصنعت [پس از صدارت دوستانش بر ریاستجمهوری]، هم دانشکدهای،
همرشته و همکار دکتر احمدینژاد و باجناق مهندس موسوی است که ۸۸ علیه او موضع گرفت. مقایسه محتوای این تکفیرنامه با مصاحبه ایشان با نشریه دانشکده خود درباره معماری مسجد و اثر رضا دانشمیر تأمل برانگیز است (لینک اصلی | نسخه فریز شده).
دکتر نقرهکار که با توجه به ارتباط تشکیلاتی با شهردار پیشین طراح طرح
اولیه مسجدی در همین مکان است که نویسنده گزارش مشرقنیوز مدعی است تنها به
دلیل اعتراض هنرمندان منتفی شده و به مهندس دانشمیر
(طراح پردیسسینمایی ملت) سپرده شده است. با توجه به اهتمام نویسنده گزارش
به حمایت تمام قد از طرح مهندس نقرهکار در برابر طرح مهندس دانشمیر و
همچنین استفاده ناشیانه از مباحث مطرح شده در مصاحبه مهندس نقرهکار تصور
ارتباط بین نویسنده و مهندس نقرهکار را تقویت میکند. خاطرهای از تواضع
نقرهکار در آیینسپاس دکتر هاشم هاشمپور دارم که نقل مضمون اشارههایی هم
به تاثیر فعالیت سیاسی بر سطح علمی خود و جایگاه خود در دانشگاه، هم داشت و
از ایشان تشکر کرد که علیرغم اختلاف عقیده و گرایش سیاسی با او برخورد
خوبی داشتهاند. با این اوصاف در ابتدا یادآور میشوم که حداقل توقع از
مهندس نقرهکار، استاد ارجمند ما، اعلام برائت از چنین نوشتهها و
برخوردهایی است که با دستآویز قرار دادن ایشان و جایگاهشان به دنبال
سوژه تخریب همکاران ایشان و دیگران هستند. یقینا نباید در منش ایشان زدن
برچسبهای الحاد و ... به این سادگیها باشد.
+ ممکن است بدون در نظر داشتن مفاهیم و ادلهای که
نوشتم گفته شود که دفاع من از این اثر به دلیل حمایت از شهردار تهران است،
شاهد نقض این موضوع مصاحبه من با مهندس ژیلانوروزی معمار باغ موزه دفاع
مقدس در شماره اخیر همشهری معماری است که بهشدت نقادانه بود.
+ ضمنا در شماره اخیر و روی دکه همشهری معماری، مطلبی
از امیررضا شیرازی درباره معماری مسجد شهرک غرب داریم که نمونهای از
بازتولید معماری مسجد در روایتی مدرن است که حتی تزئینات را نیز بازروایی
کردهاست. پیدیاف این مطلب را میتوانید از این لینک دریافت کنید؛ البته چون لینک تصاویر ایندیزاین دست من درست نبود کیفیت بعضی تصاویر در این فایل خوب نیست.
+ چیز جالبی که حین درست کردن لینکهای داخل مطلب متوجه
شدم این است که رجانیوز پایگاه فریزکننده مطالب را بلاک کرده است، دوستان
از چه چیز میترسند که اجازه ذخیره و ثبت مطالبشان رو نمیدهند؟
+ اشتباهی پست را پاک کردم، اگر کامنتا پریده از این جهت است. شرمنده از معدود کامنت گذاران.