شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

روزنگار
  • ۲۴ آبان ۹۴ , ۰۵:۵۵
    از قصص نماز شاهد...

    فقیه معتقد بود اشکِ دنیا، صلاه را تباه می‌کند؛
    به گمانم فقیه هیچ‌وقت عاشق نبود؛
    و خدای محرم ندانست که راز مگو را جز با او چگونه توان گفت؟
    که افوضُ امری الی الله...


    حال ما بی ‌آن مه زیبا مپرس
    آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
    گوهر اشکم نگر از رشک عشق
    وز صفا و موج آن دریا مپرس


  • ۲۳ آبان ۹۴ , ۲۳:۴۵
    داستان هر روزه‌ای که رُخ نداده است

    دوشب پیش وحید سعیدی از غم رابطه‌اش با پسرش گفت که جز صبح‌ها نمی‌بیندش؛ اندوه واژگانش را ملموس در رگ‌هایم حس کردم؛ که من هم از همان دست پسرانی بودم که پدرم را صبح‌ها و روزهای تعطیل می‌دیدم. هراس این اقبال،‌ هوار شد روی سرم که من هم با این اوضاع فعلی، بهتر از این با خانواده‌ام نخواهم کرد. امشب که برنامه مقرر پایان کار دفتر درست اجرا نشد، ساعت ده و نیم که جلسه تموم شد، بدون دیدن پیغامش، تلفن زدم. خواب بود؛ پیام‌رسان را باز کردم، خواندم که یک ساعت قبل پیغام فرستاده بود که خسته است و بیشتر از این نمی‌تواند بیدار بماند. جز چند باری لحظه خوابیدن معصومانه‌ش را ندیدم؛ اما همان شنیدن صدای خسته خواب آلود کافی بود که تمام داستان وحید سعیدی جلوی چشمم رژه برود. او را دیدم و خانه‌مان را؛ که می‌رسم و صدای مهربانش خاموش است و من با باری از سختی تنهایی، روی کاناپه دراز می‌کشم...

  • ۷ آبان ۹۴ , ۱۸:۱۵
    مردی که می‌خواهد بارکش نباشد

    نقل است در ایام قدیم، زمانی که وسیله نقلیه هنوز درشکه و گاری بوده است، دانشجویان دانشگاه معماری بوزار برای حمل وسایل تحویل پروژه دروس‌شان آنها را بار گاری می‌کردند و می‌کشیدند. گاری را در فرانسه «شارت» می‌خوانند؛ و حالا بعد از سال‌ها این کلمه «شارِت» در ادبیات فضای معماری، از دانشگاه تا فضای کار، برای توصیف وضعیت فشردگی کارها استفاده می‌شود. در ایام تحصیل بیشتر روزهای نهایی ترم اسمش را می‌شنوید ولی در دفاتر معماری خصوصا وقتی مکرر پروژه جاری باشد، این کلمه شنیده می‌شود. و من در زندگیم تقریبا همیشه در این موقعیت هستم؛ عطش به تجربه‌های متعدد، احتمالا کمی حرص پول و شهرت و یادگیری، به اضافه انعطاف زیادی در تصمیم‌گیری‌ها و همچنین تک‌پری و تک‌روی موجب شده است که همیشه بار انبوهی از کارها روی گُرده‌ام باشد. همین الآن که این‌سطور را تحریر می‌کنم، برای شنبه و یک شنبه حجم زیادی کار برای دانشگاه دارم، از ضبط دومین برنامه‌‌مان رها شده‌ام و باید برای هفته بعد برای ضبط دیگری آماده شوم. فصلنامه‌ای که سردبیری‌اش می‌کنم (همشهری‌معماری) باید هفته بعد به چاپخانه برسد و در عین‌حال به زمان رونمایی پایگاه که درحال راه‌اندازی‌اش هستیم نزدیک می‌شویم. این‌ها شاید کارهای مهم باشد، چندین خُرده‌کار، از مطالب ننوشته و یکی دو پروژه برنامه‌نویسی خُرد را هم حساب نمی‌کنم. 

    نتیجه چیست؟ اینکه یا سر موعد به کارها نمی‌رسم یا اینکه آنطور که می‌خواهم انجامشان نمی‌دهم؛ در امور مربوط به کسب‌وکارهای پروژه‌ای هم مجبورم پروژه‌های کمتری بپذیرم. سال‌ها فعالیت مطبوعاتی، تخصصی و سیاسی هرچند متناسب با انرژی که از من گرفته است تبدیل به پول نشده است اما اعتباری جمع شده است که در رشته‌های مختلفی که کار کرده‌ام (و احتمالا بعد از چندسال رها کرده‌ام) هنوز محل رجوع باشم. حالا که کَمَکی پختگی به صورتم هم آمده و از آن کودکانگی بصری دور شده‌ام اعتماد جماعت هم بیشتر شده است؛ اما چه فایده‌ای که فرصت به بار نشاندن این اعتبار نیست.

    تجربه جمعی ایرانیان به اضافه ذکر خاطرات خانواده و تجربیات نزدیک‌تر آنها از کارهای گروهی و شراکتی، همیشه هراسی در امثال من نگه‌داشته است که از کار شراکتی و تقسیم ظرفیت‌ها پرهیز کنیم. مثلا من مدام ایده‌پردازی می‌کنم؛ ایده‌هایی که می‌توانند با کمی تلاش به پول برسند ولی به دلیل عدم اعتماد به افراد بسیاری از آنها را پیش خودم نگه می‌دارم و هیچ وقت به فعل نمی‌رسد. این وضعیت درباره پیشنهادات بالفعل کاری هم در جریان است. حالا بعد از مدت‌ها به سرم افتاده که از این مرکب بی‌اعتمادی پایین بیایم و در حالی که در یکی از کارهایم به ثبات رسیده‌ام، باقی موارد را با جماعتی شریک شوم.


  • ۱۵ مهر ۹۴ , ۱۷:۲۲
    افق

    امروز میان فیش‌هایی که نوشته‌ام یک جمله از شهید پیچک پیدا کردم که خلاصه و بُن چیزی است که به عنوان مشی سیاسی می‌شناسم؛ اینکه چرا مکرر برای خودم یادآوری می‌کنم که مسئله ما مصداق نیست بلکه فرایند و منش است.

    شهید غلام‌علی پیچک می‌گوید «مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علیع بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی‌ترسیم؛ از انحراف می‌ترسیم!»

  • ۳ مهر ۹۴ , ۲۲:۵۱
    شب‌خوانی

    مشنو که از تو هست گزیرم چرا که نیست
    یا نیست از تو محنت و رنجم چرا که هست


    از خواجوی کرمانی، که عجیب همدل ماست.

  • ۲۸ شهریور ۹۴ , ۰۲:۵۲
    روی مبل خانه خودمان

    حوالی ساعت یازده صبح جمعه هواپیمای امارات ایرلاینز روی زمین نشست تا کمی بعد از اذان ظهر از سفری ۱۷روزه، پرفشار و آموزنده به خانه رسیده باشم. از فردا به سرعت مشغول تکمیل متون سفرنامه خواهم شد؛ هرچند که هنوز بین انتشار آنلاین این متن‌های تکمیل‌شده و نگه‌داشتنش برای کتاب سفرنامه در تردیدم. 

    بعد از استراحت از سفر چندساعتی است که هنوز ذهنم درگیر آن است. انقطاع ۱۷روزه از وطن، پیاده‌روی‌های بیش از ده‌ساعته، به عین رساندن مثل مترکردن خیابان‌ها و شرایط خاص اجتماعی سفر فرصتی برای خودشناسی و آموختن بود. ۱۷ روز فرصت داشتم تا منقطع از خانواده به تغییراتی که می‌خواهم در زندگیم بدهم فکر کنم. آدم کم سفری نیستم؛ اما دوستان همسفرم کسانی هست که در طی سال‌ها دست‌چین شده‌اند و روابطمان دیگر تعریف شده و به ثبات رسیده‌است. در این سفر اما همه همسفران جز یک نفر افرادی تازه بودند که از قضا همه آنها جز دو نفر در موقعیت کاملا مخالف ایدئولوژیک من قرار داشتند؛ هرچند دوستان مخالف ایده خود زیاد دارم اما همیشه از زیست مداوم با آنها پرهیز داشته‌ام. این موقعیت فرصتی بود که هم درباره رابطه خودم با این بخش از جامعه بیاندیشم و هم در رفتارهای شخصی‌م، اعم از رابطه‌م با افراد تا مدیریت امور شخصی محک بخورم و ضعف‌های خودم را بهتر بشناسم.

    حالا که سه ساعتی از بامداد روز شنبه گذشته است، مشغول مرور کارهایی هستم که از فردا برای یک زندگی جدید باید انجام دهم. دوست دارم مفصل از این تجربه‌ها به صورت موضوعی و از این فرایند تغییرات به صورت جزئی بنویسم.

  • ۲۶ شهریور ۹۴ , ۰۰:۳۸
    چیزهایی هست که می‌دانی

    امروز رُم را هیچ ندیدم،

    در برابرم، همه تو بودی،

    تو که ...

    تو که ...

    تو ...


    پ‌ن.
    بعد از ۱۲ ساعت پیاده‌روی در غربت.
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۸:۱۵
    شعف
    پارک جنگلی میلان،
    باد خنک سحر،
    اذان‌گویی حیوانات،
    نماز صبح جماعت،
    روی فرش سبز چمن‌ها،
    دیار غریب هم می‌تواند صمیمی باشد
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۰:۴۷
    شکلات تلخ

    شب،

    اشک،

    مردی که در غمی تاریک غرق می‌شود.

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احمدی نژاد» ثبت شده است

بسم الله القاصم الجبارین

احتمالا این نوشته رجانیوز را خوانده اید، از سویی مدعی است که تبلیغات جبهه متحد از گروه پایداری بیشتر است، و از سوی دیگر این قضیه را به تبلیغات انتخاباتی سال 84 مرتبط کرده و همان ادعای قدیمی که تبلیغات حاج باقر از احمدی نژاد چندین برابر بیشتر بوده است. در ادامه از آنچه که 84 اتفاق افتاد و اوضاعی که در چند وقت اخیر دوستان پیش برده اند خواهم گفت. تا الآن خیلی رعایت کرده ایم، یا از جهت رفاقت هایی که به آن حرمت گذاشته نشد، یا از جهت مصلحت که چه کرد با ما و جمهوری این «مصلحت». فکر می کنم دیگر بس است، اگر قرار است خود حاج باقر و «جبهه پیشرفت و عدالت» هم به این وضع سکوت و تحمل ادامه دهد، مای بدنه دیگر داریم کم می آوریم. ماشالله احمدی نژاد هم که از پل 88 گذشت و میرحسین رای نیاود، اما بس است ذبح شدن بی حاصل ما در این میان. این نوشته تنها پیش در آمدی از این است که من و احتمالا بعضی دیگر از دوستانم می خواهیم این سکوت را بشکنیم، سکوتی که حاصلش متهم شدن حتی به خروج از دین و دستگیری این رفیق و آن رفیق و تهدید و ارعاب و پس زدن بوده است:

از 84

آری، حاج باقر سال 84 اشتباه کرد، حاج باقری که ما با خصوصیات برنامه صندلی داغ شناختیمش در اعتماد کردن اشتباه کرد، خود حاجی هم به این قضیه معترف است. محمدباقر قالیباف در 84 یک سال بود ردای نظامی و دفاع را گذاشته بود کنار، سیاست نمی دانست، مثل آنی نبود که از 20 و اندی سالگی منصب دار شده بود و کل سابقه جبهه ش دوماه برای درآوردن آمار از جبهه برای دولت بود. محمدباقر قالیباف مثل امروز سیاست نمی دانست، از همانها خورد که هفته آخر رفتند پشت احمدی نژادی که پیمان چهارنفره را سرخود شکسته بود؛ همانها که به حاجی گفتند رای حزب الله توسط ما تثبیت شده است، شما خاکستری ها را جذب کن. عجب اشتباهی! همانها که بعد از دور اول، به جای اعلام بی طرفی خودسرانه بیانیه دادند و بچه ها را هدایت کردند و ستاد را کردند ستاد احمدی نژاد. محمدباقر قالیباف، سیاست نمی دانست، نمی دانست جبهه ندیده ها آنقدر عوضی ند، که از کت سفید هدیه حاج رضوان*، عماد مغنیه، که دخترش توصیه کرد برای تبرک در روز کنفرانس خبر بپوشد، کت 40 میلیون تومانی بسازند!
حاجی در شهرداری سال های اول هم اشتباه کرد، اشتباه کرد به تتمه احمدی نژادی ها اعتماد کرد و نمی دانست جای که خالی شود همه را می فروشند می روند آنجای بهتر و هر چه از دهانشان در بیاید بهمان خواهند گفت. گذاشتند سر فرهنگسراها و بودجه هایش بمانند، بعد که بازرسی شهرداری عذرشان خواست، شدند وا اسلاما و اسلام در شهرداری به خطر افتاد. می شناسیم این ها را.
آری، حاجی کار داشت تا سیاستمدار شود، سال 84 اگر رئیس جمهور می شد، امروز پودرمان هم باقی نمی گذاشتند این ...ها.

اما، باز هم 84

ما هم 84 را فراموش نکرده ایم؛ آن زمان به خیال اینکه حضرات به پیمان نامه پایبند می مانند، در ستاد همه بودیم و برای همه تبلیغ می کردیم. اول از همه احمدی نژاد پیمان نامه که هنوز دست زاکانی هست را زیر پا گذاشت، دکتر توکلی طبق پیمان و نتیجه آخرین نظرسنجی که زمانش تعیین شده بود به نفع حاج باقر کنار کشید و لاریجانی هم که این وضع را دید وارد بازی ریش سفید ها شد. با این حساب دوستان فکر می کنند ما یادمان نمی آید در ستادهایشان چه می گذشت و هر کس کجا بود؟
به خیالتان نمی دانیم ابلاغیه ستاد بود که کارتن بخرید و نخ جعبه شیرینی و با ماژیک تبلیغات را بنویسید؟ ستاد قالیباف هزینه های ستاد را اعلام کرد، پس چرا ستاد احمدی نژاد نکرد؟ اسناد ستاد احمدی نژاد را آقای بیادی بعدا برای آقای قالیباف آورد، حرمت گذاشتیم و مصلحت، نکردیم همان ایام منتشر کنیم، حزب الله تازه شوق گرفته بود، همه فکر می کردند وضعیت قابل کنترل است، اگر همان ایامِ تهمت هایشان، اسناد منتشر می شد، وضع انتخابات 88 اینگونه نمی بود. جدایی از هزینه های ستاد، فکر می کنم دیگر زمانِ انتشارِ اسناد هزینه 120 میلیون تومانیِ شهرداری برای جشن پیروزی 84 رسیده است.
و البته حاصل آن ریاپیشگی و ساده زیست نمایی و تبلیغات ماژیکی و مدحیه های علامه و ... چه شد؟ کسی که که اطرافیانش پرونده قطوری از سواستفاده از موقعیت و دخالت در فساد و ... دارند. که اختلاس 3000میلیاردی فقط یک رقم از خلاف هایشان است. و این در صورتی است که ناتوانی و سومدیریتش را در نظر نگیریم که امروز با یک اقتصاد ورشکسته روبرویمان کرده است.
و رفقا فکر می کنند ما 84 را فراموش کرده ایم که ندانیم سردبیر سایتشان در 84 در ستاد لاریجانی بوده است و سایت های حامی وی را می گردانده است؟ و آیا فکر کرده اند فراموش می کنیم که هزینه های سایت هایشان از کجا می رسد و رانتشان در مشاورت و جلسات شبانه در مرکز استراتژیک ریاست جمهوری چگونه بوده است؟ پشت گوشهای ما را مخملی فرض کرده اند که یک روز آنچنان در آغوش ذاکر اصفهانی باشند و امروز ذاکرها جریان انحرافی باشد؟
زمان آن هم فرا می رسد، که بگوییم چه کسانی در شورای سیاست گذاری آن مجموعه ای بودند که امام حضورشان در سیاست را هم منع کرده بود؛ اما دوستان با آن پول بیت المال، فِیک اجیر کرده بودند که علیه رقبای سیاسی شان چیز بنویسند در شبکه و علیه علی مطهری و دیگران کاریکاتورهای موهن تولید کنند و کسانی که با ایشان در وبلاگستان و الخ موافق نیستن با تهدید به دستگیری به انزوا بکشانند؟ زمان گفتن از حضور دوستان در ارشاد و رانتشان در کمیته های رسانه های دیجیتال و فیلترینگ و ... هم فرا می رسد. اینکه از آن جمع یکی به تیم مرتضوی رفت و دیگری پای فلان سایت صدا و سیمایی هتاک ایستاد و ... . تا امروز این بازی عادلانه نبوده است، حرمت ها و سکوت ها پاسخی نداشت، اما ما هم بلدیم طور دیگر بازی کنیم.

شورای شهر سوم و مجلس پیشِ رو

اما از امروز، در حالی که مدعی هزینه گزاف رقیبند که تشت رسوایی خمس 450 میلیون تومانی رئیس شان از بام افتاده است. تلویزیون اینترنتی می زنند و چندین سایت و نشریه می گردانند؛ بعد نشریه سینمایی و داستانی رقیب برایشان شده است امپراطوری رسانه ای! هیهات از این همه رندی و فریبکاری!
شورای شهر سوم که آنچنان با حمایت دولت تبلیغ کردید حاصلش چه بود؟ حتی آنها که داخل فرستادید، چون پروین احمدی نژاد، آنچنان بی خاصیت بودند که بعد در مجلس در شهر خودشان هم رای نیاوردند. این روزها که زیر برف پاک کن ماشین های شهر را از تراکت های رنگی و گلاسه کاندیداهایتان پر کرده اید و این ور و آن ور بنر چسبانده اید، سفرهای استانی و شهرستانی، نشریه نه دی و اصولگرا و نشریه بیت المال پرتوسخن هم روی آنها، و کل موبایل های شهر از پیامک های طولانی فارسی تان مدام به صدا در می آید باز رویتان می شود از ساده زیستی و کم هزینگی بگویید؟ چشم تو چشم ما می کنید این ها را می گویید، اما مردم که در شهر، سر چهار راه، رجانیوز دات کام نمی بینند، واقعیت را می بینند.

آزموده را دوباره آزمودن خطاست

و ما امروز قرار است دوباره خام حرف های علامه ها بشویم، آنچنان که به مداحان هاشمی در دهه 70 اعتماد کردیم و گفتیم معیار حال فعلی افراد است، و شد آنچه شد؛ می خواهند باز چنین کنیم. نخیر، آزموده را دوباره آزمودن خطاست. به ما خرده می گرفتند به خاطر انتقاداتمان به احمدی نژاد در دور اول، حال ببینید حاصل بصیرتتان را، 3000 میلیارد اختلاس فقط یک رقمش است، وقت هست برای بیشتر دانستن مردم. بامبول جریان انحرافی را در آورده اید که بگویید ما نبودیم و جداییم؟ پایتان گیر است برادران، باید جواب پس بدهید از این مصیبتی که در کاسه حزب الله گذاشتید! حال قرار است حزب الله اشتباه 7 سال پیشش را تکرار کند؟
و شما اشتباه هاشمی در 84 را تکرار نکنید، انقدر مردم را از کسی نترسانید، برعکس می شود، بالاخص با حاصل اعتمادشان به شما که این وضع فساد و اقتصاد مملکت است.

پی نوشت.
* آن کت سفید را، شهید مغنیه، در یکی از دیدارها وقتی حاج باقر با حاج قاسم سلیمانی در حال برگشت از سوریه بودند در فرودگاه به این دو هدیه می دهد.
  • محمدمسیح یاراحمدی

امروز موقع چک کردن کامنت ها، ذیل خبر «چند نکته درباره تهدید جدید دولت به افشاگری های سیاسی» که شعر تهدید آمیز روزنامه ایران نقل شده بود، یکی از خوانندگان شفاف پاسخی موزون به این تهدید داده بود که از آنجا که دوستان فیلترچی حتی کامنت ها رو هم حتی برای 5 دقیقه روی سایت موندن دست آویز بر زمین کوفتن پایگاه ها می کنند، بدم نیومد تو وبلاگ نقلش کنم؛ یک مشکلی هم نرم افزار سایت شفاف داره اسم و ایمیل کامنت گذارا رو نمی گیرد که اسمشون رو نقل کنم:

این همه غوغا که بر پا کرده اند / از برای حق مردم کرده اند
آن لباسی که بفرموده طبیب / بر تن مردان دولت کرده اند
قیچی و سوزن تماما دست توست / کهنه پوشی حق مردم کرده اند
دست این دولت اگر پاک است و ناب!! / اختلاس بی شک فقیران کرده اند!!
این سکوت از بهر وحدت نی بود / چون نباش حرف حق، این کرده اند
ورنه آنان که زنند شیپور عدل / با خدای خود تعامل کرده اند
شک ندارم توی این لیست سیاه / نام ناموس و ولد حک کرده اند
صد هزاران دست خط و برگ زور / بهر یاران خدا جعل کرده اند
شاخص بورس و تحول در کجاست؟!! / کین چنین سرقت ز مخزن کرده اند
گفتنی هایت بماند ای طبیب /  بهر رازت پرده پوشی کرده اند
گر عیان گردد سر اعوانت بدان / آبرو خورده شرف قی کرده اند!

(طبیب: دکتر)

  • محمدمسیح یاراحمدی

پیش نوشت.

به تازگی خبری خواندم از پایگاه مجهول الهویه محرمانه آنلاین درباره بودجه پایگاه زن فردا و باقی رسانه های جریان «اصولگرایان منتقد دولت» خواندم به این لینک، که البته خیلی جالب است که این خبر حذف شده است؛ به عنوان همراه کوچکی از بچه های جریان سیاسی «اصولگرایان منتقد دولت» و البته به عنوان یکی از افراد دخیل در فعالیت کوچک «زن فردا» فکر کردم لازم است بعضی مسائل را شفاف کنم؛ چون که این ما نیستیم که از محیط شفاف ضرر کنیم، «آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟».
ادامه این روند نیز به نفع ما است؛ جریان انحرافی توپخانه خود را مستقیم به مقر مرکز جریان رقیبش هدف گرفته است و این چنین جواز اقدام متقابل را می دهد؛ برای مثال با آمدن آقای بیادی از ستاد آقای احمدی نژاد به کمپ جریان اصولگرایان منتقد دولت، اسناد مالی ستاد هم به این سمت آمده است که حکایت از تخلفات و هزینه های بالای ستاد احمدی نژاد در همان سال 84 دارد که با تبلیغات و تخریب های ایشان در همان سال منافات دارد و با آمار و ارقام مشخص می کند که چه کسی چقدر هزینه کرده و این هزنه ها چقدر با شعار های رئیس جمهور منطبق است؛ این در حالی است که تا به حال، تیم رسانه ای دکتر قالیباف، به دلیل معذوریت های اخلاقی وی نتواسته است وی را برای انتشار این محتوا قانع کند، اما شروع این روند غیراخلاقی، و الزام به شفاف سازی شاید منجر به انتشار سندهایی اینچنینی شود.

موضوع انقدر اهمیت نداشت که فراتر از یک روزنوشت به آن بپردازم ولی به دلیل حجم مطلب در بخش اصلی وبلاگ منتشر کردم.

نوشت.

magazines-2

اول از همه درباره زن فردا که ادعا می شود بودجه 800 میلیونی دارد؛ عموما، ما و رفقا دست به سایت زدنمان در یک دوره ای خوب بوده است؛ هر موضوعی جذابی که می دیدیم از یک کمپین وبلاگی تا ... برایش دامنه ثبت می کردیم و صفحه می زدیم؛ زن فردا هم از سلسله بلند پروازی های رسانه ای مجید رفیعی سردبیر وقت و مدیرمسئول فعلی فردا نیوز بود که به نظرش بد نبود یک پایگاه خبری زنانه تاسیس کند؛ هر چند به دلیل محدودیت ها هیچ وقت آن چیزی که می خواست نشد ولی در حد یک پایگاه متوسط جواب داد و در موقعیت بهتری از پایگاه هایی چون خبرگزاری زنان و چارقد قرار دارد که بودجه دولتی قابل توجهی دریافت می کنند؛ که به نظر من اگر روی یک زیردامنه فردانیوز اجرا می شد تاثیر مستقیمی روی رنکینگ فردانیوز می گذاشت؛ اما درباره هزینه ها؛ هزینه ی اولیه ای که من برای طراحی زن فردا حدودا دو سال پیش گرفتم 350-400 هزارتومان بود که به دلیل اینکه آن زمان ایده شخصی مجید بود و بودجه ای خارجی برایش نداشت، با تاخیر پرداخت کرد؛ پایگاه هم توسط خانوم آبنیکی، همسر مجید، و خانوم صافیان گردانده می شود؛ که فی الواقع خانوم ها، وقت بیکاری شان در دفتر را برای این پایگاه خرج می کنند و حقوق اضافه ای هم نمی گیرند؛ در واقع یک فعالیت تفریحی و دور همی است؛ مثل خیلی از سایت هایی که ما فقط برای دل خودمان می زنیم. حقوق متوسط نیروهای فردا نیوز، مثل باقی پایگاه ها و شرکت های خصوصی منقطع از سفره نفت، 400 هزارتومان بدون بیمه است.

ولی اگر برای تان جالب است در مورد وضعیت مالی پایگاه ها باید بگویم که پایگاه های که ساپورت اقتصادی خصوصی و غیر نفتی دارند، عموما حقوق کارکنان و خبرنگاران عادی شان بین 300-500 هزارتومان است که باید از صبح تا حدود ساعت 3 کار کنند؛ و سردبیر تقریبا 800 هزارتومان تا یک میلیون تومان به خاطر مسئولیت و نظارت تمام وقتش حقوق می گیرد؛ یعنی مثلا یک پایگاه سیاسی حرفه ای، با سردبیر خاص، و مثلا 4 نفر نیرو، حدودا هزینه ای بالغ بر 3 میلیون تومان حقوق کار کنان، و حدود یک تا دومیلیون تومان هزینه مسائل فنی و اجاره ی دفتر کار و ... خواهد داشت که می شود سالی شصت میلیون تومان. البته خیلی از پایگاه ها دِلی، یا برای اعتبار سیاسی، یا برای کسب در آمد از تبلیغات، یا ... اجرا می شود و پولی دریافت نمی کند؛ مثلا پایگاه تریبون را محمدصالح مفتاح و رفقا که ما هم ذره کمکی کردیم، برای انتخابات و دفاع از حق اکثریت ایجاد کردند، یا حسن روزی طلب برای من تعریف می کرد شروع رجانیوز با یک قرض 500 هزار تومانی بوده است؛
البته بسیاری از این دست پایگاه های سیاسی بعد ها مورد حمایت مالی قرار گرفتند، این حمایت ها گاه مستقیم است، که یعنی یک جریان سیاسی، از ابزارهای اقتصادی که دارد از آن ها حمایت می کند، این توانایی های اقتصادی گاه تجهیزات آماده ای مثل خانه پدری یا دفتر شرکت فلان سردارسابق یا برادر هم حزبی است، یا از حاصل در آمد تعاونی یا شرکتی که رفقای هم حزبی سالها آن را می گردانند، همین حالا نیروهای جوان با هم برای کسب درآمد کنار فعالیت سیاسی دایر می کنند، یا رزق حرامی است که از جایی چون مثلا فلان دانشگاه خصوصی ممکن است برسد یا با تعریف یک منسب خیالی در فلان اداره یا مجمع تشخیص برای نیروهای پایگاه و کسب درآمد آنها تعریف شود.
گاه هم این درآمد به صورت غیر مستقیم به این گروه ها می رسد، مثلا یک جریان سیاسی، شرکت های اقتصادی زیر مجموعه خودش را موظف می کند به یک سری پایگاه های خاص تبلیغ بدهند/ یا ندهند!؛ یعنی حالت کسب شبهه دار این قضیه وقتی می شود، که به جای رقابت سالم که میزان بازدید پایگاه مد نظر باشد، گرایش ملاک قرار می گیرد؛ نمونه جالب به پایگاه های حامی دولت توجه کنید که تبلیغات شرکت های هواپیمایی خاص را دارد، یا حداقل یکی دوتا تبلیغ بانک روی آنها وجود دارد، در حالی که دستوری دولتی نیز برای عدم دادن تبلیغ شرکت های دولتی به پایگاه های منتقدین دولت  و خصوصا رقیب اصلی دولت (رسانه های وابسته به دکتر قالیباف) وجود دارد. مثلا در همین نمونه پایگاه محرمانه آنلاین جالب نیست، که پایگاهی که تاسیسش خیلی تازه است تبلیغی از یکی از شرکت های مناطق آزاد دارد؟ بهرحال روش غیر مستقیم وقتی در رقابت نابرابر قرار می گیرد شکل پولشویی برای رساندن بودجه از منبع بیت المال به پایگاه خصوصی را دارد*. همین روند در مورد رسانه های جریان های دیگر سیاسی و در دولت های مختلف و سال های گذشته می توانسته است در مورد نشریات و روزنامه چاپی نیز صادق باشد. (در واقع این بخش بازی است که فعالیت در پایگاه خبری را برای عده ای سود آور می کند.)

[افزوده: البته بخشی از تجارت پایگاه خبری در باج گیری است، عموما پایگاه پربازدیدی که گرایش به جریان های رقیب اصلی ندارند، اما با اخبار زرد یا امنیتی به بازدید خوبی می رسند، گاه با تهدید به زدن خبری خاص درباره فرد، گروه، یا حتی شرکت های اقتصادی، یا هزینه حذف و رفع اخبار به کسب درآمد می پردازند.]

اما نشانه های دیگری نیز برای تخمین عظمت و هزینه های پایگاه های اینترنتی، نرم افزارها و شرکت های طرف قرارداد پایگاه ها هستند؛ برای نمونه ایران سامانه زمانی که پایگاه اولیه خود یعنی فرانیوز، بازتاب و ... را ایجاد می کرد با هزینه های زیر یک میلیون کار می کرد، که امروز این شرکت و استودیو خبر (به عنوان شرکت گران تر) متوسط حدود متوسط 3 تا پنج میلیون تومان نیز برای راه اندازی پایگاه درخواست می کنند می کنند؛ اما در بازار شرکت های طراح و راه انداز وب، کِیس هایپرمدیا کِیس خاصی است، تیم بازرگانی این شرکت توانایی خاصی در بستن قرارداد های هنگفت و با کف قیمت ده میلیون تومان دارند؛ این شرکت اگر توانایی ش را داشته باشد برای پایگاهی دولتی با این سطح نازل کیفیت، قیمت 26 میلیون تومان را قرارداد می بندد، اما برای پایگاه مشرق نیوز با بودجه کمتر، قرارداد ده میلیون تومانی منعقد می کند؛ اما همین شرکت وقتی به موسسه معظم ایرنا (سلام آقای جوانفکر!) می رسد قراردادی با بودجه بیش از صد میلیون تومانی می بندد که نفس دلیلی بستن قراردادی با این هزینه سوال برانگیز است.**
حال با این اوصاف، مثلا توجه کنیم که پایگاه اصلی جریان منحرف دولت، همت آنلاین، با گرافیک و دیزاین به مراتب بهتر از مشرق نیوز (دوستان بخل خاصی در بها دادن به کارهایشان دارند که گویا ربط مستقیمی با تعداد صفرهای قرارداد دارد)، توسط همین شرکت ایجاد شده است.
برگردیم به موضوع مطلب محرمانه آنلاین؛
  • اول: درمورد بخش زن فردا، فرض نادرست می گیریم که زن فردا یک پایگاه مستقل است و ربطی به فردا نیوز ندارد، و پایگاه حرفه ای (به معنی شدت فعالیت) با یک سردبیر و دو نفر نیرو است. (که رنک و میزان فعالیتش نشان می دهد نیست، و دوستان فقط دنبال یک نام بودند تا به این قضایا متصل کنند و قیمتی بپرانند، البته «کافر همه را به کیش خود پندارد» هم بد دردی است)؛ در بهترین حالت باید حقوق کارکنان 2میلیون تومان باشد، با فرض یک سرور مستقل برای سایت، 100 هزارتومان به این هزینه اضافه می شود، اگر یک دفتر مستقل هم داشته باشند؛ یک رهن 15 میلیونی منطقی است؛ خوب جمع سالانه هزینه این با این اوصاف 25 میلیون و دویست هزارتومان می شود به اضافه هزینه رهن 15 میلیونی که البته خرج نمی شود هر سال؛ فاصله با 800 میلیون چقدر است؟ یعنی به نظرم، دوستان اگر یک پروژه دیگر را که حداقل وزن خاصی داشت معرفی می کردند منطقی تر بود؛ چون اگر می شود با 25 میلیون یک پایگاه جدی (نه یک فعالیت گروهی رفاقتی مثل زن فردا) را گرداند چرا با 800 میلیون تومان 32 پروژه تعریف نکنیم؟ این بودجه درحالی توصیف می شود که، دانستنی ها، پر فروش ترین نشریه مجلات همشهری (با تیراژ بیش از 100 هزارتا)، در برون سپاری، و بر اساس تعداد صفحاتش به هر شماره ش 6 میلیون تومان پرداخت می شود، که بین سردبیر، دبیران، نویسندگان، تیم طراحی و گرافیک و ... تقسیم می شود؛ با فرض دو شماره در هر ماه، سالانه بودجه ی دانستنی ها 144 میلیون تومان (بدون چاپ) خواهد بود؛ این یعنی کمتر از یک پنجم هزینه توصیف شده محرمانه آنلاین.
  • دوم: من برای همین مطلب وبلاگیم کلی، عدد، جزئیات و تجزیه و استدلال آورده ام؛ پس حداقل کاری که نویسنده خودمانی نویس محرمانه آنلاین می توانست انجام دهد، ذکر نام «42 مجله، 70 سایت و دو روزنامه» جریان «اصولگرایان منتقد دولت  (طیف نزدیک به دکترقالیباف)» بود؛ با کسر 20 مجله ی همشهری از 42، 22 عنوان لازم است ذکر شود، با این توصیف باید تمام نشریات روی دکه برای نزدیکان دکتر قالیباف باشد؛ و اینکه 70 سایت خبری اینترنتی کدام ها هستند که نمی بینیم؟ هرچند این مسئله واضحی است، که اولا، نیروهای اصولگرا، در یک بازه زمانی به شدت از اصلاح طلبان در راه اندازی پایگاه های سیاسی پیشی گرفتند و جریان غالب پایگاه های اینترنتی هستند، و به تبع آن در حوزه نشریات اصولگرا هم جریان، اصولگرایان منتقد دولت و اصولگرایان منتقد دولت، یک سر و گردن از حامیان دولت جلوترند که بحث همشهری، خصوصا با حمله همزمان دوگروه اصلاح طلب و دولتی، و جذب نیرو توسط آقای مشایی برای نشریات هفت صبح و تماشا از این مجموعه مطلبی اختصاصی می طلبد که آماده انتشار است.

پی نوشت.

  • * البته در کِیس فردا نیوز، مجید، تبلیغات را به یک شرکت بازرگانی برون سپاری کرده و یک هزینه از آن شرکت می گیرد و خود آن شرکت تبلیغات را جذب می کند که نوعشان هم یک نگاه به سایت بیاندازید مشخص است؛ به دلیل همین برون سپاری است که ما در درج تبلیغات فعالیت های خودمان هم در فردانیوز مشکل داریم، چون باید با آن شرکت بازرگانی هماهنگ کنیم.
    فی الواقع درآمد حضور در یک پایگاه خبری حتی با اسپانسر (البته اگر نفتی نباشد) درآمد خوبی برای یک زندگی عادی نخواهد بود، برای همین است که بسیاری از بچه های سایت الف و فردا و ... را می بینید که همزمان در نشریات نیز قلم می زنند؛ و در واقع منابع در آمد اصلی این افراد نه فعالیت سیاسی (که بیشترین وقتشان را می گیرد) بلکه یا روزنامه نگاری است یا شرکت های خصوصی که هر کس در حیطه کاری خود دارد؛ آنچنان که یک نفر به ورزش علاقه دارد، دیگر به فعالیت فرهنگی، عمده افراد فعال در این زمینه واقعا سیاست و جریان سیاسی شان را دوست دارند و برای هدفی مشترک فعالیت می کنند. البته این غیرقابل انکار است که گرایش و حضور شما در هر جریان سیاسی منافعی خواهد داشت، آنچنان که حضور در هر جمعی دارد؛ برای مثال (به صورت عینی مربوط به خودم) حضور شما در جریان اصولگرایان منتقد دولت یا جمعیت ایثارگران، شما را با مدیران نشریات همشهری، پنجره و ... آشنا خواهد کرد، و آنها از شما مطلب خواهند خواست، این رانت نیست، ولی منفعتی است که از حضور در این جمع حاصل می شود؛ یا اگر یکی از دوستان طراحی پایگاهی اینترنتی بخواهد، وقتی بداند شما این کار را می توانید انجام بدهید، احتمالا ترجیحش پیشنهاد به یک دوست خواهد بود.
  • ** این عددها و پایگاه ها را به یک فرد آشنا به این حوزه (طراحی و برنامه نویسی نشان دهید)؛ در این جا اصلا شاید مهم نباشد که ما درباره نرم افزاری صحبت می کنیم که به حدی ضعیف و غیر استاندارد است که حتی برای کار با آن باید با اینترنت اکسپلورر دو شماره قبل و نه هیچ مرورگر دیگری به آن وارد شوید؛ بلکه، فرض می کنیم بهترین نرم افزار، اما سفارش یک نرم افزار مدیریت محتوا، به یک تیم برنامه نویسی اختصاصی برای تولید و پشتیبانی آن به مراتب ارزان تر خواهد بود؛ یعنی اگر ایرنا یک تیم فنی حرفه ای استخدام می کرد، با بین 10-20 میلیون تومان، می توانست یک نرم افزار اختصاصی مدیریت محتوای منطبق با نیازهای خاص خود بدست آورد که از امنیت و کیفیت لازم برخوردار باشد؛ و اگر به دو برنامه نویس/طراح ماهانه بین یک یا دومیلیون تومان برای پشتیبانی فنی، ارتقای نرم افزار، چک امنیت، ایجاد بخش های جدید و حتی طراحی مکرر ویژه نامه هایی روی سایت پرداخت می کرد؛ بدترین حالت برای 40 ماه پول داشت. این درحالی است که با شرکتی که برای آموزش هر فرد، 100-200 هزارتومن مطالبه می کند و برای هر تغییر فاکتور چندمیلیونی می دهد، تکلیف مشخص است. در واقع نهادها و شرکت و موسسات، زمانی به یک شرکت خارج از خود مراجعه می کنند که این وضعیت سرعت، هزینه و کیفیت را همزمان تامین کند؛ ولی چه مسئله ای است که خلاف جریان منطقی پروژه ای به گروهی خاص سپرده می شود تامل برانگیز است، و حتی بدنیست مجلس در تحقیق و تفحص هایش به این موضوعات نیز دقت کند.
  • محمدمسیح یاراحمدی

نمی دانم این یک اتفاق ناگوار و آزار دهنده است، یا نشانه سختی از یک موقعیت جدید و حتی خوب، اینکه مدام زیر ذره بین آدم های مختلف باشی، با هر اتفاقی بسیاری از تو توقع پاسخ گویی داشته باشند؛ بهرحال وسط سختی تکراری روزها، کم کم دارم به این فشار عصبی هم عادت می کنم.
***
تا کِی قرار است درباره احمدی نژاد سکوت کرد، می خواهیم وقتی تازه اتفاق اصلی افتاد بگوییم چه خبر بوده؟
***
بعد از (بیش از یکماه) یک ماه بالاخره وقت کردم به داشبورد وبلاگم سر بزنم، 93 کامنت منتشر نشده مانده است؛
این یک ماه به صورت مداوم به جبران عقب ماندگی درس های دانشگاهی و کارهای گروه «راورا» گذشت که تقریبا 5 پایگاه را تمام کردیم.

  • محمدمسیح یاراحمدی

آنها که می گویند میرحسین در مقابل هاشمی سکوت کرده بود (جدای این بحث که میرحسین در سانسور بوده است یا نه؟) چرا از احمدی نژاد نمی پرسند، چرا استاندار منصوب در دولت هاشمی و نیروی اجرایی سیاست هاشمی در یکی از بیست و نه استان آن زمان کشور بوده است؟

_____

هر چند در دوم خرداد سال 76 هنگامه ای که در کنار پدر و مادرم در کنار توت های یک شهرک دورافتاده از تهران ایستاده بودم تا نوبت ما بشود که رای بیاندازیم؛ و من رای پدر و مادرم که یکی به ناطق بود و دیگر به ری شهری را در صندوق انداختم؛ و هر چند در سال 80 مادرم برگه اش را داد به من 13 ساله که خودم بدون هیچ توصیه ای با اختیار خودم بنویسم توکلی، که مشق دموکراسی کرده باشم؛ ولی فکر که می کنم می بینم من هم اگر سال 76 حق رای داشتم، و فضا همان فضا بود، و من آدم امروز بودم، من هم مثل آن 20 میلیون نفر به آقای خاتمی رای می دادم. و بعد هم یحتمل، بعد چهار یا حداکثر هشت سال پشیمان می شدم که کانه الیاس بیایم توی فرندفید بنویسم

«دوازده سال پیش در چنین روزی در رخدادی کاملآ دموکراتیک، لکه ننگی تاریخ معاصر ایران را آلوده کرد.»

ولی اگر دوم خرداد نبود، هیچ وقت هیچ کدام مان جرئت می کردیم امروز اینطوری به هاشمی دری وری بگوییم؟ امروز این تعداد از لایه های تاریخ انقلاب دوباره باز می شد؟ دوم خرداد و حوادث بعد آن هزینه ی بدست آوردن آزادی های سیاسی بود؛ هر چند می شد با کنترل این همه آسیب نبینیم؛ ولی بهر حال هرچیزی هزینه ای دارد، ما فقط جنس را کمی گرانتر خریدیم، در عوضش کلی هم حزب الله در این سال ها پوست کلفت تر شد، در عوض کلی از انرژی اپوزیسیون خالی شد، در عوض امروز جای پایمان سفت تر است. این ها را هم ببینیم.

  • محمدمسیح یاراحمدی