دوباره برگشتهام اینجا؛ درون حباب. از آخرین باری که داخل حباب رفتم خیلی میگذرد. البته هنوز ماجرا کامل نشده؛ کپسولها را چیدهام دور خانه و همینطور دارند بخار متصاعد میکنند. غشای حباب هم به آرامی خودش را میگیرد؛ در هر صورت انقدری شکل گرفته که بگویم زیر حبابم. صداهای مزاحم همسایهها به طور محسوسی کم شده؛ شاید نتوانم درست پای درس و طراحیها بنشینم ولی حداقل فرصت و آرامش این را پیدا کردم که فیلم ببینم و گاهی بازی کنم؛ به هرحال نسبت به آن سرسام مختل کننده پیشرفت زیادی است. حباب همینطور که خودش را میگیرد تصویر بیرون پنجره هم تغییر میکند؛ واقعیت هست یا نیست؛ چه فرقی میکند؟ اینکه فضای دودزده تهران را با آسمان آبی پاک ببینی در هر صورت تجربه مطلوبتری است. دود را که میخوری، حداقل آرامش بصری داشته باشی.
- ۱ نظر
- ۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۴۵