وقتی وزیر به دشت کربلا می زند!
دیروز (3 ُم که شش ساعتی از آن می گذرد)، موقعیتی بود با دوستان، به دعوت مشاوران جوان وزارت ارشاد و به نمایندگی از «مجمع وبلاگ نویسان مسلمان» در نشست و افطاری فعالین دانشجویی و فرهنگی با وزیر حضور داشتم؛ با محمدصالح، علیرضا و سیدعلی در جلسه حاضر شدیم.
لحظه ورود جدی جالب بود؛ من که موهایم دوباره بلند شده پیش از راه افتادن از خانه رفتم حمام؛ موهایم که بلند می شود، بهترین حالتش پُف کردن و مجعد شدنش است، من که دوست دارم، بگذریم آمدیم بیرون سرمان را خشک کردیم، می بینیم موها سنگین شده است رو ی سر، العجب که موج ها دقیقا باید الآن صاف می شد؛ اگر تیپ مورد نظر تَه انتلکتوآلی بود، این استایل خود جوادیسم است؛ سه انگشت زدیم به ژل موی آبجی مان، فرفر کردن زورکی موها؛ حالا دیگر تصور کنید چی ساخته شده بود؛ محمدمسیح، با موهای بلند، ژل زده، شاخ به شاخ، تی شرت! و یک کیف پاکتی کوچک آویزان؛ کیف دوربین را هم اضاف کنید. جنس، اصلِ قرتی.
حال با این تیپ رسیده ایم به جلسه، هنوز سالن پُر نشده بود؛ ولی هر چه می گذشت، و هر کس وارد می شد، حس می کردم جدی زائده جمعم؛ یعنی ژیگول تر از من، احتمالا محمدصالح بود، با آن کُت مشکی اش که یک بار پیش آقا پوشیده بود و یک بار بولیوی؛ حضرات هم پُر محاسن، با تاکید روی اینکه اکثرا تمایلی به اصلاح و مدل دادنش ندارند، بلیزهای روی شلوار و ...
[...]
[caption id="attachment_455" align="aligncenter" width="410" caption="محل جلسه، سالن شورای فرهنگ عمومی بود، از این سالن خاطره اولین همایش مجمع وبلاگ نویسان مسلمان را نیز به خوبی به یاد دارم."][/caption]
هر چه از صحبت نماینده های تشکل ها می گذشت، خوشنودتر می شدم که به توصیه پدر عمل کردم، به وادی تشکل های اینچنینی دانشجویی وارد نشدم؛ نمی دانم دوستان واقعا به حرف های که می زدند باور داشتند، آیا اصلا رویش فکر کردند؟ حس من این بود، گفتارها جز معدودی که ذکر می کنم از دو حال خارج نبود، یا خیلی تخیلی بود (نه حتی آرمانی، صراحتا تخیلی، یعنی گفتگو از چیزهایی که اصلا وجود ندارد و آن را نمی شناسد و تجربه نکرده است)، یا طبق استانداردهای مدح/نقد سیاسی. گفتارهای طبق «استانداردهای مدح/نقد سیاسی»، که سخنرانی خود وزیر را نیز خارج از این بازه تفسیر نمی شود کرد، برای تبدیل به طنز سیاسی نیازی به تلاش خاصی ندارد، کافی است خود سخنرانی را کپی پیست کنید؛ استانداردی مشابه آنچه که در فضای علمی نیز برای پُر کردن لیست سخنرانی ها و کتابچه های همایش از مقالات بی ربط و با ربط را تنها با حفظ ظاهر واژه ها و نگارش خاص شکل می دهد.
در این بین از زاویه محتوا، جز گفتار برادری که نامش را فراموش کردم و توانست مصداقی و جزئی درباره مسائل نقد کند، نماینده بسیج دانشجویی و محمدصالح دیگران در همان دو طیف قرار می گرفتند؛ نماینده بسیج دانشجویی فن بیان عالی داشت، در حالی که نماینده جنبش عدالتخواه گویی به یک جلسه شوخی آمده بود؛ اولین بار بود که کفه را به سمت بسیج سنگین تر می دیدم. البته آنچنان که محمدصالح گفت جمیع دوستان حاضر در واقع استفاده کننده خروجی وزارت خانه بودند، و نتیجه نقدها کلی و از نگاه ناظر بود؛ در حالی که تشکل ما طرف تعامل وزرات خانه و نهادهای مشابه است؛ پس ترجیح دادیم صالح به جای مسائل کلی موضوعات مصداقی حوزه اینترنت را بیان کند؛ که البته نتیجه اش عصبانی شدن صرامی، مسئول بخش رسانه های دیجیتال وزارتخانه بود. وزیر هم در آخر جواب درستی نداد؛ فرض کنید در جواب صریح ترین موضوع که نقد برگزاری «جشنواره رسانه های دیجیتال» بود، و آنچنان که صالح بیان کرد اصلا نه از نظر هدف و نه از نظر نتیجه تاثیر بر مسئله اینترنت و فضای سایبر ندارد و تنها یک برنامه برای پُرکردن بیلان ها است؛ صالح پیشنهاداتی در کنارش مطرح کرد؛ وزیر هنگام جواب به این موضوع ذکر تعداد و محل های برگزای جشنواره/نمایشگاهی را داد که ما در حال نقد اگر اصل نه، نوع برگزاری آن بودیم، نه تعدادش.
آنچه که درباره «استانداردهای گفتارهای سیاسی» گفتم و در جمیع طیف های سیاسی مشترک است، در مرحله ثانویه، با ظهور پدیده «استاندارد پاسخگویی مسئول ارزشی» به نهایت ابتذال می رسد؛ وزیر فرهنگ، مسئول فرهنگی، شما را به جلسه با عنوان «فرهنگ و هنر» دعوت می کند؛ بعد در مقابل سوال درباره عملکرد فرهنگی اش، جدایی از این که با حرف های کلی «کارهای خوبی در این حوزه در حال انجام است» (و تکرار مرتب این و مشابه این)، از گفتگوی مصداقی طفره می رود، نمی تواند به شما گزارش کار صریح بدهد؛ بلکه حتی می زند به جاده ی کربلا، و در تایید خود از میزان «حضور در شهرستان ها و روستاها»، «تعداد جلسات با مسئولان استانی و شوراهای فرهنگ عمومی» و ... می گوید. می پذیریم که به عنوان یک عضو از «هیئت دولت»، برای مسئله نظارت، و هدف اصلی دولت، یعنی عمران و رسیدگی به محرومین، امر نظارت بر اجرای «مصوبات دولت»، گزارش از کشور و ... مسئولیت وزیر ارشاد نیز هست؛ این اهتمام در دولت جدید هم ستودنی است؛ اما، من هر چقدر بالا و پایین می کنم، نمی توانم تحلیل کنم، چرا در یک جلسه حول محور «فرهنگ و هنر» با وزیر «فرهنگ و ارشاد»، به جای پاسخگویی از عملکرد فرهنگی باید این چنین مسائلی را برای تایید وزیر بشنوم. دقیقا مثل این می ماند، که نماینده شهر الف، که از قضا عضو کمیسیون فرهنگی، سیاست خارجی یا غیره است، هنگام صحبت از عملکرد خود در کمیسیون از عملکردش در پیگیری مطالبات حوزه انتخابیه اش بپردازد؛ کسی شکی در مسئولیت وی در مورد حوزه انتخابیه اش ندارد، ولی یک مسئولیت مجزا و تخصصی هم به وی سپرده شده است که از آن طفره می رود.
این حکایت مسئولین اصولگرای ما است؛ پس از مدت ها نقد، قدرت دست بخشی از این طیف افتاده، و آنها نیز که چون همین دانشجویان رویایی، تا دیروز نقد تخیلی می کردند؛ امروز با زدن به صحرای کربلا، عدالت و مستضعفین می خواهند با ایجاد حسی چون عذاب وجدان در مخاطب، برای مقابله با یک وزیر عدالتخواه! از بار مسئولیت اصلی شان شانه خالی کنند.
[caption id="attachment_451" align="aligncenter" width="409" caption="عکس اتفاقی!: علیرضا، من، محمدصالح // عکس از علیرضا"][/caption]
[...]
بعد از نشست هم مراسم افطاری بود که وزیر برای شب شعر رفت بیت، و ما دکتر رامین هم سفره شدیم؛ دکتر هم چون چندتای دیگر از دوستان که چند سال من را دیده بودند، کمی در شناسایی اولیه تشکیک داشت؛ بعد که یادش آمد کلی تحویلمان گرفت جلوی جمع رفقا، و گفتن از قضایای فعالیت های هولوکاست، خانواده و کنکور من و ... . بعد هم گفتگو از همشهری آیه و پایداری و مجوز آنها و بحث سایت تریبون محمدصالح و رفقا شد؛ بحثش مفصل تر از یک روزنوشت است؛ تا همین جایش هم برای روزنگاری پرچانگی کردم.
در مورد وزیر ارشاد کنونی هم علت جلوس ایشون بر این مسند نکته مهمیه که باید توجه کرد و اون اینه که اینا مهره های چیدمان شده مشایی هستند و مثل بت اسفندیار روئین تن رو میپرستند. البته نه به این داغی ولی برعکس صفارهرندی که انشان حزب اللهی ولایتی داغی بود، دکتر حسینی فردی سرد و حرف شنو هست که مثل عروسک خیمه شب بازی در دستان مشایی است. هم از احمدی نژاد اطاعت محض میکند و هم از مشایی.
من بارها با دکتر حسینی و آدمهای وزارت ارشاد برخورد داشتم. دکتر حسینی بنظرم کمی شوت میزند. و این شوت بودنش مزیت حضور او در وزارت فرهنگی ماست. دکتر رامین هم که امساتل سه شبانه روز در مسجد باهم معتکف بودیم برعکس شخصیت روشنفکر حزب اللهی اش شخصیت مدافع سرسخت مشایی و ماست مالی کننده تمام قضایای پیش آمده اش است.
محمد جان دکتر حسینی و آدمهای کنونی وزارت ارشاد همگی مُهره اند و بس.
یا حق