تلاش برای بازگشتِ یک مَردِ قلَم-خُشک.
1. برای باز شدن قفل این قلم دعا بفرمایید.
2. به نظرم رسید خیلی از لحن وبلاگی دور شده ام؛ انقدر که برای مجلات نوشته ام، حتی وقتی برای وبلاگم می نویسم، جدایی از حجمش که زیاد می شود و لحنش که خودمانی نیست مثل قبل، کلی با خودم کلنجار می روم که در وبلاگ منتشرش کنم یا بدهم نشریه ای چاپ کند؟؛ گاهی با خودم فکر می کنم، شاید وبلاگ نویسی مثل پیله است، عُمر دارد، ازش که در آمدی نمی شود راحت برگردی؛ ولی برای منی که وبلاگ نویسی برایم امری اصیل است، پذیرش این گزاره سخت است. البته معترفم تعدد امور تعریف کرده برای خودم، در کنار فشار دانشگاه، و دو کار روتین مجله دانستنی ها، و پروژه بلند مدت برنامه نویسی که قبول کرده ام، در کنار پروژه های بزرگ و کوچک، خصوصا برای آدمی مثل من که دقیقا مشکل «عدم تمرکز» و بیش فعالی دارد، با توجه به حاشیه شدن امر وبلاگ نویسی موجب نسیان آن می شود، به همین خاطر است که دقیقا در زمان هایی یاد وبلاگ نوشتن می اُفتم که فاز نوشتنم نیست.
3. به ذهنم رسید چندی به جای بروز رسانی گاه نوشت، اصلا روزنگار بنویسم در این باکس کوچک؛ شاید کم کم برگشتم به بازی؛ مخصوصا که از وب 2 نسبتا توبه کرده ام؛ توئیتر و فرندفیدم را هم بروز نمی کنم ...
پ.ن.
+ مطلبی که درباره فیلم «طهران، طهران» نوشته بودم را موقتا حذف کردم، انشاالله که در دور جدید نشریه «سینما، رسانه» چاپ شود.
+ دائم سعی می کنم از لحن نگارش مطبوعاتی دوری کنم، بعد حاصلش می شود ترکیب ناموزون جمله هایی که «فاز» در کنار «زین جهت» می آید. :))
+ تا حدی با قالبم وَر رفتم؛ ولی شاید کُن فیکون اش کنم اصلا.