دیدم موضوع داغ است؛ چند نفر از رفقا هم پرسیدم؛ بد ندانستم من هم حاشیه ای به این قضیه بزنم؛ خصوصا که به شدت از مصاحبه شریعتمداری عصبانی م:
موضوع مطرح شدن شهادت صانع ژاله برای ما، به همان شب 25 بهمن بر می گردد، که هنوز فارس نیوز هم به این قضیه اشاره نکرده بود؛ پدرم که در همان حوالی بود البته صدای تیر و در رفتن موتور سواران را هم دیده بود، البته این را فردا شب به من گفت.
همان موقع بچه هایی که پیگیر جراحت رفقا در بیمارستان بقیه الله بودند، اطلاع دادند که یک بسیجی شهید شده است، و چند نفر دیگه تلفیقی از سبزها و امنیتی ها بوده اند مجروح شده اند. طبق همین اطلاع رسانی رفقا بود که ما هم از همان شب شروع به اطلاع رسانی کردیم؛ این درحالی بود که سر و صدای سبزها با یک روز تاخیر شروع شد، هر چند که محتوای منتشره آنها نیز تامل بر انگیز است.
من بعدا قضیه را از بچه های هیئت هنر که در برنامه هایشان شرکت می کنم و بچه های دانشگاه هنر پیگیر شدم؛ خصوصا که پریروز در حالی که برای کسب اطلاع از قضایای مسجد امام صادق راهی مسجد بودم، یکی از این بچه ها در نزدیکی محل سکونتمان من را شناخت و تا جایی من را رساند و درباره ای قضیه حرف زدیم.
نکته ای که وجود دارد این است:
شرکت مرحوم ژاله در برنامه های هیئت هنر قطعی است و بسیاری از بچه ها وی را می شناختند، این موضوع را علی حیاتی از مسئولان هیئت هم تصریح کرده بود؛ ضمن اینکه فرمانده و بچه های بسیج دانشجویی دانشگاه هنر هم با قطعیت از عضویت وی در بسیج و همچنین پیوست مدرک عضویت وی در بسیج در پرونده دانشجویی وی می گفتند. (این ها را یکی از بچه های هیئت که خانمش هم دانشجوی دانشگاه هنر است نقل کرد؛ اما مسئول بسیج کاربردی دانشگاه هنر تماس گرفت و اعلام این مطالب از سوی بسیج را تکذیب کرد؛ البته باز هم تغییر خاصی در اصل بحث من وارد نمی شود، ولی اخلاقی این بود این قضیه را درج کنم.) یکی از رفقای مورد اعتماد نیز از عضویت پدر وی در سپاه و پیشمرگان مسلمان کردستان می گفت.
اما چند نکته وجود دارد، یکی از نکاتی که بسیاری از بچه ها اصرار به حزب اللهی بودن ژاله داشتند حضور وی در برنامه های هیئت فوق بود، در حالی که مثلا در برنامه اعتکاف مسجد لرزاده ی هیئت من با دوستی هم رشته آشنا شدم که در روزنامه کارگزاران کار می کرد، و سبز بود، ولی اصرار داشت که بقیه بچه ها از این موضوع مطلع نشوند؛ در واقع در بین اکثریت بچه حزب اللهی های سمت این ور، بچه مذهبی های آن وری هم بودند هر چند در اقلیت، خصوصا که جناح و جریان ایشان پس از فرایندهای استحاله علاقه ای به برگزاری چنین مراسماتی ندارد؛ البته دست به دامن اهل سنت بودن و کرد بودن، برای اثبات عدم عضویت وی در هیئت هنر یا بسیج، در حد نظریه «پسر آذربایجان، داماد لرستان» تُرد و خنده دار است؛ خصوصا که جمعیت عظیم پیشمرگان کرد مسلمان، به عنوان بازوی سپاه برای ختم قائله ضد انقلاب در کردستان و مدیریت آن در حافظه تاریخی همه ما موجود است، و از سوی دیگر هر محرم ما بسیاری از اهل سنت خصوصا افاغنه را در هیئات خود می بینیم که چون اهالی غزه به دلیل گرایش به شافعی ارادت خاص به اهل بیت و ائمه دارند.
با این حال خصوصا با فیلم منتشر شده از مرحوم ژاله، بعید است وِی طرف مقابل جریان سبز بوده باشد، هر چند که مذهبی و معتقد است؛ البته آنچنان که در این پستم به طنز پرداختم، عکس با این و آن، یا نظرات گذشته لزوما نمی تواند بیانگر وضعیت حال یک فرد باشد.
با این حال یک فرض را می گذاریم که بله اینطور است، آنچنان که در یکی از اقوال پخش شده از بچه های انجمن به این تصریح شده است که کسانی هستند عضو انجمن که همزمان عضو بسیج اند؛
در چنین فرضی، در صورت عدم اعتقاد وقتی یکی از ما، تنها برای استفاده از منافع قانونی، فعالت در یک نهاد انقلابی/دولتی عضو آن می شویم و با ضمیمه کردن این مدارک به پرونده دانشجویی و نظام وظیفه مان از این منافع بهره مند می شویم؛ نمی توانیم از این ناراحت شویم که نهاد فوق نیز در زمان لازم، حتی از جسد ما نیز منافع جمعی خود را تامین کند؛ به قولی چیزی که عوض دارد گله ندارد.
با این حال من نمی دانم، آیا انتساب این مرحوم به جریان حزب الله، آن هم با آن سرعت به خاطر واقعیاتی که وجود دارد، همچون کارت بسیج و حضور در هیئت، اقدامی اتفاقی و طبیعی بود یا یک حربه هوشمندانه از نیروهای امنیتی که به خوبی در فضای اجتماعی پذیرفته شد؟ (که امثال من نیز اخباری که می رسید را منتشر می کردیم) چون در هر صورت با حضور انبوه حزب الله در مراسم تشییع جنازه مرحوم ژاله در صبح که همزمان سبزهای اندک را هم مشغول کرده بود، از یک فتنه و شورش دیگر که نیاز به کشته سازی داشت و می توانست به قتل های زنجیره ای دیگر بیانجامد جلوگیری شد؛ و در عصر همان روز هم در حالی که سبزها توجه شان به این قضیه جلب بود تشییع جنازه مرحوم مختاری نیست با حضور اکثریت حزب الله ختم به خیر شد.
در این میان -هرچند که برای من قطعی است- اما واقعا نیازی هم به بسیجی بودن شهید ژاله نبود، آنچنان که توقع این بود برای تشییع مرحوم مختاری نیز همچین تبلیغاتی انجام می شد، چون حاکمیت نسبت به خون های ریخته، و اعاده ی حق آنها مسئولیت دارد و باید خونخواه همه کسانی باشند که به ناحق ریخته شده است؛ خصوصا که من به عنوان یک شاهد عینی تظاهرات 25 بهمن، نیازی به استفاده از سلاح گرم ندیدم و به ندرت در دست نیروی امنیتی سلاح گرم دیدم؛ چه برسد به تیراندازی کور، از روی موتور و فرار کردن که هیچ دلیل منطقی برای استفاده از این حربه توسط نیروهای طرفدار حاکمیت وجود نداشته است؛ زین جهت من نیز مانند همه مردم توقع خونخواهی دارم، چه مجرم، از مجاهدین خلق باشد، چه یک لباس شخصی یا نیرویی وابسته به حاکمیت که با خریت تمام دست به این عمل زده باشد.
با این اوصاف، هر چند که شهید ژاله بسیجی/سبز است، اما به دلیل اهمیت نفس مظلومیت وی، من هر جور حساب می کنم رفتار حسین شریعتمداری را درک نمی کنم؛ چون اولا نیازی به چنین توجیهاتی نبود، و ثانیا حتی در صورت صحت تمامی ادعاها، آیا ادعاهای آقای شریعتمداری برای خانوا آن مرحوم مشکل ایجاد نخواهد کرد؟
پی نوشت.
به نظر من، عطف به حفظ نظام از اوجب واجبات است، و نظر به عرف رفتارهای امنیتی که اخلاقی نسبی با خود دارد، حتی اگر برای این اتفاق نشر اکاذیب شده باشد قابل درک است؛ خصوصا که در برابر معارضی منافق هستیم که در دوسال گذشته حاضر به اعتراف خشونت نیروهای خود نیست، و از سویی با ادعایی به دروغ تظاهراتی را برگزار می کند که نتیجه ش چیز دیگر است.
اما خوب، در حالی که در حد لزوم می توان اقدام و کنترل قضیه تشییع جناره را کرد، رفتارهای بعدی چون رفتار شریعتمداری چه از نظر اینکه موجب مشکل برای یک خانواده حزب اللهی اهل سنت خواهد شد و چه در صورت کذب موجب توهین و دلشکستگی خانوده ش خواهد گشت، به هیچ وجه قابل درک و اخلاقی نیست.
- ۲۵ نظر
- ۲۹ بهمن ۸۹ ، ۰۶:۴۰