شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

روزنگار
  • ۲۴ آبان ۹۴ , ۰۵:۵۵
    از قصص نماز شاهد...

    فقیه معتقد بود اشکِ دنیا، صلاه را تباه می‌کند؛
    به گمانم فقیه هیچ‌وقت عاشق نبود؛
    و خدای محرم ندانست که راز مگو را جز با او چگونه توان گفت؟
    که افوضُ امری الی الله...


    حال ما بی ‌آن مه زیبا مپرس
    آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
    گوهر اشکم نگر از رشک عشق
    وز صفا و موج آن دریا مپرس


  • ۲۳ آبان ۹۴ , ۲۳:۴۵
    داستان هر روزه‌ای که رُخ نداده است

    دوشب پیش وحید سعیدی از غم رابطه‌اش با پسرش گفت که جز صبح‌ها نمی‌بیندش؛ اندوه واژگانش را ملموس در رگ‌هایم حس کردم؛ که من هم از همان دست پسرانی بودم که پدرم را صبح‌ها و روزهای تعطیل می‌دیدم. هراس این اقبال،‌ هوار شد روی سرم که من هم با این اوضاع فعلی، بهتر از این با خانواده‌ام نخواهم کرد. امشب که برنامه مقرر پایان کار دفتر درست اجرا نشد، ساعت ده و نیم که جلسه تموم شد، بدون دیدن پیغامش، تلفن زدم. خواب بود؛ پیام‌رسان را باز کردم، خواندم که یک ساعت قبل پیغام فرستاده بود که خسته است و بیشتر از این نمی‌تواند بیدار بماند. جز چند باری لحظه خوابیدن معصومانه‌ش را ندیدم؛ اما همان شنیدن صدای خسته خواب آلود کافی بود که تمام داستان وحید سعیدی جلوی چشمم رژه برود. او را دیدم و خانه‌مان را؛ که می‌رسم و صدای مهربانش خاموش است و من با باری از سختی تنهایی، روی کاناپه دراز می‌کشم...

  • ۷ آبان ۹۴ , ۱۸:۱۵
    مردی که می‌خواهد بارکش نباشد

    نقل است در ایام قدیم، زمانی که وسیله نقلیه هنوز درشکه و گاری بوده است، دانشجویان دانشگاه معماری بوزار برای حمل وسایل تحویل پروژه دروس‌شان آنها را بار گاری می‌کردند و می‌کشیدند. گاری را در فرانسه «شارت» می‌خوانند؛ و حالا بعد از سال‌ها این کلمه «شارِت» در ادبیات فضای معماری، از دانشگاه تا فضای کار، برای توصیف وضعیت فشردگی کارها استفاده می‌شود. در ایام تحصیل بیشتر روزهای نهایی ترم اسمش را می‌شنوید ولی در دفاتر معماری خصوصا وقتی مکرر پروژه جاری باشد، این کلمه شنیده می‌شود. و من در زندگیم تقریبا همیشه در این موقعیت هستم؛ عطش به تجربه‌های متعدد، احتمالا کمی حرص پول و شهرت و یادگیری، به اضافه انعطاف زیادی در تصمیم‌گیری‌ها و همچنین تک‌پری و تک‌روی موجب شده است که همیشه بار انبوهی از کارها روی گُرده‌ام باشد. همین الآن که این‌سطور را تحریر می‌کنم، برای شنبه و یک شنبه حجم زیادی کار برای دانشگاه دارم، از ضبط دومین برنامه‌‌مان رها شده‌ام و باید برای هفته بعد برای ضبط دیگری آماده شوم. فصلنامه‌ای که سردبیری‌اش می‌کنم (همشهری‌معماری) باید هفته بعد به چاپخانه برسد و در عین‌حال به زمان رونمایی پایگاه که درحال راه‌اندازی‌اش هستیم نزدیک می‌شویم. این‌ها شاید کارهای مهم باشد، چندین خُرده‌کار، از مطالب ننوشته و یکی دو پروژه برنامه‌نویسی خُرد را هم حساب نمی‌کنم. 

    نتیجه چیست؟ اینکه یا سر موعد به کارها نمی‌رسم یا اینکه آنطور که می‌خواهم انجامشان نمی‌دهم؛ در امور مربوط به کسب‌وکارهای پروژه‌ای هم مجبورم پروژه‌های کمتری بپذیرم. سال‌ها فعالیت مطبوعاتی، تخصصی و سیاسی هرچند متناسب با انرژی که از من گرفته است تبدیل به پول نشده است اما اعتباری جمع شده است که در رشته‌های مختلفی که کار کرده‌ام (و احتمالا بعد از چندسال رها کرده‌ام) هنوز محل رجوع باشم. حالا که کَمَکی پختگی به صورتم هم آمده و از آن کودکانگی بصری دور شده‌ام اعتماد جماعت هم بیشتر شده است؛ اما چه فایده‌ای که فرصت به بار نشاندن این اعتبار نیست.

    تجربه جمعی ایرانیان به اضافه ذکر خاطرات خانواده و تجربیات نزدیک‌تر آنها از کارهای گروهی و شراکتی، همیشه هراسی در امثال من نگه‌داشته است که از کار شراکتی و تقسیم ظرفیت‌ها پرهیز کنیم. مثلا من مدام ایده‌پردازی می‌کنم؛ ایده‌هایی که می‌توانند با کمی تلاش به پول برسند ولی به دلیل عدم اعتماد به افراد بسیاری از آنها را پیش خودم نگه می‌دارم و هیچ وقت به فعل نمی‌رسد. این وضعیت درباره پیشنهادات بالفعل کاری هم در جریان است. حالا بعد از مدت‌ها به سرم افتاده که از این مرکب بی‌اعتمادی پایین بیایم و در حالی که در یکی از کارهایم به ثبات رسیده‌ام، باقی موارد را با جماعتی شریک شوم.


  • ۱۵ مهر ۹۴ , ۱۷:۲۲
    افق

    امروز میان فیش‌هایی که نوشته‌ام یک جمله از شهید پیچک پیدا کردم که خلاصه و بُن چیزی است که به عنوان مشی سیاسی می‌شناسم؛ اینکه چرا مکرر برای خودم یادآوری می‌کنم که مسئله ما مصداق نیست بلکه فرایند و منش است.

    شهید غلام‌علی پیچک می‌گوید «مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علیع بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی‌ترسیم؛ از انحراف می‌ترسیم!»

  • ۳ مهر ۹۴ , ۲۲:۵۱
    شب‌خوانی

    مشنو که از تو هست گزیرم چرا که نیست
    یا نیست از تو محنت و رنجم چرا که هست


    از خواجوی کرمانی، که عجیب همدل ماست.

  • ۲۸ شهریور ۹۴ , ۰۲:۵۲
    روی مبل خانه خودمان

    حوالی ساعت یازده صبح جمعه هواپیمای امارات ایرلاینز روی زمین نشست تا کمی بعد از اذان ظهر از سفری ۱۷روزه، پرفشار و آموزنده به خانه رسیده باشم. از فردا به سرعت مشغول تکمیل متون سفرنامه خواهم شد؛ هرچند که هنوز بین انتشار آنلاین این متن‌های تکمیل‌شده و نگه‌داشتنش برای کتاب سفرنامه در تردیدم. 

    بعد از استراحت از سفر چندساعتی است که هنوز ذهنم درگیر آن است. انقطاع ۱۷روزه از وطن، پیاده‌روی‌های بیش از ده‌ساعته، به عین رساندن مثل مترکردن خیابان‌ها و شرایط خاص اجتماعی سفر فرصتی برای خودشناسی و آموختن بود. ۱۷ روز فرصت داشتم تا منقطع از خانواده به تغییراتی که می‌خواهم در زندگیم بدهم فکر کنم. آدم کم سفری نیستم؛ اما دوستان همسفرم کسانی هست که در طی سال‌ها دست‌چین شده‌اند و روابطمان دیگر تعریف شده و به ثبات رسیده‌است. در این سفر اما همه همسفران جز یک نفر افرادی تازه بودند که از قضا همه آنها جز دو نفر در موقعیت کاملا مخالف ایدئولوژیک من قرار داشتند؛ هرچند دوستان مخالف ایده خود زیاد دارم اما همیشه از زیست مداوم با آنها پرهیز داشته‌ام. این موقعیت فرصتی بود که هم درباره رابطه خودم با این بخش از جامعه بیاندیشم و هم در رفتارهای شخصی‌م، اعم از رابطه‌م با افراد تا مدیریت امور شخصی محک بخورم و ضعف‌های خودم را بهتر بشناسم.

    حالا که سه ساعتی از بامداد روز شنبه گذشته است، مشغول مرور کارهایی هستم که از فردا برای یک زندگی جدید باید انجام دهم. دوست دارم مفصل از این تجربه‌ها به صورت موضوعی و از این فرایند تغییرات به صورت جزئی بنویسم.

  • ۲۶ شهریور ۹۴ , ۰۰:۳۸
    چیزهایی هست که می‌دانی

    امروز رُم را هیچ ندیدم،

    در برابرم، همه تو بودی،

    تو که ...

    تو که ...

    تو ...


    پ‌ن.
    بعد از ۱۲ ساعت پیاده‌روی در غربت.
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۸:۱۵
    شعف
    پارک جنگلی میلان،
    باد خنک سحر،
    اذان‌گویی حیوانات،
    نماز صبح جماعت،
    روی فرش سبز چمن‌ها،
    دیار غریب هم می‌تواند صمیمی باشد
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۰:۴۷
    شکلات تلخ

    شب،

    اشک،

    مردی که در غمی تاریک غرق می‌شود.

شهید چند رنگ: صانع ژاله

جمعه, ۲۹ بهمن ۱۳۸۹، ۰۶:۴۰ ق.ظ

دیدم موضوع داغ است؛ چند نفر از رفقا هم پرسیدم؛ بد ندانستم من هم حاشیه ای به این قضیه بزنم؛ خصوصا که به شدت از مصاحبه شریعتمداری عصبانی م:
zhaleh

موضوع مطرح شدن شهادت صانع ژاله برای ما، به همان شب 25 بهمن بر می گردد، که هنوز فارس نیوز هم به این قضیه اشاره نکرده بود؛ پدرم که در همان حوالی بود البته صدای تیر و در رفتن موتور سواران را هم دیده بود، البته این را فردا شب به من گفت.
همان موقع بچه هایی که پیگیر جراحت رفقا در بیمارستان بقیه الله بودند، اطلاع دادند که یک بسیجی شهید شده است، و چند نفر دیگه تلفیقی از سبزها و امنیتی ها بوده اند مجروح شده اند. طبق همین اطلاع رسانی رفقا بود که ما هم از همان شب شروع به اطلاع رسانی کردیم؛ این درحالی بود که سر و صدای سبزها با یک روز تاخیر شروع شد، هر چند که محتوای منتشره آنها نیز تامل بر انگیز است.
من بعدا قضیه را از بچه های هیئت هنر که در برنامه هایشان شرکت می کنم و بچه های دانشگاه هنر پیگیر شدم؛ خصوصا که پریروز در حالی که برای کسب اطلاع از قضایای مسجد امام صادق راهی مسجد بودم، یکی از این بچه ها در نزدیکی محل سکونتمان من را شناخت و تا جایی من را رساند و درباره ای قضیه حرف زدیم.
نکته ای که وجود دارد این است:
شرکت مرحوم ژاله در برنامه های هیئت هنر قطعی است و بسیاری از بچه ها وی را می شناختند، این موضوع را علی حیاتی از مسئولان هیئت هم تصریح کرده بود؛ ضمن اینکه فرمانده و بچه های بسیج دانشجویی دانشگاه هنر هم با قطعیت از عضویت وی در بسیج و همچنین پیوست مدرک عضویت وی در بسیج در پرونده دانشجویی وی می گفتند. (این ها را یکی از بچه های هیئت که خانمش هم دانشجوی دانشگاه هنر است نقل کرد؛ اما مسئول بسیج کاربردی دانشگاه هنر تماس گرفت و اعلام این مطالب از سوی بسیج را تکذیب کرد؛ البته  باز هم تغییر خاصی در اصل بحث من وارد نمی شود، ولی اخلاقی این بود این قضیه را درج کنم.) یکی از رفقای مورد اعتماد نیز از عضویت پدر وی در سپاه و پیشمرگان مسلمان کردستان می گفت.
اما چند نکته وجود دارد، یکی از نکاتی که بسیاری از بچه ها اصرار به حزب اللهی بودن ژاله داشتند حضور وی در برنامه های هیئت فوق بود، در حالی که مثلا در برنامه اعتکاف مسجد لرزاده ی هیئت من با دوستی هم رشته آشنا شدم که در روزنامه کارگزاران کار می کرد، و سبز بود، ولی اصرار داشت که بقیه بچه ها از این موضوع مطلع نشوند؛ در واقع در بین اکثریت بچه حزب اللهی های سمت این ور، بچه مذهبی های آن وری هم بودند هر چند در اقلیت، خصوصا که جناح و جریان ایشان پس از فرایندهای استحاله علاقه ای به برگزاری چنین مراسماتی ندارد؛ البته دست به دامن اهل سنت بودن و کرد بودن، برای اثبات عدم عضویت وی در هیئت هنر یا بسیج، در حد نظریه «پسر آذربایجان، داماد لرستان» تُرد و خنده دار است؛ خصوصا که جمعیت عظیم پیشمرگان کرد مسلمان، به عنوان بازوی سپاه برای ختم قائله ضد انقلاب در کردستان و مدیریت آن در حافظه تاریخی همه ما موجود است، و از سوی دیگر هر محرم ما بسیاری از اهل سنت خصوصا افاغنه را در هیئات خود می بینیم که چون اهالی غزه به دلیل گرایش به شافعی ارادت خاص به اهل بیت و ائمه دارند.
با این حال خصوصا با فیلم منتشر شده از مرحوم ژاله، بعید است وِی طرف مقابل جریان سبز بوده باشد، هر چند که مذهبی و معتقد است؛ البته آنچنان که در این پستم به طنز پرداختم، عکس با این و آن، یا نظرات گذشته لزوما نمی تواند بیانگر وضعیت حال یک فرد باشد.
با این حال یک فرض را می گذاریم که بله اینطور است، آنچنان که در یکی از اقوال پخش شده از بچه های انجمن به این تصریح شده است که کسانی هستند عضو انجمن که همزمان عضو بسیج اند؛
در چنین فرضی، در صورت عدم اعتقاد وقتی یکی از ما، تنها برای استفاده از منافع قانونی، فعالت در یک نهاد انقلابی/دولتی عضو آن می شویم و با ضمیمه کردن این مدارک به پرونده دانشجویی و نظام وظیفه مان از این منافع بهره مند می شویم؛ نمی توانیم از این ناراحت شویم که نهاد فوق نیز در زمان لازم، حتی از جسد ما نیز منافع جمعی خود را تامین کند؛ به قولی چیزی که عوض دارد گله ندارد.

با این حال من نمی دانم، آیا انتساب این مرحوم به جریان حزب الله، آن هم با آن سرعت به خاطر واقعیاتی که وجود دارد، همچون کارت بسیج و حضور در هیئت، اقدامی اتفاقی و طبیعی بود یا یک حربه هوشمندانه از نیروهای امنیتی که به خوبی در فضای اجتماعی پذیرفته شد؟ (که امثال من نیز اخباری که می رسید را منتشر می کردیم) چون در هر صورت با حضور انبوه حزب الله در مراسم تشییع جنازه مرحوم ژاله در صبح که همزمان سبزهای اندک را هم مشغول کرده بود، از یک فتنه و شورش دیگر که نیاز به کشته سازی داشت و می توانست به قتل های زنجیره ای دیگر بیانجامد جلوگیری شد؛ و در عصر همان روز هم در حالی که سبزها توجه شان به این قضیه جلب بود تشییع جنازه مرحوم مختاری نیست با حضور اکثریت حزب الله ختم به خیر شد.
در این میان -هرچند که برای من قطعی است- اما واقعا نیازی هم به بسیجی بودن شهید ژاله نبود، آنچنان که توقع این بود برای تشییع مرحوم مختاری نیز همچین تبلیغاتی انجام می شد، چون حاکمیت نسبت به خون های ریخته، و اعاده ی حق آنها مسئولیت دارد و باید خونخواه همه کسانی باشند که به ناحق ریخته شده است؛ خصوصا که من به عنوان یک شاهد عینی تظاهرات 25 بهمن، نیازی به استفاده از سلاح گرم ندیدم و به ندرت در دست نیروی امنیتی سلاح گرم دیدم؛ چه برسد به تیراندازی کور، از روی موتور و فرار کردن که هیچ دلیل منطقی برای استفاده از این حربه توسط نیروهای طرفدار حاکمیت وجود نداشته است؛ زین جهت من نیز مانند همه مردم توقع خونخواهی دارم، چه مجرم، از مجاهدین خلق باشد، چه یک لباس شخصی یا نیرویی وابسته به حاکمیت که با خریت تمام دست به این عمل زده باشد.
با این اوصاف، هر چند که شهید ژاله بسیجی/سبز است، اما به دلیل اهمیت نفس مظلومیت وی، من هر جور حساب می کنم رفتار حسین شریعتمداری را درک نمی کنم؛ چون اولا نیازی به چنین توجیهاتی نبود، و ثانیا حتی در صورت صحت تمامی ادعاها، آیا ادعاهای آقای شریعتمداری برای خانوا آن مرحوم مشکل ایجاد نخواهد کرد؟

پی نوشت.
به نظر من، عطف به حفظ نظام از اوجب واجبات است، و نظر به عرف رفتارهای امنیتی که اخلاقی نسبی با خود دارد، حتی اگر برای این اتفاق نشر اکاذیب شده باشد قابل درک است؛ خصوصا که در برابر معارضی منافق هستیم که در دوسال گذشته حاضر به اعتراف خشونت نیروهای خود نیست، و از سویی با ادعایی به دروغ تظاهراتی را برگزار می کند که نتیجه ش چیز دیگر است.
اما خوب، در حالی که در حد لزوم می توان اقدام و کنترل قضیه تشییع جناره را کرد، رفتارهای بعدی چون رفتار شریعتمداری چه از نظر اینکه موجب مشکل برای یک خانواده حزب اللهی اهل سنت خواهد شد و چه در صورت کذب موجب توهین و دلشکستگی خانوده ش خواهد گشت، به هیچ وجه قابل درک و اخلاقی نیست.

  • محمدمسیح یاراحمدی

کشته شدگان فتنه

25 بهمن

میرحسین موسوی

نظرات  (۲۵)

خاک بر سرت ، فهمیدم شرف نداری.
"به حفظ نظام از اوجب واجبات است" : می دونی امام همچی حرفی نزده . تو هیچ کدوم از کتابای سخنانش نیست. اگه هم بود حرف بی ربطی بود اما جالب که اصلت نیست
"حتی اگر برای این اتفاق نشر اکاذیب شده باشد قابل درک است؛ خصوصا که در برابر معارضی منافق هستیم که در دوسال گذشته حاضر به اعتراف خشونت نیروهای خود نیست،" هدف وسیلتون را خوب توجیه میکنه ، اینقدر کوری که مردم معترض (که از بی توجهی و فساد این حکومت حالا حقا برانداز هم هستند ) را منافق می دونی. حکومت از آن مردمه این حکومت که منافقه چون برگزیده مردم نیست.
" توقع این بود برای تشییع مرحوم مختاری نیز همچین تبلیغاتی انجام می شد،" شرف نداشتت اینجا متبلور میشه . ریختین جنازش را گرفتین (مطمئنم خود شما ها هم کشتینش) می گی کم بوده؟ لابد یه کارت بسیج هم باید می ساختین واسش!!؟
" آیا انتساب این مرحوم به جریان حزب الله، آن هم با آن سرعت به خاطر واقعیاتی که وجود دارد، همچون کارت بسیج و حضور در هیئت، اقدامی اتفاقی و طبیعی بود یا یک حربه هوشمندانه از نیروهای امنیتی که به خوبی در فضای اجتماعی پذیرفته شد" ....بی آبرو ، یا این کار حقیقت بوده یا "حربه هوشمندانه(بخون رذالت ، دروغ ،بی شرفی)" . خیلی پستی که هنوز هم ین رذالت را درک نمی کنی ! در فضای اجتماعی هم پذیرفته نشد، همون طور که گفتی چند نفر مثل خودت که اول می رنند ، می کشند، حرف می زنند بعد می بینند کی را کشتند ، کی را زدن ، اصلا موضوع چی بوده با خوشحالی ادامش دادند. آلت دست به همین شما ها میگن که فکر را تعطیل کردن همه زندگیتون تقلید شده از یه نا مسلمون مسلمون مآب.
از این طرز نگاه وسیله گونت به مردم هم متنفرم. اگه فقط تو و امثالت، تو این مملکت بودین دعا میکردم یه حکومتی رو کار بیاد که مثل آپارتاید آفریقای جنوبی که شما بسیجی ها توش حقوق سیاه پوست ها تو اون حکومت را داشتین . شما تا سرتون نیاد خیلی چیزا را متوجه نمی شین.
شاید روزی که از این جهان بروی
کسی از دوستانت و بازماندگانت نتواند به تشییع تو بیاید که هیچ
در اتاقی در بسته محبوس شده یا تحت فشار قرار بگیرند که حرفی نزنند
یا باتوم و شلاق بخورند و به زندان بروند
همه اینها برای اینکه
دنیا حساب و کتاب داره
و دست خدا صدا نداره
که اینطور اتفاقی زشت، ناجوانمردانه و نالوطی گرانه
را به همین راحتی توجیه می کنی
تا دو روز دیگر کسانی حکمرانی کنند که بی لیاقتی و حماقتشان
گوش فلک را کر کرده که هیچ، از وبلاگ خودت هم زده بیرون.
و هنوز سنگشون رو به سینه می زنی،
در عجبم. آیا واقعاَ صد در صد مطمئنی می تونی جواب خدا رو در قیامت بدی؟
همه اینهابه کنار، عکس خنده های تا بناگوش در رفته تشییع کنندگان "حزب الله"
(حیف از این نام که بر اینها بگذارند)
و عکس بی سیمی که تابوت را مسح‌ می کرد دیدی که.
آخر این حزب الله حکومتی که با پول نفت جمع می‌شه
و با ضرب و زور اطلاعات و بسیج و نیروی انتظامی و تهدید سپاه پیروزه
و با مهنسی اجتماعی
و با پست های وبلاگ هوشمندانه تو می خواهد مشکلات رو حل کنه
تومنی هفت صنار با اون حزب الله "ان حزب الله هم الغالبون" فرو داره عزیز من.
چون شما می خواهید خیلی هوشمندانه بازی کنید، مثل رسانه های غربی و سیا و موساد عمل کنید، دارید خودتون مثل اونها می‌شید (چون اسم حزب الله روتونه بدتر هم شدید شاید)
ولی اون یکی حزب الله دل ها رو به دست می آره. تو نخ مهندسی اجتماعی و کنترل جمعیت با بی سیم و آدم نفوذی نیست. خودش می ره توی جمع و دل ها رو جمع می کنه، که شما از صدر تا ذیلتون چنین دلی رو ندارید. قدرت دستتونه، مغرور شدید بهش، دیگه به کسی گوش نمیدید، همه باید به شما گوش بدن. از بالا به همه نگاه می کنید. دلهاتون...
متاسفم، شما دیگه خاکی نیستید، بچه جنوب شهر هم باشید، با قدرت و با زورید، پس پول نفت که توی جیب دولته پشت شماست، و مراسم تشییعتون هم تصنعیه، برای حفظ سیستم، برای اینکه "سبز ها ازش سو استفاده نکنن"، "برای محاسبه های سیاسی"، نه از سر همدردی با یار بسیجی یا با انسان-هر کی- افتاده بر خاک به بی تدبیری حاکمان.
دوباره می گم:‌ به قیافه های اون نماینده های مجلس شعار دهنده نگاه کن،
یابه همین برادران مثلا حزب الله مشایع
نمی گم
با تمثال های امامان و پیامبر مقایسه کن.
با همت و زین الدین مقایسه کن.
همین.
_____________
پاسخ:
برادر، این حزب اللهی که از دهه شصت دایم تعریف می کنید؛ اگر در جبهه های جنوب جنگیده، همین حزب الله در کردستان با تجزیه طلب ها در همان زمان یقه به یقه شده؛ در همان زمان می ریخت در خانه تیمی های مجاهدین تا تروریست ها را دستگیر کند. در همان زمان از این جنس تظاهرات ها هم برگزار می شد!
حزب الله تخیلی تعریف نکنید؛
ما هم از شما بیشتر خانواده شهید و جانباز نباشیم و ندیده باشیم، کمتر نیستیم؛ گوشت و پوست پدران و خانواده های ما با این تاریخ عجین شده است. همان موقع هم در درگیری با مجاهیدن و کردها به این عزیزان همین چیزها را می گفتند.
جالب بود. اما یک نکته را توجه کنید. نزدیکی 25 بهمن با شروع هفته وحدت و نشانه گرفتن یکی از عزیزان اهل تسنن و تلاش برای مصادره اون توسط سبزیجات و ایجاد تفرقه فرقه ای کاملا حساب شده بوده و برنامه ریزی دقیقی داشته. حتی اگر این عزیز تمایلات سبزی داشته، کشتار حساب شده پیروانشون و استفاده ابزاری از آن ها خیلی تأمل برانگیزه و اوج پستی اون ها را نشون می ده.
البته این اتفاق قابل پیش بینی بود. دقیقا همان سناریو قتل ندا آقا سلطان را گروهک مجاهدین دوباره اجرا کرد. ولی این بار نتوانستند از این کشته سازی سو استفاده کنند.
  • محمد مختاری
  • راستی هفته ی وحدت را
    یکی از معدود روحانیون که درباری نبود و دینش را به دنیای پلید ضحاک نفروخت اختراع کرد
    آیت الله عظمی منتظری
    مبدع هفته ی وحدت بود ...
    اینکه شهید سبز صانع ژاله در این هفته به شهادت رسید برای تمام کسانی که ظلم یزید زمان کورشان نکرده است معنای زیادی دارد ...
    وای بر آنان که حتی زحمت نمی کشند بروند تحقیق کنند ببینید شهید ژاله که بود و چه کسی و چرا شهادتش را دزدید !!!
    سبزهایی که ادعای غیرت و انسان‌دوستی دارند، کمی هم بد نیست دلشان به حال عباس کارگر جاوید بسوزد که با تهمت قتل زندگی‌اش تباه شد. چند نفر دیگر را می‌خواهید با گناه نکرده بیچاره کنید. برای قتل چند نفر دیگر دارید ناخواسته زمینه‌سازی می‌کنید؟ حواستان هست؟
    آن مجاهد خلق که برایش مهم نیست سبزها و نظام به جان هم بیفتند، وقتی می‌بیند کشته‌سازی جواب داده کارش را ادامه می‌دهد. او خیر من و تو را نمی‌خواهد، نه جان ندا و صانع برایش مهم است نه آبروی عباس کارگر و بسیج.
    یعنی هر کی هیئت بره و اعتکاف کنه بسیجیه؟ یعنی مردم دو دسته هستن: یا بسیجی یا لامذهب؟
    اگرچه طرفدار دو آتشه سبزها هستم، اما لطف کنید کارت بسیجم را صادر کنید، هم هیئت می رفتم هم اعتکاف هم از این دست کارها. (چند ماهی هست که ایران نیستم، متاسفانه. ولی به زودی برمی گردم)
    ________
    پاسخ:
    نه؛ بنده عرض کردم یکی از دلایلی که در ابتدا این خبر توسط بچه حزب اللهی های دانشگاه هنر پخش شده احتمالا همین حضور وی در یک هیئت تمام حزب اللهی بود که غالبا در آن بحث سیاسی و حمایت از اصولگرایان صورت می گرفت؛ و مدیریت هیئت هم دست آقای پناهیان بود.
    عباس کارگر جاوید در چه دادگاهی محاکمه و بعد تبرعه شد که باید برایش دل سوزاند؟ هنوز و با استناد به حرفای خودش در آن مستند سفارشی مهمترین مظنون به قتل نداست... خوب است که خود اعتراف کرد که در صحنه قتل ندا حاضر بوده و فیلم و عکس منتشر شده از او حقیقیست. حتی این را هم گفت که جزیی از لباس شخصی های بین مردم بوده . تمام حرف های آرش حجازی در مورد قتل ندا درست از آب درامد منتهای از آخرین حرف او (فریاد های " من نمی خواستم بکشمش" عباس کارگر جاوید) که هیچ گاه دادگاهی برای بررسی آن تشکیل نشد. حکومت چندین بار داستان خود را در برابر آن واقعه عوض کرد و در آخر شاهد را قاتل قلمداد کرد تا غائله را بخواباند. حرف هیچ کس جز حکومت در این واقعه پی در پی عوض نشد.
    در مورد شهید ژاله نیز با دستپاچگی دیدار او با آیت الله منتظری تکذیب شد و سپس در سخنان شریعت مداری تایید شد. بماند که بد طینتی شریعتمداری صدای دوست دشمنش را هر دو با هم درآورده است.
    _______
    پاسخ:
    من دفاعی از حرکت آقای منتظری ندارم؛ و عرض هم کردم که اصراری بر اینکه صانع ژاله سبز نبوده ندارم و خودم به این قضیه تصریح کردم.
    اما درباره قضیه ندا، کلا حرکت آرش حجازی مشکوک بود؛ هم حرکت اشتباهش در کمک اولیه که موجب مرگ شد، هم یکهو آمد و یکهو رفتنش.
    یه سوال برای تو که شرف داری !!!!!!!
    اگه ژاله بسیجی بود یه فیلمی عکسی چیزی روکنید تا سوابق بسیجیش معلوم شه !
    درضمن شما که همش دوربین بدستید تا مردم رو شناسایی کنیدد چرا از لحظه شهادت این بسیجی مخلص فیلم ندارید ؟!؟!؟!؟
    یه بسیجی احمق تو وبلاگش نوشته بود : صانع دوست من بود وهر هفته به دعای کمیسل می اومد !!!!!آدم دروغ گو کم حافظه می شه !از کی تاحالا سنی ها هم دعای کمیل می خونن !
    هنوز یادم نرفته که واسه ندا چه فیلم های دروغین که نساختید ! یه زن سیاهپوست انگلیسی زبان اونم تو تهران داره مستند ندا رو می سازه !؟!؟!؟!؟
    جل الخالق ؟!؟!؟! ببخشید گزارشگر فیلم ندا واسه کدوم خبرگزاری بو !؟!؟!؟!
    بریم سر اصل مطلب !
    اگه حفظ نظام اوجب واجبات است اسرائیل که شما هم دشمن می دونیدش این تفکر رو داره !
    یه سوال دارم ؟ آخه یکی از شما ها یه جوشرف نداره از خودش بله ازخودش بپرسه اگه عکس صانع با آقای منتظری طبق گفته یکی از مقامات صددرصد جعلیه پس گفته های حسین بازجو چیه ؟؟؟؟
    بعد در ضمن اگه یه خبرگزاری مثل کیهان تو جاهای مختلف جاسوس داشته باشه میاد علنا می گه که واسه اطرافیانش مشکل ایجاد بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
    تلویزیونتون هر دقیقه داره دروغ می گه خودتون دارید همش دروغ می گید حالا توجهتو به یه خبر جلب می کنم !
    اگه عقل سلیم داری حداقل باید 1 درصد احتمال بدی که درست باشه .
    خبر :
    http://pyknet.net/1389/02bahman/30/page/31Teror.php
    حتما و حتما به خاطر خودت برو به این لینک !
    ضمنا غصه نخور به زودی زود همه دروغهاتون مثل بقیه رژیم های دروغ گو برملا می شن !
    یه مثل ترکی هست که من فارسیشو می گم :
    صبح می شه صداش در می آد
    ضمنا از انتشار حرفهای من نترس
    عزیزان مخالف پرست یادتونه چه جک هایی برای آقای منتظری ابداع کردید و سر زبان ها انداختید. می دونید چرا؟ چون پشت نظام بود. بی شرمانه او را احمق خطاب کردید و به مقلدانش فحاشی کردید. بعد از این که منتظری خلع شد، ناگهان از پیروان او شدید و مقام و منزلت او را ارتقا دادید. این یک نمونه کوچک از استفاده ابزاری شما از همه چیزه.
    آقای منتظری درباری نبود. خودش دربار داشت
    با سلام اولا تشکر می کنم از مطالب سنجیده تان و از این بابت از شما بسیار ممنونم. ثانیا در خصوص بحث حفظ نظام عرض می کنم بسیاری از فقها معتقدند منظور از جمله حفظ نظام از اوجب واجبات است ،نظام معیشت است نه سیاسی (رجوع شود به درس خارج از فقه استاد دکتر احمد عابدی درس اول - پایگاه علمی آموزشی راموزی)ثالثا. دوست عزیزم بگذریم از اینکه این مدت چقدر امثال شما این گروهک نفس بریده منافقین را بزرگ و فعال غیر و قابل مهارنشان داده اید(که اگر من جای مریم رجوی بودم مدالی- جایزه ای بالاخره یه چیزی کادویی به شما می دادم) رابعا یک نکته ای برای من باقی مانده که می خواهم با شما در میان بگذارم. اگر منظورتان از معنای واژه معارض منافق در قسمت پی نوشتتان، میر حسین است باید عرض کنم فحاشی ها متعدد و زدن القاب مجرمانه به پیشانی این سید در طول این یکسال و عدم فراهم آوردن فضایی برای پاسخگویی وی به طوماری از اتهامات، مهمترین عاملی است که این فضا را همچنان داغ نگه داشته به گونه ای که می توان هر نوع نانی در آن پخت.امروز به همت شما و دوستان و هم سلکهایتان میرحسین مظلوم ترین چهره تاریخ معاصر قرار گرفته است به گونه ای که رگ غیرت به قول شما آن سیزده چهارده میلیون رای دهنده به او در مواقع مقتضی، آشکارا و یا اغلب پنهان متورم می شود. من که در این یک سال در میان آشنایان ندیدم کسی که به او رای داده باشد و هم اکنون پشیمان شده باشد مگر از روی تقیه! البته به جز آن هایی که در رسانه ها نشان داده می شوند!عزیز دلم بدان و مطمئن باش شکاف اجتماعی ایجاد شده امروز به جز تفاهم و و آشتی (البته قدم به قدم) راهی دیگر ندارد شروع آن هم با تحلیل های منصفانه از وقایع و انتساب القاب در خور شان یکدیگر می باشد . الحمدلله شما به این فضا نزدیک شده اید.
    __________
    پاسخ:
    البته، من معیارم امام است، که در دراسات ولایت فقیه، صراحتا تصریح می کنند که برای حفظ نظام می توان حج را هم تعطیل کرد؛ چون امام یک سیاست مدار است، و بسیاری از توانایی فقاهت از زاویه دید سیاسی بی بهره اند.
    دمت گرم. آقای منتظری دربار داشت با کلی خدم و حشم، با لشگر و تیپ، با اسلحه خونه و مهمات، با قصد براندازی. البته خود حاج آقا نه، آقازاده های تحت الحمایه که از صفا و سادگی ایشون سوءاستفاده می کردن. وقتی ایشون قائم مقام بودن دشمنان انقلاب همه جور تلاشی برای تخریب ایشون کردن. چه جکهایی که نگفتن، چه حکایت هایی که نساختن و غیره و غیره. بعد از مسائلی که همه می دونین ایشون یک چهره محبوب شد و عده ای از خدا بی خبر شروع کردن به سوء استفاده از اسم و شخصیت ایشون. البته این را بگم من و خیلی های دیگه همیشه به ایشون به عنوان یک عالم، مرجع و انسان محترم احترام گذاشتیم.
    سلام
    من یکی از دوستانم زمانی جزء موسسین بسیج دانشجویی دانشگاه بود.اما الان در اوین بسر می برد بخاطر مسائل بعد از انتخابات.
    کم نیستند از بچه بسیجی های دانشگاهمان که به موسوی رای دادند واکنون نیز بر این راه تداوم نظر دارند.
    این چیز غریبی نیست که بسیجی باشی و سبز.
    مهم این است که بخاطر بسیجی بودنشان دست روی مردم بلند نکردند.
    سوالم این است در آن جوی که ملت را با گلوله رنگی شناسایی می کردند و اشراف واحاطه همه نیروها از چند روز قبل در برنامه دیروز-امروز... به رخ کشیده می شود
    این موتورسوار قاتل چگونه از سد نیروهای امنیتی و انتظامی رد می شود به گلوله می بندد و در می رود؟
    1-راستی آن محارب -منافق سید علی موسوی خامنه را چه کسی کشت؟
    2-آیا امام خمینی نشر اکاذیب برای خود ملت ایران را در جهت حفظ نظام ضروری می دانست؟
    اگر اینطور است نکند دهه 60 تمامی منافقین درجه چند و غیر مشهور که در درگیری ها کشته شده بودند را بعنوان شهید جا زده باشند؟!
    اخوی وقتی شما اینجور داری تحلیل می کنی معلوم است که بالاسری ها چگونه هم تحلیل می کنند هم عمل.
    _________
    پاسخ:
    اوضاع انقدر خر تو خر بود که به نظرم امکان این قضیه هم بود؛ شما بگو اصلا با لباس بسیجی اصلا.
    چه کسی از این قضیه سود اصلی را می برد؟
    البته یکی از اعتراضات جدی من به ناجا همین است، که به جای تلاش برای سرکوب باید تامین امنیت کند که هزینه ها کاهش پیدا کند.
    خوبه دکتر هم هستی؟ چون یه مستند که با فشار حکومت ساخته شده گفته شما و من باید باور کنیم؟ این آقای حجازی که می گی مشکوکه ، تو این مملکت انتشارات داشته ، کلی کتاب چاپ کرده ، اصلا دهانش را که باز می کنه از طرز حرف زدنش مشخصه که چه آدمیه. پدرش چهره ماندگار این مملکت شده. آخه یه چیزی بگین که بچسبه. کسه دیگه ای را نمی شد بیارند که بکشه فیلم را درست کنند و بعد هم اصلا طرف نیست بشه . اینا را مقایسه کن با وضعیت و منش حرف زدن عباس کارگر تو همون مستند. اضافه کن بهش زخم زبونهاش به مادر ندا که گفته بوده "ندا بی صاحب بوده و یک دختر ول بوده" . این شخص حتی ندا را تحت نظر هم داشته .
    به جهنم اصلا نمی خوای ببینی که چه پیله از دروغ به دور تنیدن و هربار با چه داستان های دور از ذهنی داری توجیه می کنی ؛ نبین. خدایی هم هست و یک روز همه ما باید به خاطر رفتار و گفتار و صف بندی هامون تو چنین مواقعی پاسخگو باشیم. اون روز شرمنده نشیم
    __________
    پاسخ:
    دایی بنده که دکتر، سبز و همکلاسی ایشان است توصیف جالبی از ایشان داشت، که خلاصه اش این بود که آرش دایم دنبال مطرح شدن بود.
    و "نزدیک ترین" ، "مطمئن ترین" و "آسان ترین" راه مطرح شدن قتل است! تو داهات ما به این می گن آسمون ریسمون ، تو شهر شما نمی دونم اسمش چیه.
    شما اول بگویید عباس کارگر اول در چه دادگاهی محاکمه شده است که شما با اطمینان از قاتل بودنش حرف می‌زنید. اگر او قاتل بوده پس چرا مردم دور و بر او پس از گرفتنش اسلحه‌ای ازش پیدا نکردند؟ کسی که آدم کشته همان وسط می‌ایستد تا مردم بگیرندش یا در می‌رود؟
    آیا همه‌ی ادعاهای شما به همین محکمی است؟
    حکومت هیچ وقت موضع رسمی‌ای (اطلاعیه) اتخاذ نکرده است، فقط عدم اطمینان خود را نمایش داده است. حتی اگر قرار بود حکومت ندا را کشته باشد نیازی به تغییر مکرر داستان نبود.
  • آزاده باشیم
  • باز هم همینقدر که مردی کردی و حداقل تو این قضیه به حقایقی که شاید نپسندی اعتراف کردی الحمدلله
    گرچه گزاره‌ای غیراخلاقی تر از حفظ نظام اوجب واجبات است نشنیده‌ام
    البته از بعضی علمای معتقد به این تز هم شنیده شده که گفتند امام علی در نوع حکومتش اشتباه کرد
    آزاده باشیم،
    در ضمن امام هم خدا نبود!
  • علی ایرانی
  • فرض می گیریم زمانی برسد که بین رعایت ارزشها و حفظ نظام باید یکی را انتخاب کنید. چه می کنید؟ فرض است. لطفا نگید چنین فرضی ممکن نیست. فرض محال -به قول منطق دانها- محال نیست.
    البته آقای خامنه ای که امسال اصلا گفت که هی نگید «از اوجب واجبات» بگید «اوجب واجبات»!
    __________
    پاسخ:
    از آنجا که نظام اسلامی، پیش نیاز اجرای بخش خاصی از اسلام، چون قانون و قضای اسلامی و تضمین کننده فضای لازم برای مسلمین است؛ در صورتی که به صورت موقت برای حفظ این پیش نیاز، نیاز به تعطیل کردن بعضی احکام، حتی نماز -به عنوان مهترین فروع دین- باشد، می توان آن را تعطیل کرد. چون از دست رفتن نظام یعنی از دست رفتن نماز جمعه، نمازجماعت و ... .
    قاتلان شهید صانع ژاله که بسیاری از سایت های ضدانقلابی را در اختیار دارند و عمدتاً از لندن، حیفا ـ مرکز بهائیان در اسرائیل ـ و بعضاً از آمریکا این سایت ها را مدیریت و بارگذاری می کنند ابتدا سخن مدیر مسئول کیهان مبنی بر همکاری شهید صانع ژاله با روزنامه کیهان راتحریف کرده و از قول مدیر مسئول کیهان نوشتند «شهید صانع ژاله جاسوس بوده است»! و یا «شهید صانع ژاله مخبر کیهان بوده است»! و سپس در حالی به تکذیب این خبر پرداختند که بسیاری از آنها ضمن ادعای نزدیکی با شهید صانع ژاله از آن شهید با عنوان «خانم ژاله صانعی»! یاد می کردند! به گزارش جهان یکی از جالب ترین و درعین حال رسواترین نمونه از این دست، ادعای سایت بالاترین است که مدیریت منوشه امیر بر این سایت را انکار نمی کند. سایت مزبور ادعا کرده بود که «خانم ژاله صانعی، با سایت بالاترین همکاری و روابط نزدیکی داشت»! این سایت بعد از آن که معلوم شد شهید صانع ژاله، خانم نبوده است، خبر یاد شده را از خروجی خود حذف کرد، غافل از آن که مراجعه کنندگان این سایت از آن خبر جعلی و مضحک دستکم صدها «پرینت» گرفته اند. خبر سایت وابسته به منوشه امیر- مدیر بخش فارسی رادیو اسرائیل- از یکسو نشان می دهد مدعیان همکاری شهید صانع ژاله با این سایت تا چه اندازه دروغگو هستند که حتی بدون اطلاع از جنسیت شهید یاد شده ادعای همکاری با وی را داشته اند و از سوی دیگر با کمال وقاحت سعی کرده اند آن شهید مظلوم و متعهد را جاسوس موساد!! قلمداد کنند .
    با اون قسمت مطلبت که گفتی:(نظر به عرف رفتارهای امنیتی که اخلاقی نسبی با خود دارد، )مشکل دارم یعنی نهاد های امنیتی ما کارشون مثل سیا و موساده؟!
    ________
    پاسخ:

    زمان پیغمبر هم جاسوس می فرستادن، جاسوسی هم یک جور کذابی است؛ نیست؟ خود را به سادگی و اخباری گری نزنید، بعضی جاها برای دفع ضرر بزرگتر گریزی نیست.
    بر فرض هم که حکومت دروغ بگه با زدروغ سبزها از اوضح واضحاته
    اونا خواستند یک بت دیگه بسازند نشد حالا بگین دروغه نامردن و ........
    من خودمو به سادگی نمی زنم ولی میخواهم یه چیز هایی برایم روشن بشه
    موضوع بحث جاسوسی نیست کشته شدن یه جوان .(که البته مطمئن نیستیم کار نیروهای اطلاعاتی باشه)ولی دلیل آوردن با عباراتی مثل
    "نسبی بودن اخلاق"و"برای دفع ضرر بزرگتر گریزی نیست" یعنی هدف وسیله را توجیح می کنه که من با اون مخالفم.
    عزیز دلم سعی کن علوم سیاسی ات را کمی قوی کنی و از خودت فتوا ندهی- حفظ نظام تا آنجا واجب است که آن نظام بر مبنای هویت و ماهیت انقلاب پیش برود در اصل شاخص ما برای ارزیابی نظام، ماهیت و اهداف انقلابی است که در سال 57 نظام بر مبنای آن ساخته شد مقدمه قانون اساسی و اصل 3 را یکبار بخوان تابفهمی این نظام چگونه و برای رسیدن به چه اهدافی تشکیل شده بعد خودت قضاوت کن تا چه حد در این زمینه موفق بوده
    باز جای شکرش باقی است که قدری انصاف در شما باقی مانده. خداوند همه ی ما را به راه راست هدایت کند، انشاالله.
    اما برادر، هر وقت احساس کردی که برای «مصلحت»، چه شخصی و چه عمومی، باید دست به سلسله کارهایی خلاف اخلاق بزنی (مثل نشر اکاذیب، تجاوز به حقوق مردم و خیلی اتفاقات دیگری که در این یک سال و نیم و حتی قبل تر از آن همه دیده ایم)، به حقانیت آن مصلحت شک کن. نشر اکاذیب و دیگر اعمال غیر شرعی دستگاه های امنیتی حفظ نظام نیست؛ حفظ ناظم است، به بهای استحاله ی نظام.
    امام گفت نماز را می شود تعطیل کرد، حج را می شود تعطیل کرد، این ها حق الله اند. نگفت که می شود به بهانه ی حفظ نظام به حق الناس تجاوز کرد. این کدام نظام است که برای حفظش می شود حقیقت را باطل و باطل را حقیقت جلوه داد؟! حق الناس که فقط سهم از بیت المال نیست.
    قسمت دوم خطبه ی 17 نهج البلاغه را مجدداً مرور بفرمایید و باز بیاندیشد. یا حق.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی