شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

روزنگار
  • ۲۴ آبان ۹۴ , ۰۵:۵۵
    از قصص نماز شاهد...

    فقیه معتقد بود اشکِ دنیا، صلاه را تباه می‌کند؛
    به گمانم فقیه هیچ‌وقت عاشق نبود؛
    و خدای محرم ندانست که راز مگو را جز با او چگونه توان گفت؟
    که افوضُ امری الی الله...


    حال ما بی ‌آن مه زیبا مپرس
    آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
    گوهر اشکم نگر از رشک عشق
    وز صفا و موج آن دریا مپرس


  • ۲۳ آبان ۹۴ , ۲۳:۴۵
    داستان هر روزه‌ای که رُخ نداده است

    دوشب پیش وحید سعیدی از غم رابطه‌اش با پسرش گفت که جز صبح‌ها نمی‌بیندش؛ اندوه واژگانش را ملموس در رگ‌هایم حس کردم؛ که من هم از همان دست پسرانی بودم که پدرم را صبح‌ها و روزهای تعطیل می‌دیدم. هراس این اقبال،‌ هوار شد روی سرم که من هم با این اوضاع فعلی، بهتر از این با خانواده‌ام نخواهم کرد. امشب که برنامه مقرر پایان کار دفتر درست اجرا نشد، ساعت ده و نیم که جلسه تموم شد، بدون دیدن پیغامش، تلفن زدم. خواب بود؛ پیام‌رسان را باز کردم، خواندم که یک ساعت قبل پیغام فرستاده بود که خسته است و بیشتر از این نمی‌تواند بیدار بماند. جز چند باری لحظه خوابیدن معصومانه‌ش را ندیدم؛ اما همان شنیدن صدای خسته خواب آلود کافی بود که تمام داستان وحید سعیدی جلوی چشمم رژه برود. او را دیدم و خانه‌مان را؛ که می‌رسم و صدای مهربانش خاموش است و من با باری از سختی تنهایی، روی کاناپه دراز می‌کشم...

  • ۷ آبان ۹۴ , ۱۸:۱۵
    مردی که می‌خواهد بارکش نباشد

    نقل است در ایام قدیم، زمانی که وسیله نقلیه هنوز درشکه و گاری بوده است، دانشجویان دانشگاه معماری بوزار برای حمل وسایل تحویل پروژه دروس‌شان آنها را بار گاری می‌کردند و می‌کشیدند. گاری را در فرانسه «شارت» می‌خوانند؛ و حالا بعد از سال‌ها این کلمه «شارِت» در ادبیات فضای معماری، از دانشگاه تا فضای کار، برای توصیف وضعیت فشردگی کارها استفاده می‌شود. در ایام تحصیل بیشتر روزهای نهایی ترم اسمش را می‌شنوید ولی در دفاتر معماری خصوصا وقتی مکرر پروژه جاری باشد، این کلمه شنیده می‌شود. و من در زندگیم تقریبا همیشه در این موقعیت هستم؛ عطش به تجربه‌های متعدد، احتمالا کمی حرص پول و شهرت و یادگیری، به اضافه انعطاف زیادی در تصمیم‌گیری‌ها و همچنین تک‌پری و تک‌روی موجب شده است که همیشه بار انبوهی از کارها روی گُرده‌ام باشد. همین الآن که این‌سطور را تحریر می‌کنم، برای شنبه و یک شنبه حجم زیادی کار برای دانشگاه دارم، از ضبط دومین برنامه‌‌مان رها شده‌ام و باید برای هفته بعد برای ضبط دیگری آماده شوم. فصلنامه‌ای که سردبیری‌اش می‌کنم (همشهری‌معماری) باید هفته بعد به چاپخانه برسد و در عین‌حال به زمان رونمایی پایگاه که درحال راه‌اندازی‌اش هستیم نزدیک می‌شویم. این‌ها شاید کارهای مهم باشد، چندین خُرده‌کار، از مطالب ننوشته و یکی دو پروژه برنامه‌نویسی خُرد را هم حساب نمی‌کنم. 

    نتیجه چیست؟ اینکه یا سر موعد به کارها نمی‌رسم یا اینکه آنطور که می‌خواهم انجامشان نمی‌دهم؛ در امور مربوط به کسب‌وکارهای پروژه‌ای هم مجبورم پروژه‌های کمتری بپذیرم. سال‌ها فعالیت مطبوعاتی، تخصصی و سیاسی هرچند متناسب با انرژی که از من گرفته است تبدیل به پول نشده است اما اعتباری جمع شده است که در رشته‌های مختلفی که کار کرده‌ام (و احتمالا بعد از چندسال رها کرده‌ام) هنوز محل رجوع باشم. حالا که کَمَکی پختگی به صورتم هم آمده و از آن کودکانگی بصری دور شده‌ام اعتماد جماعت هم بیشتر شده است؛ اما چه فایده‌ای که فرصت به بار نشاندن این اعتبار نیست.

    تجربه جمعی ایرانیان به اضافه ذکر خاطرات خانواده و تجربیات نزدیک‌تر آنها از کارهای گروهی و شراکتی، همیشه هراسی در امثال من نگه‌داشته است که از کار شراکتی و تقسیم ظرفیت‌ها پرهیز کنیم. مثلا من مدام ایده‌پردازی می‌کنم؛ ایده‌هایی که می‌توانند با کمی تلاش به پول برسند ولی به دلیل عدم اعتماد به افراد بسیاری از آنها را پیش خودم نگه می‌دارم و هیچ وقت به فعل نمی‌رسد. این وضعیت درباره پیشنهادات بالفعل کاری هم در جریان است. حالا بعد از مدت‌ها به سرم افتاده که از این مرکب بی‌اعتمادی پایین بیایم و در حالی که در یکی از کارهایم به ثبات رسیده‌ام، باقی موارد را با جماعتی شریک شوم.


  • ۱۵ مهر ۹۴ , ۱۷:۲۲
    افق

    امروز میان فیش‌هایی که نوشته‌ام یک جمله از شهید پیچک پیدا کردم که خلاصه و بُن چیزی است که به عنوان مشی سیاسی می‌شناسم؛ اینکه چرا مکرر برای خودم یادآوری می‌کنم که مسئله ما مصداق نیست بلکه فرایند و منش است.

    شهید غلام‌علی پیچک می‌گوید «مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علیع بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی‌ترسیم؛ از انحراف می‌ترسیم!»

  • ۳ مهر ۹۴ , ۲۲:۵۱
    شب‌خوانی

    مشنو که از تو هست گزیرم چرا که نیست
    یا نیست از تو محنت و رنجم چرا که هست


    از خواجوی کرمانی، که عجیب همدل ماست.

  • ۲۸ شهریور ۹۴ , ۰۲:۵۲
    روی مبل خانه خودمان

    حوالی ساعت یازده صبح جمعه هواپیمای امارات ایرلاینز روی زمین نشست تا کمی بعد از اذان ظهر از سفری ۱۷روزه، پرفشار و آموزنده به خانه رسیده باشم. از فردا به سرعت مشغول تکمیل متون سفرنامه خواهم شد؛ هرچند که هنوز بین انتشار آنلاین این متن‌های تکمیل‌شده و نگه‌داشتنش برای کتاب سفرنامه در تردیدم. 

    بعد از استراحت از سفر چندساعتی است که هنوز ذهنم درگیر آن است. انقطاع ۱۷روزه از وطن، پیاده‌روی‌های بیش از ده‌ساعته، به عین رساندن مثل مترکردن خیابان‌ها و شرایط خاص اجتماعی سفر فرصتی برای خودشناسی و آموختن بود. ۱۷ روز فرصت داشتم تا منقطع از خانواده به تغییراتی که می‌خواهم در زندگیم بدهم فکر کنم. آدم کم سفری نیستم؛ اما دوستان همسفرم کسانی هست که در طی سال‌ها دست‌چین شده‌اند و روابطمان دیگر تعریف شده و به ثبات رسیده‌است. در این سفر اما همه همسفران جز یک نفر افرادی تازه بودند که از قضا همه آنها جز دو نفر در موقعیت کاملا مخالف ایدئولوژیک من قرار داشتند؛ هرچند دوستان مخالف ایده خود زیاد دارم اما همیشه از زیست مداوم با آنها پرهیز داشته‌ام. این موقعیت فرصتی بود که هم درباره رابطه خودم با این بخش از جامعه بیاندیشم و هم در رفتارهای شخصی‌م، اعم از رابطه‌م با افراد تا مدیریت امور شخصی محک بخورم و ضعف‌های خودم را بهتر بشناسم.

    حالا که سه ساعتی از بامداد روز شنبه گذشته است، مشغول مرور کارهایی هستم که از فردا برای یک زندگی جدید باید انجام دهم. دوست دارم مفصل از این تجربه‌ها به صورت موضوعی و از این فرایند تغییرات به صورت جزئی بنویسم.

  • ۲۶ شهریور ۹۴ , ۰۰:۳۸
    چیزهایی هست که می‌دانی

    امروز رُم را هیچ ندیدم،

    در برابرم، همه تو بودی،

    تو که ...

    تو که ...

    تو ...


    پ‌ن.
    بعد از ۱۲ ساعت پیاده‌روی در غربت.
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۸:۱۵
    شعف
    پارک جنگلی میلان،
    باد خنک سحر،
    اذان‌گویی حیوانات،
    نماز صبح جماعت،
    روی فرش سبز چمن‌ها،
    دیار غریب هم می‌تواند صمیمی باشد
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۰:۴۷
    شکلات تلخ

    شب،

    اشک،

    مردی که در غمی تاریک غرق می‌شود.

از لیبرال ترین عضو دولت دهم، تا حامیان آهنین آن!

پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۱:۲۳ ق.ظ

پیش نوشت.

  • این مطلب چندین بار خوانده و خود سانسوری و اصلاح شده است، و ممکن است به هر دلیلی هر لحظه حذف شود؛ احتمالا خلا هایی در روایت به دلیل این حذفیات است.
  • آنچه که در ذیل می خوانید در باره ی انصار حزب الله در سال 88 است، نه سابقه این گروه، که تغییرات مداوم و ورود و خروج و تغییر ماهیت های بسیاری داشته است. بخش قابل توجهی از اعضا و سمپات های این گروه که در اواخر دهه شصت جرقه تشکیل آن زده شده است، و در اوئل و اواسط دهه هفتاد لطف بزرگی به جریان اصولگرا کرده است؛ خصوصا پس از وقایع اواخر دهه هفتاد و اشتباهات بخشی از گروه جذب دیگر گروه های جریان اصولگرا شده اند؛ ضمن اینکه نقدهای فعلی، نافی منافع این گروه از ابتدا تا حال نیست، و تنها ذکر بخشی از مسیر انحراف بخشی از این جریان، به عنوان یک جریان سیاسی-اجتماعی با پیچیدگی های خاص خود است.
  • این نوشته درباره شخص آقای مهندس مشایی نیست؛ بلکه ارتباط شناسی جریاناتی با یکدیگر است؛ که ضمن تاکید بر ارادت نگارنده به سلامت منطقی، اخلاقی و اقتصادی شخصیِ شخص مهندس مشایی، تاکید می کند؛ موضوع مطرح نه فساد یا سلامت شخص ایشان، بلکه تفکر و محل حضور ایشان در طیف اصولگرا است؛ که خصوصا با اظهارات ساطع شده از ایشان، خصوصا با ارتباط شناسی نوشته در این مقاله، ارتباط ایشان با جریاناتی مشخص با ادعاهایی مشخص جای سوال است.

نوشت.

انقلابی آن نیست که تفنگ بر دوش بکشد و لباس فدایی بپوشد و هنگام صلح دست به جنگ زند و با شعارات تند خود را ار جرگه ملت خارج کند و با شعارات و تبلیغات و زور بخواهد عقاید خود را بر دیگران تحمیل کند.
انقلابی آنست که هنگام صلح ، به انقلابی گری تظاهر نکند، ولی هنگام خطر ، در پیشاپیش صفوف ملت با دشمن بجنگد.
انقلابی آن نیست که با بی انصافی و زرنگی ، حق دیگران را بگیرد، و مردمی را که برای خاطر و شنیدن حرف های او نیامده اند وادار کند که ساعت ها به حرف های او گوش فرا دهند و کسانی را که ملت خواهان استماع سخنانشان هستند از سخن گفتن باز دارد.
انقلابی آن نیست که غرور و خودخواهی ، بر او غلبه کند و حرف کسی را نشنود، انقلابی آنست که در کمال تواضع و فروتنی ، هر حرف حقی را بپذیرد.
انقلابی آن نیست که با شعارات تند ؛ بخواهد انقلابی گری خود را بر دیگران تحمیل کند.
انقلابی آنست که احتیاج به تصدیق کسی ندارد.
شهید دکتر مصطفی چمران – خرداد ۱۳۵۸
منبع : کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود – نوشته شهید دکتر مصطفی چمران
صفحه 183 و 184
با تشکر از فکرت برای یادآوری.

chamranانقلابی آن نیست که تفنگ بر دوش بکشد و لباس فدایی بپوشد و هنگام صلح دست به جنگ زند و با شعارات تند خود را ار جرگه ملت خارج کند و با شعارات و تبلیغات و زور بخواهد عقاید خود را بر دیگران تحمیل کند.
انقلابی آنست که هنگام صلح ، به انقلابی گری تظاهر نکند، ولی هنگام خطر ، در پیشاپیش صفوف ملت با دشمن بجنگد.
انقلابی آن نیست که با بی انصافی و زرنگی ، حق دیگران را بگیرد، و مردمی را که برای خاطر و شنیدن حرف های او نیامده اند وادار کند که ساعت ها به حرف های او گوش فرا دهند و کسانی را که ملت خواهان استماع سخنانشان هستند از سخن گفتن باز دارد.
انقلابی آن نیست که غرور و خودخواهی ، بر او غلبه کند و حرف کسی را نشنود، انقلابی آنست که در کمال تواضع و فروتنی ، هر حرف حقی را بپذیرد.
انقلابی آن نیست که با شعارات تند ؛ بخواهد انقلابی گری خود را بر دیگران تحمیل کند.
انقلابی آنست که احتیاج به تصدیق کسی ندارد.

شهید دکتر مصطفی چمران – خرداد ۱۳۵۸
منبع : کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود
صفحه 183 و 184

با تشکر از فکرت برای یادآوری.

در پست پیشین آنچه در تشییع جنازه گذشت را تشریح کردم؛ این پست می خواهم کمی موضوع را فراتر از روایت باز کنم.
در روایتی که دیروز گفتم، چند نکته وجود دارد که لازم است رمز گشایی شود؛ یکی قضیه ظهور گرایش دسته ای از حزب الله به مشایی است که موجب استفاده از ابزار قهریه انصار علیه منتقدان مشایی و احمدی نژاد می شود؛ که ابتدا به آن خواهم پرداخت و بعد بحث درباره نکات مطرح شده در سخنرانی حاج حسین الله کرم در برابر معراج الشهدا است.

حاج حسین و اسفندیار!

rahim (1)karam (1)

بحث جریان شناسی گروه های اصولگرا و حزب الله ایرانی بحث مفصلی است، خصوصا که همگی از یک منشا شروع می شوند و آرام آرام گرایش های مختلف را می سازند؛ و حتی تا اواخر دهه شصت و اواسط هفتاد هم گرایش می مانند؛ آنچنان که در نامه اعتراضی فرماندهان سپاه به خاتمی امضای قالی باف (که امروز بخشی از حزب الله به وی متعرض می شوند) را می بینید، هر چند که اختلاف این بخش از حزب الله با قالی باف دقیقا به همان دوران باز می گردد.

اما ارتباط جریان الله کرم با تیم مشایی چه ارتباطی دارد؟ این قضیه را هم در گذشته و در مناسبات امروز می توان پیگیری کرد.
اسفندیار رحیم مشایی اهل رامسر است و در اطلاعات سپاه رامسر فعال بوده است؛ از همین سو است که رفاقت محکمی با سردار ن. (که بنده ارادت خاص به ایشان دارم) دارد؛ و همین سردار ن. است که ابتدا وی را با خود به غرب برده و مسئولیت معاون اطلاعات واحد کومله اطلاعات سپاه مستقر در قرارگاه حمزه سیدالشهداء را به وی می دهد؛ که پس از ورود به وزارت اطلاعات از سپاه پاسداران وی را با خود به واجا می برد و موجب مسئولیت گرفتن وی در مناسب مرتبط با قومیت ها و خصوصا اکراد می شود. از طرف دیگر در همین ایام حسین الله کرم، دوست شفیق سردار ن.، مسئول اطلاعات و عملیات قرارگاه کربلا است، و اطلاعات قرارگاه های اربعه سپاه زیر نظر وی است؛ من جمله اینکه در همین ایام، حاج سعید قاسمی مسئول اطلاعات لشکر 27 است.
در واقع سپاهی ها به دو دسته تقسیم می شوند، کسانی که غالب زمان جهادشان را در کردستان گذرانده اند، و کسانی که غالب جهادشان را در جنوب؛ البته در این بین نیروهای احمد متوسلیان در دو جبهه تجربه نبرد دارند، که من از نظر رفتاری جزو نیروهای جبهه جنوب حساب شان می کنم؛ خاصیت نیروهای غرب این است که اکثریت سابقه امنیتی دارند و نوع نبردشان هم چریکی و امنیتی است، از همین جهت است که به جز فرماندهان اصلی سپاه، این نیروها جزو اصلی ترین نیروهایی بودند که در دوران صلح وارد فضای سیاسی شدند؛ و حتی به حدی این تمایل شدید بود که در حالی که فرماندهان سیاسی در حد اظهار نظر های کلی وارد می شدند ایشان عملا وارد عمل شده و تشکیل انصار حزب الله یکی از حاصل های این تمایل است.
محور های اصلی این تیم مبارز در غرب را، نظری (فرمانده نیروی انتظامی تهران پیش از طلایی، فرمانده تهرانِ قالی باف)، لطفیان، ا.م.، سردار ن.، سردار ذ، الله کرم و ... بودند، که مشایی بواسطه ورود به اطلاعات سپاه و نبردهای غرب و سپس مسئولیت در اطلاعات و حوزه اکراد با آن ها ارتباط پیدا می کند. حتی ارتباط احمدی نژاد با این تیم را در ارتباطش با مجاهدین غرب می توان تحلیل کرد، هر چند که آشنایی وی با مشایی از فرمانداری خوی و شورای تامین استان است. همین جمع هستن در اواخر دهه شصت با پایان جنگ پایه تشکیل هیئت رزمندگان اسلام را می ریزند و سپس انصار حزب الله را تشکیل می دهند؛ هر چند که اواخر دهه هفتاد انصار از هم می پاشد و نام به انحصار تنها یک شعبه از انشعبات آن در می آید و نیروهای متعدد انصار هر کدام پایه گذار جزوی از تاثیر گذارترین بخش ها و تشکل های جریان اصولگرا می شوند.

اتفاق دوم درباره نسل جدید حزب الله واقع می شود؛ انصار حزب الله پس از فروپاشی به چند دسته تقسیم می شود، شاخه های اصلی آن به محورهای حجت الاسلام محتشم، الله کرم و ده نمکی شکل می گیرند. محتشم جریده یالثارات و اعتراض های مداوم خیابانی را پیگیری می کند، و جلساتی را در دفترش در چهارشنبه ها به طور منظم برگزار می کند؛ الله کرم جمیعت نوسازی معنوی حزب الله را شکل می دهد و جلسات هفتگی مسجد ارگ مدیریت می کند و به کادر سازی می پردازد؛ و ده نمکی نیز به کار رسانه ای و نشریاتی چون شلمچه روی می آورد؛ هر چند که در قضایای 78 تقریبا هماهنگ با الله کرم عمل می کند.
الله کرم پس از گرفتن مسئولیت دولتی، وابسته نظامی ایران در بالکان و کرواسی به زاگرب می رود؛ و به همین دلیل مسئولیت جلسات ارگ را به نیروهای زیر مجموعه اش واگذار می کند، و برای چند سال به کرواسی می رود؛ هر چند که در این ایام در عین دریافت حقوق از دولت زمان زیادی را در ایران و پرداختن به سازماندهی حزبی خود سپری می کند؛ و در حالی در حال فعالیت سیاسی و حمایت از کاندیدایی است که مسئولیتی نظامی دارد.
از چهار نفری که مسئولیت جلسات به عهده آنها گذاشته می شوند، می شود از فرج مرادی، حکیم ثوری و اسکندری نام برد؛ فرج مرادی پس از انتخابات 84 و تفکیک شدن اصولگرایان به سمت قالی باف متمایل می شود؛ در حالی که حکیم ثوری که در غرب از نیروهای احمد متوسلیان بوده است در 88 مسئولیت یکی از سه ستاد اصلی احمدی نژاد را به عهده می گیرد (که یکی از این ستادهای ثلاثه نیز در دست هاشمی ثمره بود).
از دیگر نیروهای مستقیم الله کرم می توان از حسین نوبختی نام بُرد که من چندی با وی کار کرده ام؛ وی درواقع سرپل اتصال نیروهای دیگر الله کرم چون علی بدری (از مسئولان انصار کرج) و غیره (که ترجیح می دهم نام نبرم) به مشایی است؛ هر چند که خود الله کرم نیز از حامیان مشایی است، وی نه تنها در مصاحبه با نشریات تحت سردبیری حسین نوبختی بر این مسئله صحه می گذارد، حتی در جلسات اختصاصی با مریدان و دوستان نیز بر این مسئله تاکید می کند که باید از مشایی حمایت کرد.
اوج شهرت حسین نوبختی از پایگاه نوسازی (متاثر از نام تشکل نوسازی معنویِ الله کرم) و مطلبی است که درباره حسن مصطفوی فرزند آسید احمدآقای خمینی نوشت؛ پس از آن مطلب حسین بازداشت می شود؛ پس از تعطیلی نوسازی، حسین پایگاه نظام آباد و نوآوری را شکل داد و همزمان در دفتر خود سری جدید نشریه همت را نیز منتشر کرد. حسین زمانی از من خواست در نشریه همت کمکش کنم، ضمن اینکه سردبیر پایگاه نوآوری شوم؛ پایگاه نوآوری یک پایگاه تفریحی بود که بسیاری از منتقدین حسین آن را اروتیک می دانستند که تا حدی درست بود، هدف حسین این بود در لایه یک سایت زرد بخشی از جوانان که این نوع محتوا را می پسندیدند به سمت احمدی نژاد جذب کنیم، هرچند آن هنگام انقدر بحث از مشایی نبود؛ ولی بعد ها علنی شد که هزینه های فعالیت حسین را مشایی تامین می کند. در هنگام شروع نشریه همت که یک بار دیگر به بازداشت وی و توقیف نشریه منجر شد. نشریه همت در ابتدا در اختیار تیم انصار مشهد، و تحت سردبیری «محسن داوود آبادی فراهانی» بود که پایگاه انصار نیوز را نیز مدیریت می کرد و از سمپات های آیت الله مصباح نیز بود؛ آنها از رویکرد ضعیف رسانه ای حسین و خصوصا منجر شدن به توقیف نشریه ناراضی بودند، و خصوصا که الله کرم در زاگرب به سر می برد و مدیر مسئول کس دیگری بود این اتفاق را توطئه می دانستند و تصور می کردند پس از بازگشت الله کرم حسین تنبیه خواهد شد؛ در حالی که مشاهده کردیم با بازگشت الله کرم آهسته آهسته سایت انصار نیوز بود که به تعطیلی گرایید؛ و الله کرم نیز مصاحبه ای در حمایت از احمدی نژاد و مشایی با نشریه همت انجام داد.

آنچنان که گفتم تیم احمدی نژاد و انصار حزب الله به واسطه جهاد غرب یک آشنایی قدیمی دارند، هر چند که بخشی از این نیرو های مجاهد همچون فتاح، وزیر سابق نیرو، از نزدیکان قالی باف و تیم سنتی اصولگرایان هستند؛ و از سویی دیگر بخشی از نسل جدید انصار حزب الله رسما زیر پرچم مشایی فعالیت می کند.
اما یک سوال عجیب وجود دارد، سال ها انصار حزب الله خود را به عنوان یک گروه متعهد به ولایت فقیه و ضد اسرائیلی مطرح می کرده است؛ چگونه می تواند وارد همچین اتحاد استراتژیک و پیوسته ای با مشایی شود؟

چرایی اتصال انصارحزب الله به تیم مشایی؟

[caption id="attachment_385" align="alignleft" width="181" caption="سلطان پور هرچند از نیروی های موثر و متعهد وزارت نفت است، اما به عنوان سهم خواهی انصار موفق به کسب وزارت نفت نشد."]سلطان پور هرچند از نیروی های موثر و متعهد وزارت نفت است، اما به عنوان سهم خواهی انصار موفق به کسب وزارت نفت نشد.[/caption]

بگذارید به یک خاطره نزدیک برگردیم، نزدیکان انصار حزب الله پس از پیروزی احمدی نژاد خصوصا با همکاری هیئت رزمندگان اسلام و انصار حزب الله به یاد دارند که انصار به سمت سهم خواهی رفت؛ هر چند که نیروهای انصار با توانایی های علمی اکثرا کم و بسیاری نیز با صغر سن در ابعدا وزرات نبودند و اکثر آنها یا پُست های میانی دریافت کردند یا به موقعیت بستن قراردادهایی پُر سود با سازمان های دولتی رسیدند؛ اما انصارحزب الله، خصوصا شاخه زیر نظر محتشم به شدت برای دریافت وزارتخانه فشار می آورد که بالاخص فشار آنها درباره نصب یکی از نیروهایش بر مسند وزارت نفت (سلطان پور) مشهور است، که مقاومت احمدی نژاد و بن بست این قضیه منجر به اختلاف و زاویه گرفتن محتشم و نشریه یالثارات از احمدی نژاد شد؛ هرچند که جریان دفن شهدای گمنام در وزارت نفت و برگزاری آن توسط توسط همین تیم، نمی تواند نشان از قدرت گرفت دوستان در وزارت نفت داشته باشد.
در حالی که چندین نفر از نیروهای الله کرم که در شورای شهری و شهرداری همراه احمدی نژاد بودند به پست های میانی در دولت رسیدند؛ و خود او نیز به یک پست با اهمیت نظامی در دولت رسید و چندین سال را در اروپا به سر بُرد.این روایت نشان می دهد که حتی اگر سال های پیشین انصار حزب الله فی سبیل الله و در راه ولایت حرکت می کرده است (که من در آن شک دارم و ذکر خواهم کرد) در سال های اخیر آلوده به سهم خواهی سیاسی و حزبی شده است.

این واقعیت را از چند نگاه می توان روایت کرد:
  • نیروهای احمدی نژاد با نزدیکی به پایان دوره دوم احمدی نژاد، و خصوصا تجربه حضور و ارتباط با دولت همچنان می خواهند وضعیف فعلی را حفظ کنند؛ از سویی با برخورد هایی که در پنج سال اخیر با قالی باف کرده اند امکان ائتلاف با وی را ندارند. از سویی تیم لنکرانی-صفارهرندی نیز آنها را نمی پذیرند و آنها نیز ریسک قمار بر سر آنها را نمی پذیرند؛ زیرا این تحلیل را دارند که در صورت شرکت مشایی در انتخابات، احمدی نژاد با حمایت از وی 10 میلیون از رای 16 میلیونی اصلی خود را به او خواهد داد؛ و در عین حال مشایی پتانسیل جذب جمعیت زیادی از رای دهندگان خواستگاری و حتی سبز را دارد که با این اوصاف احتمالا پیروزی وی با رای 15-16 میلیونی بالا است (البته این تحلیل آنهاست.)؛ زین جهت آن ها ترجیح می دهند روی کسی ریسک کنند که احتمال پیروزی وی و در دولت ماندن خودشان محتمل تر باشد. زین جهت است که با نزدیکی اولی به مشایی امکان ائتلاف با امثال صفار هرندی را نیز از دست داده اند.
  • من به این که انصار حزب الله پیش از این نیز فی سبیل الله کار کرده باشد، خوش بین نیستم؛ واقعیت اینجاست با رفتار هایی که از ایشان خصوصا در نادیده گرفتن بسیاری از مسائل جناح راست دیده ام، خصوصا در زمانی که آنها یک نیروی پذیرفته شده در جناح راست محسوب می شدند، در واقع اهرم فشار جناح راست سنتی بر علیه اصلاح طلبان بودند که بعد ها با پیدا کردن توانایی رسیدن به قدر بر علیه شاخه سنتی جناح راست نیز طغیان کردند و پدران خود را پشت سر گذاشتند.
  • و اما در باره ولایی بودن، عملکرد انصار حزب الله هم در جریانات 78 هم در وقایع اخیر که منجر به عکس العمل امام خامنه ای شد، نشان می دهد هیچ کدام از اقدامات آنها در راستای منویات ولی فقیه نبوده است. این موضوع رفتار های انحرافی انصار حزب الله خصوصا در وقایع اخیر را در چند روز آینده ذیل عنوان «عبرانی و زمینی شدن حزب الله ایران» به صورت مبسوط توضیح خواهم داد. ولی فی الواقع من سابقه ای از تایید رفتار های انصار حزب الله توسط امام خامنه ای ندارم. از سویی می بینم بیت رهبری در برابر نیروی های این گروه، همچون منصور ارضی مداح و منبری مسجد ارگ (مسجد سنتی شاخه الله کرم، که الله کرم در سخنرانی اخیر خود از او با نام استاد نام می برد)، موضع می گیرد و حتی دو سال وی را از حضور در مراسم های بیت محروم می کند.

اما کوتاه درباره سخنرانی اخیر الله کرم

[می خواستم همچون حاج حسین الله کرم، منطق خود و اطرافیانش را به ایشان نمایش دهم، از توکاتور گرفته، تا چهار سال حضور در اروپا و بعد درباره ی اینکه با چه کسی از تبعید به اروپا صحبت کنیم حرف بزنم؛ ولی دیدم این همه مطلب تحلیل تباه می شود و دوستان بحث را منحرف خواهند کرد. از این قضیه گذر می کنم، همه می دانیم سخنرانی ایشان تا چه حد غیر منطقی و بر اساس حدس، گمان و حتی تهمت بود. من ترجیح می دهم از این زاویه وارد بحث نشوم.]

و در آخر:

در آخر فکر می کنم بیست سال حضور انصار حزب الله، و خصوصا هزینه هایی که در سال 88 به نظام تحمیل کرد و همچنین سود هایی که رسانده است؛ موضوع خوبی برای تحلیل و اصلاح است، که شخصا چند مطلب برای آن در نظر دارم که عناوینی چون «عبرانی و زمینی شدن حزب الله ایران»، «سلبریتی های حزب الله» (درباره رشد و تثبیت مداحی گری، و تقابل هیئت با مسجد و بسیج) و ... را از الآن برای آنها در نظر گرفته ام که یا در این جا منتشر خواهم کرد، یا یک وبلاگ اختصاصی برای این موضوع خواهم ساخت تا با کمک دیگران یک مجموعه کامل درباره این گروه هرج و مرج طلب منتشر کنیم تا بهانه ای باشد برای بازسازی ساختار شبکه حزب الله ایران.

  • محمدمسیح یاراحمدی

الله کرم

مشایی

انصار حزب الله

قالی باف

نظرات  (۲۴)

نثر خیلی شلخته و بعضی جاها هم مزخرفی داری
کلی توی مایه های توهم توطئه هستی که ناشی از قالیبافی بودنت هست
حالا علت اینکه منصور ارزی بعد از دو سال میره بیت رهبری چیه ؟
یه ذره برو وبلاگ دودینگ هاوس رو بخون بفهم نثر قشنگ یعنی چی
______________
پاسخ:
1. شما چهار برچسب شلختگی، مزخرفی، توهم توطئه و قالی بافی می زنی، ولی نمی بینم حرف های مرا نقض کرده باشی.
2. سخنرانی آقای ارزی و تهمت و بی ادبی آغشته به ادبیات دینی شان به قالی باف را فراموش کرده اید؟ مشابه جملات اخیر دکتر الله کرم بود؛ گندم ری و شهردای تهران و ... :)
3. بله، وبلاگ دودینگ را هم می خوانیم؛ تصدیق می کنم نثر شیوایی دارند؛ حالا حالاها باید تلمذ کنیم خدمت شان تا ما هم بتوانیم وبلاگی و جذاب بنویسیم. هر چند که این نوشته قصد نداشت وبلاگی باشد، که از حجمش مشخص است.
wow!
یکی از جذاب ترین تحلیل هایی که در این چند ماه اخیر خوانده ام، البته بیشتر به خاطر بکر بودن اطلاعات آن
سلام... اشتباه محض بود این نوشته.... همین
سوال منو جواب ندادی ؟؟
حالا علت اینکه منصور ارزی بعد از دو سال میره بیت رهبری چیه ؟
علتش اینه که به قالیباف حمله کرده یا الله کرم گفته گندم ری ؟؟
_____________
پاسخ:
1. شما به من بگو بیت رهبری مثل انصار حزب الله هرکی به هرکی است؟ چرا این همه سال ولی فقیه امثال الله کرم را به خود نزدیک نکرده است که هیچ، در جریانات 78 و جریانات اخیر از نیروهای خودسر ایشان انتقاد کرده است؟
2. جواب من در کامنت قبلی تان را ندادید؛ شما من را متهم به دروغ و توهم توطئه کردید؛ ضمن اینکه توهم درباره چیزی است که وجود ندارد در حالی که من وقایع را ذکر کردم؛ شما برای اثبات حرف تان باید دلیل بیاورید.
3. این کامنت تان هم گنگ نیست، محرومیت از حضور در بیت منصور ارضی که پارسال لغو شد چه ربطی به الله کرم دارد؟ من فقط ذکر کردم که الله کرم همان بی اخلاقی که ارضی انجام داد و منجر به این محرومیت شد را در تشییع جناز تکرار کرده است.
در آخر من فکر می کنم شما حامیان الله کرم و مشایی برای پراکنده کردن اذهان از قضیه اتحاد این دو دسته دایم به قضیه قالی باف دامن می زنید؛ دوستان حاشیه نروید؛ این دو چرا متحد شدند؟ وجه اتحاد چیست؟
  • احسان خواجه ای
  • بسم الله الرحمن الرحیم
    شرح مبسوط و کاملی از برخی روابط ارایه فرموده بودید که برایم جالب بود هرچند مطمئن نیستم ارایه چنین روابطی از گذشته های دور به صلاح مملکت باشد یا خیر.
    بنده نیز مشایی را یک نیروی امنیتی اطلاعاتی بسیار عمق اندیش و باریک بین می دانم و برخلاف شما فعلا در مورد ایشان دیدگاهی مثبت دارم که البته از محل بحث خارج است. اما برایم جالب بوده که نیرو های انصار که به سطحی نگری در میان اصولگرایان شهره اند چطور با مشایی یکی شده اند؟؟ چطور شده است که دگم ترین چهره ها که حیف است نامشان را اصول گرا گذاشت به چنین اتحادی دست زده اند.
    جدا از این بحث بنده هم نسبت به هزینه هایی که این گروهک به نظام تحمیل می کنند بسیار آزرده ام. چندین بار تصمیم گرفته ام مجموعه ای مفصل از اقدامات هواداران این گروه در شهر خودم (تبریز) گردآوری کرده و پیگیری نمایم که به علل مختلف منصرف شده ام اما حقیقتا سیستم انصار باید باز سازی شود. و این عمل بعقیده بنده باید بدست دلسوزان نزدیک به انصار انجام گیرد.
    ______________
    پاسخ:
    1. درباره آقای مشایی، من شخصا قضاوت اخلاقی نمی کنم، ایشان می تواند یک نیروی اطلاعاتی و اصلا یک سیاست مدار خیلی خوب باشد ولی هر چه هست یک سیاست مدار اصولگرا، حزب اللهی و ذیل پرچم امام خامنه ای نیست؛ زین جهت اتحاد مدعیانی چون انصار حزب الله با ایشان نشان از بی صداقتی انصار دارد.
    2. منظورتان از دلسوزان نزدیک به انصار کیست؟ جز خود حزب الله هایی که ما باشیم؟ به نظر من ما راهی جز نقد علنی نداریم.
    برادر شروع کنید؛ بگذارید همه بدانند و از جذب بیشتر نیرو توسط منحرفین جلوگیری کنیم.
    به نظرم نوشته شما حاوی داده های خامی است که ا به نحو ناشیانه ای با پیش فرض هایتان درهم تنیده‌اید. این قضاوت را توهین آمیز ندانید، بلکه نقد شکلی به این نوشتار است.
    اما از حیث محتوا این نوشته یادآور اظهار نظرهایی است که قریب به 12 سال پیش موجب انشعاب و انحلال بخش‌هایی از جریان موسوم به حزب الله شد. شاید نوشته شما هم طلیعه‌ای دیگر باشد بر تطور این جریان.
    ______________
    پاسخ:
    ترکیب خودسانسور، کم بود تجربه، ضعف توانایی نگارشی و تعجیل و فشردگی زمانی حاصلش می شود همین اشکالات. می پذیرم؛ بهر حال بنده اول راه نگارش سیاسی هستم.
    عالی بود. واقعا تحلیل جابی بود باید این اتحاد مورد بررسی بیشتری قرار بگیرد و همچنین کالبد شناسی انصار باید مورد توجه قرار گیرد.
    سبک نوشتاریتان نیز خیلی خوب است.
    هوالحق
    صرف نظر از اینکه چه نوشتی و چه تحلیلی کردی، با هرگونه نوشتن در مورد انصار حزب‌الله و خارج شدن آن از قامت یک تابوی مقدس که نباید در موردش نوشت موافقم. همچنین در مورد مفهوم «هیئت» و مفاهیم بارشده بر آن در دهه‌های هفتاد و هشتاد چه از دید سیاسی ِ انتقادی باشد چه از دید جامعه‌شناختی و روانشناسی اجتماعی اکیداً موافقم.
    خودسانسوری نکنید. نقد، سیستم را بیمه می‌کند، به شرطی که مؤمنانه باشد.
    حق
    _________
    پاسخ:
    رفیق، من هم همین را می گم؛ من می گم ما سیصد و شصت و پنج رو در سال وقت داریم سیصد و شصت و پنج تا مطلب بنویسیم، بعد تو این سیصد و شصت و پنج تا می شود هم به سبز ها رسید هم به انصار؛ پس چرا به همه اش نپردازیم؟ دوستان همه می گن باید سکوت کنیم، من می گم درمورد هاشمی هم بزرگترهای ما سکوت کردند که به این جا رسیدیم؛ درباره ی هیچ چیز نباید سکوت کرد.
    اتحاد با مسیح احمدی ( دشمن دیرینه ) برای زمین زدن مشایی ؟ :)
    بابا دم تو دیگه خیلی گرم
    تا دیروز که خواهر همدیگه رو جلوی چشم هم می آوردین !!
    اتحاد با دودینگ هاوس ( دشمن دیرینه ) برای زمین زدن مشایی و الله کرم ؟؟ :)
    بابا دم تو دیگه خیلی گرم
    تا دیروز که خواهر همدیگه رو جلوی چشم هم می آوردین !!
    ____________
    پاسخ:
    جناب، اصغر، ساناز، ست، و ... که آی پی ات را عوض نمی کنی و با چند تا ایمیل می آیی کامنت می گذاری برو به زندگی ات برس، در جریانات فوق هم من هیچ وقت با حسن دودینگ هاوس مشکل نداشتم، مشکل دقیقا دوستانی بودن که از پول بیت المال از کسانی پول می گرفتند که همین الآن هم با آنها مشکل داریم و از همین روش های غیر اخلاقی استفاده می کنند. در جریانات فوق هم بر خلاف آن دوستان من هیچ وقت مسائل خصوصی افراد را بر خلاف ایشان مطرح نکردم و به قول شما خواهرشان را جلوی چشمشان نیاوردم، تنها مطالب وبلاگ های خودشان را بازنشر دادم و مسائل اقتصادی و همچنین موضع گیری های دینی و سیاسی شان را بازتاب دادم تا مشخص شود که چه کسانی درشان غش هست. شما هم بهتر است به جای آتش بیاری معرکه و دمیدن در یک سری مشکلات قدیمی به ایفای نقش وفا ابونصر ادامه دهی.
    بنده که می دانم شما کی هستی و در کجا کار می کنی و چه ارتباطی با نهاد ریاست جمهوری داری ... برو پسرک ریشویی که نقش دختر لبنانی بازی می کنی، نگذار حرف بزنم. برو به زنگی ات برس.
    جدیداً مطالب جالبی در اینجا نقل میکنید که برای خیلی از کسانی که دستی از دور بر آتش داشته اند جدید نیست. با اینحال برای شما نگرانم. چون اصلاح طلبان نیز با همین نقد منصفانه جناحهای تندرو شروع کردند و اینک کارشان به گوشۀ دخمه های انصار و امثالهم و در حال تجربه کردن انواع شکنجه های جسمی و روحی و تهدید نزدیکانشان رسیده است.
    در هر صورت امیدوارم در راهتان موفق باشید.
    من مدام فکر می کنم که نحله ی فکریم چیست؟حال به این نتیجه رسیده ام،که دغدغه ی من خقوق انسان است و کرامت او.البته در چهرچوب فقه شیعه یا میثاق قانون اساسی.به عنوان یک تعهد.ونه لزوما حکم شرع.
    از همین منظر می پرسم،خشونت طلبان انصار چگونه می توانند به قول شما در حمهوری تحمل شوند؟کسی که حق الناس را پایمال می کند،می زند،ترور شخصیت می کند،فحاشی می کند،البته بر مبنای مدارکی گه موجود است،وهیچ گاه رو نمی شود،باید تحمل بشود؟
    روزنامه ی وزین کیهان که به خرج بیت المال عقبه ی فکری دوستان را تامین می کندباید تحمل شود؟من به رهبری از این منظر انتقاد دارم.حقوق قطعی انسان ها قابل مسامحه نیست.نمی شود ماجراهای حمله ی آقایان را به این جا و آنجا با تذکراتی بدون ضمانت اجرایی مختومه کرد.
    به وبلاگ من هم بیایید،رونق اینجا را ندارد،ولی صفایی هست.
    از مباحثه ی با شما لذت می برم.
    _______________
    پاسخ:
    انصار، زاییده دهه هفتادند؛ در حالی که خشونت طلبان چپ امروز اصلاح طلب از دهه شصت در صحنه سیاسی حضور دارند. و هنوز هم گروه های فشار و خشونت طلب ایشان با آنکه در لوای رسانه زیر چهره صلح طلب پنهان شده از خشونت دریغ نمی کنند.
    بهر حال گروه های فشار، وجه گریز ناپذیر تمام صحنه های سیاسی در تمام کشورهای دنیا خصوصا جمهوری ها هستند؛ چون دقیقا در جمهوری فشار آوردن معنی پیدا می کند.

    درباره سخنرانی فوق، من مشکلی با آن سخنرانی ندارم، فقط برای آنکه قائل به اینم که دولت اصولگرای نباید بیش از این تا زمانی که خطر سبز ها تا حدی باقیست دچار بحران نشود به آن دامن نمی زنم؛ وگرنه دکتر قالی باف هم خودش آن جا تاکید می کند که اگر دروغ می گوید ازش شکایت کنند حد بزنندش؛ ضمن اینکه توجه داشته باشید آن یک سخنرانی خصوصی دربین جمع اعضای ستاد بود و دکتر قالی باف هم تاکید کرده بود که نباید منتشر شود، پس به طریق اولی باید یقه کسی را گرفت که اول از همه منتشرش کرده؛ البته قالی باف پس از انتشار با توجه به صحت مطالب نیازی به تکذیبش ندید؛ حال توصیه من به شما این است؛ اگر واقعا فکر می کنید قالی باف دروغ می گوید، اخلاقی اش این است که به جای اینکه مثل خودش غیر اخلاقی رفتار کنید مثل یک مسلمان متشخص از او شکایت کنید، تا ببینیم در چه کسی غش است، اگر قالی باف دروغ گو باشد که رسوا می شود، اگر مطالب صحیح باشد که وضعیت ما و شما مشخص است.
    چرا این استدلالی رو که برای حمایت از حرف های قالی باف در مورد وزرای دولت میکنی در مورد حرف های الله کرم و احمدی نژاد تو مناظره نمی زنی؟
    _____________
    پاسخ:
    1. چون سخنرانی قالی باف یک سخنرانی خصوصی در یک جمع خصوصی است؛ وی خود آن را پخش نکرده است؛ اما دکتر الله کرم اولا در محیط عمومی این حرف را می زند، دوما از مهمانی شهدا سواستفاده می کند؛ در مورد دکتر احمدی نژاد هم ایشون از محیط تلویزیون استفاده می کنند. من هم عرض کردم در ادامه با کسی را یقه اش را گرفت که سخنرانی را پخش کرده است؛ آنچنان که من به طور موثق مطلعم سخنرانی از طرف سردار قالی باف منتشر نشده است.
    2. در عین حال من عرض کردم فرض بر اقدام غیر اخلاقی قالی باف، عمل اسلامی شکایت از قالی باف است نه یک رفتار غیر اخلاقی دیگر آن هم با استفاده از ابزارهای اسلامی مثل منبر و تششیع شهدا.
    3. نکته دیگر در مورد سخنرانی دکتر قالی باف این است که شخص دکتر احمدی نژاد را مستقیما نمی کوبد بلکه انتقاد به نحوه انتخاب وزرایش است که هنوز هم جای سوال است؛ و در حالی که دولت سابقه شکایت های بسیاری از افراد دارد، عجیب است که هنوز از قالی باف شکایت نکرده است؛ آیا این دلیل بر بی گناهی قالی باف نیست؟
    4. قالی باف در سخنرانی فوق به موضوعات جدی و مرتبطی به دولت احمدی نژاد می پردازد، مثل اینکه فلان آقا شایسته وزارت دولت اصولگرا نیست؛ ولی هم دکتر الله کرم یک بچه بازی به نمایش می گذارد و حتی وقتی می خواهد تهمت بزند به حاشیه و مسائل مسخره دست آویز می شود و هم دکتر احمدی نژاد کمی به بی راهه می زند؛ دکتر الله کرم می زند به آنجا که تو می خواستی بروی ایرفرانس و چه و چه و ما نمی دانیم چه ربطی دارد به حُسن مدیریت قالیباف؛ و در حالی که شهر پُر است از تصاویر شهدا و بیشتر هم جا به جایی تصاویر شهدا که یک جای دیگر تصویر شهید کشیده شده و جای دیگر که تصویر شهید بوده تصویر انتزاعی شده را دستاویز توهین می کنند. و دکتر احمدی نژاد هم پسر دیگری را وسط می کشد که اول خودش را بکوبد بعد از او برسد به کاندیدای مقابلش در حالی که در آخر هم ما ندیدیم، دکتر احمدی نژاد بتوانید یک مشکل اقتصادی جدی به شخص مهندس موسوی یا دکتر رضایی وارد کند؛ هر چند که من به هیچ وجه نه مدافع و نه توجیه گر رفتار این دو هستم؛ که در این چند ماه در جبهه حزب الله در مقابله سبز ها رزم کرده ام. اما به هر حال آنچنان که مولای ما گفت این روش اخلاقی نبود. اگر دکتر احمدی نژاد یک اشکال به خود مهندس موسوی می گرفت به جای این کار، یا دکتر الله کرم به جای زدن به صحرای کربلا و ایرفرانس یک اشکال منطقی از مدیریت شهرداری می گرفت مقبولیت و مشروعیت بیشتری داشت.
    در آخر همه می دانیم؛ همه این هیاهو؛ و اینکه امروز تهران برا به چند فرمانداری تبدیل می کنند بدون اینکه مصوبه مجلس بگیرند، اینکه علی رغم انتقادات زمان شهرداری خود، شهردار را به هیئت دولت راه نمی دهند و غیره و غیره، تنها یک دلیل دارد؛ محمد باقر قالی باف یک نیروی اصولگرای رقیب تیم دکتر احمدی نژاد و مهندس مشایی و باقی دوستان شان است که از قضا علی رغم تمام سنگ اندازی ها و قطعی بودجه شهرداری و غیره و غیره، شهر چند میلیونی تهران را به خوبی مدیریت کرده و بسیاری از پروژه های ده ساله را در دو سه سال به سرانجام رسانده است؛ از قضا بر خلاف دکتر احمدی نژاد سال ها سابقه جبهه و فرماندهی دارد؛ و نه تنها از سال ها پیش با بیت رهبری ارتباط خوبی دارد از دوستان فرزندان رهبری است؛ بسیاری از نیروهای جوان بیت سمپات های او هستند؛ در بحران های جمهوری اسلامی مثل سال 78 خوب ظاهر شده و در سال 88 هم مثل دکتر احمدی نژاد و مهندس موسوی بحران ساز نبوده است. و بر خلاف دکتر احمدی نژاد که برای یک نیروی اش یک ماه در مقابل امام امت لجاجت می کند، به اشاره و انتقاد رهبری در مورد سیستم فرهنگی شهرداری نه تنها مدیریت سازمان های فرهنگی اش را عوض می کند بلکه ناگهان شاهد تغییرات نزدیک 50 درصد تیم همشهری هستیم؛ و این نشانه ولایت مداری این مرد است.
    و همه این ها تیم اطراف آقای مشایی به عنوان یکی از گزینه های آینده کاندیداتوری ریاست جمهوری را نگران می کند، چون رقیب قدری دارد که از الآن سعی در تخریب و زمین زدن او دارد.
    سلام
    چون حسین را خوب میشناسم (از زمان جنگ)بسیار متعجبم که چرا او سنگ کسانی را به سینه می زند که در گذشته خیلی علیه السلام نبوده اند .
    حسین جان مواظب باش. نباشد در قیامت شرمنده دوستان شهیدمان شویم
    آینده تو دقیقا مثل امیرفرشاد ابراهیمی هستش.
    ____________
    پاسخ:
    خدا را شکر ما سابقه ضرب و شتم مردم را نداشته ایم؛ ضمنا شما خدایی، یا دربان بهشت خدا که عاقبت مردم را مشخص می کنی؟
    خوب بنابر استدلال خودت، اگه حرفای الله کرم دروغه چرا قالی باف ازش شکایت نمیکنه؟
    ____________
    پاسخ:
    بعدا بحث رو حضوری ادامه بدیم، فعلا بیست و دوم خرداد نزدیک است؛ باید مراقب چیز دیگری باشیم.
  • محمدرضا منتظرالقائم
  • بسم الله
    تنها مطلب مستند این نوشته، همان گفتار شهید چمران است که با ذکر منبع نوشته ای!
    الباقی یک سری اطلاعات خام است که از یک نفر! گرفته ای و همه را با محاسبات خیالی و حدس وگمان، به هم تنیده ای!
    یک مطلبی برایت نوشته ام، خواستی بخوان ;)
    _____________
    پاسخ:
    این طور مطالب اصلا امکان مستند شدن ندارم، توقع داری روابط افراد را در روزنامه بنویسند؟ اصلا سند یعنی چه؟ یکی می نویسد، از آن به بعد می شود سند؛
    ضمنا نیت خوانی نکن؛ با چند نفر تماس گرفته ام، خودت می شناسی شان، شاید هنوز هم دور و بر حاجی و شماها باشند؛ هر چند در اخلاق یک سر و گرند بالاترند.
    در مورد مطلبت، خواندم، چند بار؛ مطلب اولم را دوباره بخوان، من رسم رفاقت را رعایت کردم، یک سری چیز ها را ننوشتم، یک سری چیزها را هم صریح ننوشتم؛ ولی شما خصوصا جایی که درباره خود من نوشتی رسم رفاقت را رعایت نکردی؛ ریز ریز مطلبت هم جواب دارد از آن کذب اولش که می گوید مردم فلانی مورد نظر را فحش می دادند در کل مسیر تا آخر متن. خودت هم می دانی هم آن اقلیتی که افتادند به جان چند مسئول در تشییع همه مردم نبودند، و هم آن جمعیت همیشگی تظاهرات های انصار همه مردم نیستند؛ بخشی از مردم همان دخترکانی بودند که آنطور با ایشان برخورد شد ... باقی مطلبت هم چون سخنوری حاج حسین زده ای به بیابون، مستضعفین و ... باز من نمی خواهم بحث را شخصی کنم ولی من و تو که می دانیم محل زندگی همدیگر کجاست، نگو اینطور، لاف نیا اخوی، پول هدایایی که می خریم و ... ما رفیقیم. لاف نیا. بگذریم من بخواهم مثل خودت جوابت را بدهم خوب نیست ... خوشحال باش، رفیق باش، آدم باش، رفاقت را قاطی این بحثا نکن.
    جواب مطلب را هم این طوری و با کامنت نمی دهم؛ به وقتش.
  • امیرحسین طهرانی
  • متاسفم برات امیدوارم تبدیل به امیرفرشاد نشی با این تفاوت که امیرفرشاد
    خیلی سر تر بود.
    همین
    :*
    به نام خدا
    جمع آوری مشخصات افراد داوطلب ایرانی برای اعزام با کاروان آزادی به غزه
    ثبت نام در

    www.freegaza.ir
    در چه زمینه ای میتوانید به غزه کمک کنید ؟
    به آزادیخواهان دیگر نیز اطلاع دهید

    سلام
    چند سوال داشتم ؛
    در مطلب آورده بودید که انصار حزب الله به چند گروه منشعب می شود پس چرا در برخی از قسمت های مطلب تان که مربوط به سال های اخیر می شده است نام الله کرم و انصار حزب الله را یک جا آورده اید ؟
    آیا واقعا سلطان پور فردی متعهد است ؟ اگر متعهد بود چرا هیچگاه راجع به 1 درصد سهام مهدی هاشمی از تاسیسات دریایی توضیح نداد ؟
    وابسته های نظامی از طرف دولت مامور می شوند یا از سوی قوای نظامی ؟ ( واقعا نمی دانم )
    باتوجه به رانت هایی که در ایران وجود دارد چرا باید الله کرم برای برخورداری از منافع مادی رهسپار یک کشور دیگر شود ؟ با توجه به اینکه فردی سیاسی است و یک فرد سیاسی به حضور در نگاه مخاطبان نیاز دارد ؟
    انصار حزب الله به نیابت از خود سلطان پور را برای وزارت معرفی نمود ؟باتوجه به اینکه انصار همواره نردبان این و آن بوده ( یک گروه فشار ) آیا می تواند تنها برای خود سهم خواهی کند ؟
    چرا محتشم را حجت الاسلام عنوان کرده اید ؟
    رابطه میان انصار حزب الله و حزب ایثارگران چیست ؟
    ممکن است درباره اداره مسجد ارگ توسط الله کرم به عنوان سمپات مشایی و حملات حاج منصور ارضی بر علیه مشایی توضیح دهید ؟
    چرا حسین فدایی ، قالیباف را برای انتخابات ریاست جمهوری در نظر گرفت ؟
    ممنون
    یا علی
    ___________
    پاسخ:
    مطلبم برای خیلی وقت پیش است، و الآن حضور ذهن ندارم برای پاسخ به همه سوالات؛ و البته لحن سوال ها شبیه بازجویی از کسی درباره اعمال بقیه بود.
    من شخصا یک دانشجوی تبریزی هستم و حرف های شما با انصار حزب الله شهرما که زیر مجموعه انصار حزب الله می باشد نمی سازد مخصوصا مسئول انصار شهرستان ما که مشهور به طلبه عدالتخواه تبریزی می باشد در بست نشینی کنار طلبه سیرجانی دوبار جلوی سرکشی مشایی به آنان را گرفته است. حتی وی مشایی را تهدید به اعدام انقلابی کرده است حال جواب شما چیه>؟؟
    _______
    پاسخ:
    من منکر حضور بچه های عدالت طلب در انصار نشدم.
    سلام ،آیا الان هم ، پس از تحولات فعلی سیاسی ارتباطی چه تشکیلاتی و چه پنهان بین تیم مشایی و الله کرم وجود دارد ؟
    آیا الان حسین نوبختی هنوز ارتباطی با تشکیلات سابقش دارد ؟ تاثیرگذاری بر بچه های انصار یا بلاعکس وجود دارد ؟
    ________
    پاسخ:
    والا؛ حسین که الآن همت آنلاین است گویا؛ از تیم انصار هم یک نگاهی به سایت های مشایی بندازید، اسامی مثل مصطفی زرقونی و ... به چشم میاد؛ ولی اینکه خود آقای الله کرم کجای بازی ایستاده است؛ ...
    این همه واست نوشتن بازم جواب میدی.. کوتاه بیا
    سبک متن به متنهای بی امضا میخوره که توی همین سایتها تو شانتاژ خبری مینویسن به نقل از {...}وبلاگ!
    در ضمن الله کرم رو سعی میکنی ناجا از راه رسیده نشون بدی که آخرش چی..!!
  • ضیا راد رانش
  • حالا این داستان مصطفوی چی بود..؟!! خوب وسط دعوا نرخ رو گذاشتی!
    خمینی اسم کوچیکی نیست آقای نگارنده که بشه راحت قلمش گرفت.. همونطوری که سی سال نتونستن لفظ امام رو از سرش بندازن.. حتی ضد انقلاباش سخت تو دهنشون میچرخه بخوان خمینی خالی بگن.
    الفبای قلم رو نیاموختی جوان..
    ---------
    پاسخ:
    برادرِ با آی پی 174.142.123.41 کامنت های دیگری نیز از شما اما با نام های دیگر منتظر شده است؛ رعایت کنید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی