شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

شهر زنده است

روایت بوی نم پیاده‌روها

روزنگار
  • ۲۴ آبان ۹۴ , ۰۵:۵۵
    از قصص نماز شاهد...

    فقیه معتقد بود اشکِ دنیا، صلاه را تباه می‌کند؛
    به گمانم فقیه هیچ‌وقت عاشق نبود؛
    و خدای محرم ندانست که راز مگو را جز با او چگونه توان گفت؟
    که افوضُ امری الی الله...


    حال ما بی ‌آن مه زیبا مپرس
    آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
    گوهر اشکم نگر از رشک عشق
    وز صفا و موج آن دریا مپرس


  • ۲۳ آبان ۹۴ , ۲۳:۴۵
    داستان هر روزه‌ای که رُخ نداده است

    دوشب پیش وحید سعیدی از غم رابطه‌اش با پسرش گفت که جز صبح‌ها نمی‌بیندش؛ اندوه واژگانش را ملموس در رگ‌هایم حس کردم؛ که من هم از همان دست پسرانی بودم که پدرم را صبح‌ها و روزهای تعطیل می‌دیدم. هراس این اقبال،‌ هوار شد روی سرم که من هم با این اوضاع فعلی، بهتر از این با خانواده‌ام نخواهم کرد. امشب که برنامه مقرر پایان کار دفتر درست اجرا نشد، ساعت ده و نیم که جلسه تموم شد، بدون دیدن پیغامش، تلفن زدم. خواب بود؛ پیام‌رسان را باز کردم، خواندم که یک ساعت قبل پیغام فرستاده بود که خسته است و بیشتر از این نمی‌تواند بیدار بماند. جز چند باری لحظه خوابیدن معصومانه‌ش را ندیدم؛ اما همان شنیدن صدای خسته خواب آلود کافی بود که تمام داستان وحید سعیدی جلوی چشمم رژه برود. او را دیدم و خانه‌مان را؛ که می‌رسم و صدای مهربانش خاموش است و من با باری از سختی تنهایی، روی کاناپه دراز می‌کشم...

  • ۷ آبان ۹۴ , ۱۸:۱۵
    مردی که می‌خواهد بارکش نباشد

    نقل است در ایام قدیم، زمانی که وسیله نقلیه هنوز درشکه و گاری بوده است، دانشجویان دانشگاه معماری بوزار برای حمل وسایل تحویل پروژه دروس‌شان آنها را بار گاری می‌کردند و می‌کشیدند. گاری را در فرانسه «شارت» می‌خوانند؛ و حالا بعد از سال‌ها این کلمه «شارِت» در ادبیات فضای معماری، از دانشگاه تا فضای کار، برای توصیف وضعیت فشردگی کارها استفاده می‌شود. در ایام تحصیل بیشتر روزهای نهایی ترم اسمش را می‌شنوید ولی در دفاتر معماری خصوصا وقتی مکرر پروژه جاری باشد، این کلمه شنیده می‌شود. و من در زندگیم تقریبا همیشه در این موقعیت هستم؛ عطش به تجربه‌های متعدد، احتمالا کمی حرص پول و شهرت و یادگیری، به اضافه انعطاف زیادی در تصمیم‌گیری‌ها و همچنین تک‌پری و تک‌روی موجب شده است که همیشه بار انبوهی از کارها روی گُرده‌ام باشد. همین الآن که این‌سطور را تحریر می‌کنم، برای شنبه و یک شنبه حجم زیادی کار برای دانشگاه دارم، از ضبط دومین برنامه‌‌مان رها شده‌ام و باید برای هفته بعد برای ضبط دیگری آماده شوم. فصلنامه‌ای که سردبیری‌اش می‌کنم (همشهری‌معماری) باید هفته بعد به چاپخانه برسد و در عین‌حال به زمان رونمایی پایگاه که درحال راه‌اندازی‌اش هستیم نزدیک می‌شویم. این‌ها شاید کارهای مهم باشد، چندین خُرده‌کار، از مطالب ننوشته و یکی دو پروژه برنامه‌نویسی خُرد را هم حساب نمی‌کنم. 

    نتیجه چیست؟ اینکه یا سر موعد به کارها نمی‌رسم یا اینکه آنطور که می‌خواهم انجامشان نمی‌دهم؛ در امور مربوط به کسب‌وکارهای پروژه‌ای هم مجبورم پروژه‌های کمتری بپذیرم. سال‌ها فعالیت مطبوعاتی، تخصصی و سیاسی هرچند متناسب با انرژی که از من گرفته است تبدیل به پول نشده است اما اعتباری جمع شده است که در رشته‌های مختلفی که کار کرده‌ام (و احتمالا بعد از چندسال رها کرده‌ام) هنوز محل رجوع باشم. حالا که کَمَکی پختگی به صورتم هم آمده و از آن کودکانگی بصری دور شده‌ام اعتماد جماعت هم بیشتر شده است؛ اما چه فایده‌ای که فرصت به بار نشاندن این اعتبار نیست.

    تجربه جمعی ایرانیان به اضافه ذکر خاطرات خانواده و تجربیات نزدیک‌تر آنها از کارهای گروهی و شراکتی، همیشه هراسی در امثال من نگه‌داشته است که از کار شراکتی و تقسیم ظرفیت‌ها پرهیز کنیم. مثلا من مدام ایده‌پردازی می‌کنم؛ ایده‌هایی که می‌توانند با کمی تلاش به پول برسند ولی به دلیل عدم اعتماد به افراد بسیاری از آنها را پیش خودم نگه می‌دارم و هیچ وقت به فعل نمی‌رسد. این وضعیت درباره پیشنهادات بالفعل کاری هم در جریان است. حالا بعد از مدت‌ها به سرم افتاده که از این مرکب بی‌اعتمادی پایین بیایم و در حالی که در یکی از کارهایم به ثبات رسیده‌ام، باقی موارد را با جماعتی شریک شوم.


  • ۱۵ مهر ۹۴ , ۱۷:۲۲
    افق

    امروز میان فیش‌هایی که نوشته‌ام یک جمله از شهید پیچک پیدا کردم که خلاصه و بُن چیزی است که به عنوان مشی سیاسی می‌شناسم؛ اینکه چرا مکرر برای خودم یادآوری می‌کنم که مسئله ما مصداق نیست بلکه فرایند و منش است.

    شهید غلام‌علی پیچک می‌گوید «مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علیع بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی‌ترسیم؛ از انحراف می‌ترسیم!»

  • ۳ مهر ۹۴ , ۲۲:۵۱
    شب‌خوانی

    مشنو که از تو هست گزیرم چرا که نیست
    یا نیست از تو محنت و رنجم چرا که هست


    از خواجوی کرمانی، که عجیب همدل ماست.

  • ۲۸ شهریور ۹۴ , ۰۲:۵۲
    روی مبل خانه خودمان

    حوالی ساعت یازده صبح جمعه هواپیمای امارات ایرلاینز روی زمین نشست تا کمی بعد از اذان ظهر از سفری ۱۷روزه، پرفشار و آموزنده به خانه رسیده باشم. از فردا به سرعت مشغول تکمیل متون سفرنامه خواهم شد؛ هرچند که هنوز بین انتشار آنلاین این متن‌های تکمیل‌شده و نگه‌داشتنش برای کتاب سفرنامه در تردیدم. 

    بعد از استراحت از سفر چندساعتی است که هنوز ذهنم درگیر آن است. انقطاع ۱۷روزه از وطن، پیاده‌روی‌های بیش از ده‌ساعته، به عین رساندن مثل مترکردن خیابان‌ها و شرایط خاص اجتماعی سفر فرصتی برای خودشناسی و آموختن بود. ۱۷ روز فرصت داشتم تا منقطع از خانواده به تغییراتی که می‌خواهم در زندگیم بدهم فکر کنم. آدم کم سفری نیستم؛ اما دوستان همسفرم کسانی هست که در طی سال‌ها دست‌چین شده‌اند و روابطمان دیگر تعریف شده و به ثبات رسیده‌است. در این سفر اما همه همسفران جز یک نفر افرادی تازه بودند که از قضا همه آنها جز دو نفر در موقعیت کاملا مخالف ایدئولوژیک من قرار داشتند؛ هرچند دوستان مخالف ایده خود زیاد دارم اما همیشه از زیست مداوم با آنها پرهیز داشته‌ام. این موقعیت فرصتی بود که هم درباره رابطه خودم با این بخش از جامعه بیاندیشم و هم در رفتارهای شخصی‌م، اعم از رابطه‌م با افراد تا مدیریت امور شخصی محک بخورم و ضعف‌های خودم را بهتر بشناسم.

    حالا که سه ساعتی از بامداد روز شنبه گذشته است، مشغول مرور کارهایی هستم که از فردا برای یک زندگی جدید باید انجام دهم. دوست دارم مفصل از این تجربه‌ها به صورت موضوعی و از این فرایند تغییرات به صورت جزئی بنویسم.

  • ۲۶ شهریور ۹۴ , ۰۰:۳۸
    چیزهایی هست که می‌دانی

    امروز رُم را هیچ ندیدم،

    در برابرم، همه تو بودی،

    تو که ...

    تو که ...

    تو ...


    پ‌ن.
    بعد از ۱۲ ساعت پیاده‌روی در غربت.
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۸:۱۵
    شعف
    پارک جنگلی میلان،
    باد خنک سحر،
    اذان‌گویی حیوانات،
    نماز صبح جماعت،
    روی فرش سبز چمن‌ها،
    دیار غریب هم می‌تواند صمیمی باشد
  • ۲۰ شهریور ۹۴ , ۰۰:۴۷
    شکلات تلخ

    شب،

    اشک،

    مردی که در غمی تاریک غرق می‌شود.

رسم نامهمانی ...

دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۱:۰۳ ق.ظ

جمعه ظهر با خانواده خودم را رساندم به خیابان کشاورز، همان جا از مادر و خواهرم جدا شدم، مادرم برای نماز وارد دانشگاه شد، و من که برای عکاسی دوربین آورده بودم مجبور شدم بیرون بمانم و نماز را در ضلع شرقی دانشگاه اقامه کردم. حاصل این شد که زودتر توانستم به خیابان انقلاب و محل شروع مسیر کاروان برسم، اشک ها جاری بود، و نگاه ها حیرت زده؛ چند سال بود شهید نیاورده بودند؟ دوربین را دست گرفته بودم از پرواز ضریح های کوچک چوبی عکس می گرفتم، از تقلای دست انداخت به گوشه ی پرچم پیچیده روی تابوت ها؛ از صورت های غم زده، با ریش و بی ریش، با تی شرت یا بولیز روی شلوار انداخته، چادری و مانتویی، محجبه و غیر محجبه، مسلمان و ارمنی ...

[caption id="attachment_368" align="aligncenter" width="410" caption="من هیچ؛ من نگاه. // مجموعه تصاویر آن روز را به در روزهای آینده در یک پست جداگانه منتشر می کنم."]من هیچ؛ من نگاه. // مجموعه تصاویر آن روز را به در روزهای آینده در یک پست جداگانه منتشر می کنم.[/caption]

استغنا و پرکشیدن روح طولی نکشید، نیم ساعتی که گذشت دنیایم تلخ شد؛ خوش به حال آن ها که مثل من، به بهانه ای چون عکاسی منتظر گذر کردن تمام کاروان نشدند، یکی را چسبیدند و دنبالش رفتند، رفتند و ندیدند که بر ما چه گذشت ...
میانه کاروان و تریلی ها که همه خود مداح و بلند گو داشتند یک وانت را دیدم، بی آرم سپاه و بی نشان، نوحه می خواند، این را جدی نگرفتم، آخر صف تریلی ها که رسید وانت دیگری آمد؛ نوحه هایش پُر سوز نبود برایم، ضرب داشت، سخت بود، یاد مداحی های امثال هلالی می انداخت من را؛ این اَش ناراحت کننده نبود، خوب هر کدام اهلی داشتند، حتی مداحی های هر تریلی با دیگری فرق داشت، لابد قرار بود هرکدام بخشی از جماعت را جذب کند؛ ولی به همین جا که تمام نشد، پشت سر کاروان راه افتادم، جایی رسیدیم که پنج دختر مانتویی، به قول آنها بی حجاب/شل حجاب، نگاهشان گره خورده بود به تابوت ها، گریه می کردند؛ پاداش شان می دانی چه بود؟ برادر وانت سوار، با قیافه های معلوم الحال، تا رسیدند شروع کردند به «مرگ بر بی حجاب ...» گفتن، هولناک بود، هُرّی دلم ریخت از این شعار ناگهانی میان آن همه سوز، جماعت پیرامونش هم دَم گرفتند، پیاده رو و دختران حیرت زده و ترسیده را هدف نگاه گرفته بودند و فریاد می زدند، کلمات را می کوبیدند بر سرشان ...

[caption id="attachment_367" align="aligncenter" width="410" caption="این تصویری است که در حین حرکت توانستم از آن وانت شعار دهنده بگیرم؛ البته در فیلم هایم یک فیلم از عزاداری شان پیدا کردم که تا شب روی یوتیوب می گذارم."]این تصویری است که در حین حرکت توانستم از آن وانت شعار دهنده بگیرم.[/caption]

به این جا تمام شد؟ نه، تازه این ها که خواهم گفت چیزهایی است که من دیدم، روایت دوستانم سوزناک تر کرد غم غربت شهدا در مهمانی خودشان را. تازه وارد ها به مهمان های شهدا رحم و مروت نکردند نامردها. به این در و آن در زدم، به بچه های سپاه، پلیس ها و ...، آخر سرش یکی از ماشین های نظارت سپاه را گیر آوردم، برادر سپاهی شیشه را کشید پایین تا حرفم را بشنود؛ گفتم چه دیده ام، گفت «چه کنیم، زورکی خودشان را داخل کاروان کرده اند، تذکر می دهیم، ولی نمی شود انداخت شان بیرون ...»، بنده خداها می ترسیدند بلوا شود، حرمت شهدا بیش از این شکسته شود، خودشان هم عصبی بودند از آن چه می دیدند.
در مسیر بعضی مسئولین هم همگام بودند؛ در دلم خُرسند بود که ما «اصولگرایان» می توانیم به این ببالیم که رئیس جمهور، شهردار و نماینده مجلس مان، خودشان را محروم نمی کردند از گام برداشتن زیر تابوت شهدا ... ؛ حاصلش چه بود؟ آن جماعت خشن افتادند به جان هر مسئولی که دل خوشی ازش نداشتند؛ شهردار، قالی باف و هر نماینده مجلسی که خوششان نمی آمد از او را به باد توهین گرفته بودند، آخر این رسم مهمانی آمدن است؟ تو فکر می کنی ناراحتی شان از این ها برای یک سال اخیر است؟ قالی باف که جزو اولین نفرات بود که هفته اول در دفاع از پیروزی احمدی نژاد به تلویزیون آمد، احمدی نژادی که بیش ترین جفا را به او کرده بود در این چهار سال؛ نه حاجی برای امروز نبود، این جماعت خشن را من می شناختم، روزگاری با ایشان دم خور بودیم خودمان، دعوا برای امروز نیست، بحث سال 78 است و اینکه چه کسی پای این ها را بست تا با شلوغ بازی و کتک کاری های شان بیش از این خون به دل مولای ما، امام خامنه ای، نکنند. همه مثل خودشان فراموشی ندارند.
رسیدم به حافظ و حجم مردم و بالارفتن شهدا از روی پُل، این صحنه دل خوشم کرد، کمی آرام گرفتم، فرار کردم از آن بلوای نامَرد ها، ولی ختم شد به این جا؟ نه. رسیدیم به خیابان بهشت، کمی جلو تر از دیوان و شهرداری، کنار پزشک قانونی، وقت خدا حافظی بود؛ شهدا را دست گرفتیم فرستادیم به معراج الشهدا ... کمی که تراکم زیاد شد زدم بیرون از جمعیت دور تر ایستادم، تریلی ها که شهدا را تحویل دست های مردم دادند از خیابان خارج شدند؛ ناگهان سر و کله وانتی پیدا شد، استیلش شبیه وانت های قبلی، دو چند تا بلند گو علمکرده بود از خودش، از دور که دیدم حاج حسین الله کرم هم توی وانت بود، مداحی شان که رو به پاین گذاش، الله کرم رفت پشت میکروفون، چند جمله ای گفت و نوحه ادامه پیدا کرد؛ گفت «برادرا و خواهرا، اعتراضمون رو به کجا ببریم؟ چند نفر از مسئولین کشوری در میان شما هستند؟ کجا هستند اینها؟ چرا نباید در صف اول نماز جمعه باشند؟ چرا نباید در صف اول و شهدا رو بر دوش بگیرند؟ این حرف ها کجا باید زده شود؟» (فیلم این لحظات را اینجا آپلود کردم؛ هرچند بعدش حافظه دوربینم تمام شد و نشد باقی اش را ضبط کنم)؛ خواستم داد بزنم، «آهای حاج حسین، مسئولین به درک! تو و بچه های حُرمت می گذارید کسی جرئت کند بیاید اینجا؟ بیایند اینجا زیر مشت و لگد شما؟»

[caption id="attachment_369" align="aligncenter" width="410" caption="این عکس از سخنرانی حاج حسین الله کرم است که از روی فیلمی که گرفته ام کپچر کردم."]این عکس از سخنرانی حاج حسین الله کرم است که از روی فیلمی که گرفته ام کپچر کردم.[/caption]

دوباره عصبی می شوم می روم به سمت انتهاب خیابان، سمت شرقی، فضا بازتر است، سر کوچه ای شاگردان دیروز الله کرم ایستاده اند، رضا هلالی و بهمنی و تیم شان ...؛ سمت راست تیم علی بدری و رفقا است، این بین، محمدرضا و امیرحسین را می بینم و می رویم سمت، تیم بدری، از محمد رضا سراغ حسین نوبختی (سردبیر نوسازی، همت و ...) را می گیرم می گوید در تشییع دیدنش ولی نیست. جلوتر می رویم، حسین قدیانی ایستاده است و حسنی، با قدیانی به تبعیت از جمع سلام علیکی می کنم و گوشه ای با رفقا می ایستم؛ دوستان مشغول گفتگو و دفاع از مشایی هستند ... شنیده بودم بخشی از بچه ها حزب الله افتاده اند در دامن مشایی ولی در این حد، بعدا کمی بیشتر پی اش را می گیرم و چیزهای بیشتر دستم می آید. الله کرم می رسد به قضیه فرانسه و قالی باف، بنده ی خدا هیچ بهانه ای دیگر گیر نیاورده است، یک داستان تخیلی علم کرده است که چرا شهرداری نمی گذارد ما بنرهای شهادت خانوم  فاطمه زهرا (س) را نصب کنیم، با خودم فکر می کنم شما که فی سبیل الله موش نمی گیرید، حتما بنر ها هم تبلیغ برنامه های هیئت تان است، وگرنه چه کسی به یک بنر عادی کار دارد؟ و البته اینکه چرا تیم قالی باف و بسیاری از اصولگرایان تمایلی به تبلیغ هیئات وابسته به انصار حزب الله ندارد، خود رساله ی مفصلی می طلبد که معطوف به وقایع سال 78 و درگیری نیروی انتظامی با انصار حزب الله است.
عرض می کردم، الله کرم در ادامه سخنرانی اش رسید به بحث فرانسه و گفت «اگر دستور شما بوده است که جلوی تبلیغات عاشورای فاطمی را بگیرند؛ که وای بر شما. اگر دستور شما نبوده است پس سریع برگردید والا جای شما همان فرانسه خواهد بود. شمایی که بر روی خون شهدا، خلبانی آموزش دیدید و یاد گرفتید، جایتان همان فرانسه است که می خواستید در ایرفرانس مشغول به کار شوید. آنجا دیگر نه زهرایی خواهد بود، نه شهادتی و نه سالگردی.»؛ این جا که رسید در میان این دوستان بحث فرانسه شد که قضیه چیست، یکی با بی پروایی گفت سال 84 قالی باف که از احمدی نژاد عقب ماند، می خواست «پناهنده» شود به فرانسه. الله کرم از ایرفرانس شروع می کند، نیروهایش پر و بالش می دهند و می رسند به پناهندگی! وای! در می مانم از اخلاق حضرات! ایهاالناس تهمت به این سنگینی، آن دنیا چطور می خواهید جواب دهید؟
از حضرات که جدا می شویم و جای دیگری با رفقایی که تازه به جمع پیوسته اند گعده می کنیم، یکی دیگر از رفقا بی پروا فحش ناموس می کشد به قالی باف و ...، می گویم رفیق می توانی آن دنیا جواب فحاشی را بدهی؟ تهمت هم نیست، فحش جنسی و ناموسی است. می گوید جواب موسوی و کروبی اش را باید بدهیم، این را هم می دهیم، و می زند زیر خنده. (اخلاق انصار حزب الله به کجا رفته است؟ رفقایم دارند عبرانی می شوند، داد به کجا ببرم؟)
آخر های تجمع است، داریم جمع می کنیم برویم که آقای حسنی می آید چند تا جزوه منقوش به آرم «موسسه عاشورا» می دهد به رفقا که پخش کنند، و من عصبی، هراسان و گیج، با کمیل و رفقا می آیم سمت مترو ...
در راه یادم می افتد روز قدس را، در حالی که عکس آقا دستم بود، داشتم جلوی کتک خوردن یک سبز را می گرفتم، همان هنگامی که داشتیم شعار می دادیم «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»؛ می دانی چه شد؟ می خواستم جلوی یک حرکت غیر اخلاقی را بگیرم، یک نفر از پشت گاز فلفل گرفت جلوی چشمم و از پنج سانتی پاشید توی چشمم؛ کمی آن طرف تر یکی از رفقایم را که داشت با یکی از حزب الله نماها سر خشونت شان بحث می کرد را گاز فلقل زدند. همان جا فهمیدم که عده ای هستند که نمی خواهند بگذارند جو آرام شود، در گیری ها بخوابد، نظام و مردم روی آرامش ببینند ...

در پست بعدی، این قضیه را باز می کنم، خصوصا این که چه می شود دوستان در دامان مشایی می افتند.

نظرات  (۴۱)

samimaneh va asiil bood, agar che man ba tarze fekr va ghayede shoma mokhalefam.
انقلابی آن نیست که تفنگ بر دوش بکشد و لباس فدایی بپوشد و هنگام صلح دست به جنگ زند و با شعارات تند خود را ار جرگه ملت خارج کند و با شعارات و تبلیغات و زور بخواهد عقاید خود را بر دیگران تحمیل کند.
انقلابی آنست که هنگام صلح ، به انقلابی گری تظاهر نکند، ولی هنگام خطر ، در پیشاپیش صفوف ملت با دشمن بجنگد.
انقلابی آن نیست که با بی انصافی و زرنگی ، حق دیگران را بگیرد، و مردمی را که برای خاطر و شنیدن حرف های او نیامده اند وادار کند که ساعت ها به حرف های او گوش فرا دهند و کسانی را که ملت خواهان استماع سخنانشان هستند از سخن گفتن باز دارد.
انقلابی آن نیست که غرور و خودخواهی ، بر او غلبه کند و حرف کسی را نشنود، انقلابی آنست که در کمال تواضع و فروتنی ، هر حرف حقی را بپذیرد.
انقلابی آن نیست که با شعارات تند ؛ بخواهد انقلابی گری خود را بر دیگران تحمیل کند.
انقلابی آنست که احتیاج به تصدیق کسی ندارد.
شهید دکتر مصطفی چمران - خرداد 1358
منبع : کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود - نوشته شهید دکتر مصطفی چران
ص 183و184
سلام اخوی
نوشته ات آن قدر روان بود که صمیمیت رو هم با خودش همراه داشت . والا ما چنیدین ساله که داریم همینها رو می گیم و برچسب محارب و ضدولایت فقیه بهمون می چسبونن ... مراقب باش که از امروز رفتی داخل منافقین !!!!!
یا علی
نکات قابل توجهی داشتید:
- آن هایی که در دامن مشایی می افتند مشکل دارند! اما آن هایی که در دامن قالیباف هستند، از روی نیت خیر است!!
- "قالیباف از احمدی نژاد حمایت کرد! با آنکه 4 سال از احمدی نژاد زجر کشیده بود"!!!
احتمالا بیانیه یاران قالیباف در انتخابات 84 را فراموش کرده اید که مظلوم نمایی می کنید یا صحبت های این چند سال خودش و نشریاتش و چاپ تصاویر توهین آمیز از رئیس جمهور را نادیده می گیرید که کذب می فرمایید. حمایت از رئیس جمهور که جای خود دارد، در غیر از مجامع مذهبی، چند بار از رهبری دفاع کرده است؟!
تهمت های شنیعش به وزرای دولت پیش را یادتان رفته است؟!
خواهشا شعور مردم را نادیده نگیرید!
- اما درباره برخی تندروها کاملا با شما موافقم.
_______________
پاسخ:
من نگفتم از شخص ایشون و رفتارهاش حمایت کرد، بحث 84 هم نیست، 88 است؛ بحث این بود که ایشون جزو اولین کسایی بود که در هفته اول پیش از نماز جمعه حضرت آقا در حمایت از صحت انتخابات به تلویزیون آمد و گفتگو کرد، به موسوی توصیه کرد به قوه قضاییه شکایت کند به جای تظاهرات خیابانی.
درباره مشایی،
1. بحث خود انصارحزب الله است که مواضع شان با مواضع مشایی نمی سازد؛ بحث بحث ایدئولوژیک و درد دین نیست، باید در ائتلاف های استراتژیک دنبالش گشت.
2. زاویه داشتن و جلوی رهبری ایستادن مشایی اظهر من الشمس است.
سلام
نمیدونم حضور قالیباف تو تلویزیون رو باور کنم یا مطالب نشریات موسسه همشهری و مثلث و تهران امروز و خیلی رسانه های دیگر منتصب به جناب سردار از قبل از انتخابات تا حالا رو.
____________
پاسخ:
توقع شما از قالی باف چی بود؟ حمایت کامل از احمدی نژاد؟ خودت هم می دونی توقع زیادی که هیچ محالی است؛
ولی در قحطی آدم هایی که در یک ماه اول به حمایت از تیم برگزاری انتخابات بایستند، حضور وی در هفته اول غنیمت و تحسین برانگیز بود.
ضمن اینکه اینجا بحث حمایت از رهبری است، نه احمدی نژاد؛ وگرنه شما نمونه بیاور، رسانه هایی که نام بردی جایی نظام را محکوم به تقلب کرده باشند؛ وگرنه ذکر مصیبت ضرب و شتم و خشونت که بنده هم بهش تاکید می کنم؛ در این مطلب هم چند خطی ازش نوشتم.
  • امیرحسین طهرانی
  • سلام عزیزم
    ببین من خودم با الله کرم شاید زیاد یه مسیر نباشم
    ولی قربون شکلت برم بنده حاج حسین و با صدتا دکتر قالیباف عوض نمیکنم.
    ببین یه روز این هم میخوره زمین
    یه روز این هم رسوا میشه
    یه روز تو همین جا خودت میزنی که
    یه چند سال یه مار عاشق یه مار دیگه بود ولی بعد مدت ها فهمید ای دل قافل مار نبوده شیلنگ بوده
    داستان داستان دکتره قالیباف.
    آقا شیلنگ مثل خیلی های دیگه
    ______________
    پاسخ:
    حاجی مطلب درباره قالی باف نبود، درباره دروغ گویی و نامردی الله کرم و تیمش و بی حیایی کلام رفقا بود؛ ضمن اینکه، امثال قالی باف حداقل از این نظر که فحاش نیستن مثل حضرات به نظرم برتری دارند؛ حداقل ظاهر اخلاق را حفظ می کنند.
    درک نمی کنم چرا شماها به یک سری اسامی حساسید تا اونا رو تو متن می بینید، بقیه مطلب رو ول می کنید :دی
    عزیزم
    تا هر وقت معیار عصبانیت هات احمدی نژاد و قالیباف و مشایی و طرفداری از هر کدام و دشمنی با دیگری باشد داستانت همین است که هست.
    حق کدام است برادر!
    نه مدعی عصمت مشایی ام و نه مدعی عصمت حاج حسین الله اکرم لیکن با کدام شاقول رفتارشان را تراز میکنیم؟؟ خود اینها که شاقول نیستند و نباید باشند.!
    دار و دسته و گروه های حزب اللهی نما به قول خودت را نمی دونم چقدر میشناسی؟ ولی به قول دوستی طنز ظریفی داشت ان نشریه معلوم الحال که هسته های مقاومت تاکتیکی را برای این دسته ها و گروه ها نامگذاری کرده بود
    برادر جان تمام جریان حزب الله را نمی شود این گونه مورد لطف قرار داد که خودت هم جزیی از همین گروه های حزب اللهی هستی
    مخلص کلام:
    نه موافقم بی حجابیم و نه موافق این حرکت چهارتا بزدل که چون خیل جمعیت مردم متدین را میبینند شیر میشوند و صدایشان در می آید و مرگ بر بد حجاب می گویند سالی به دوازده ماه یک مورد امر به معروف و نهی از منکر ازشان سر نمی زند و نه موافق این طرز نوشتن حضرت عالی
    و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین
    _________
    پاسخ:
    من قضیه رو تعمیم ندادم، معیارم هم قالی باف نبود، معیارم توهین ناحق و دروغ گویی الله کرم بود، و گرنه خود قالی باف هزار عیب و ایراد دارد.
    ضمن اینکه بله، گسترده بودن حزب الله ایران را قبول دارم، ولی این نوع رفتار خصوصا در مورد تیم الله کرم و محتشم مشخص است، وشکی در آن نیست.
    تیم الله کرم و محتشم مگه یکی هستند؟
    عزیزم این را جای دیگه تعریف نکن بهت میخندند :دی
    در مورد اون داستانی خاص چون اطلاعی ندارم سکوت میکنم و امیدوارم که این داستان دروغ بوده باشد و نه داستان فرانسه و اینها واقعی باشد و نه حرف های اقای الله کرم
    ___________
    پاسخ:
    من گفتم یکی اند؟ اگر یکی بودن اسم دوتاشون رو می آوردم؟
    متن سخنان گهربار حاج حسین هم تو تمام سایت ها منتشر شده؛ واقعا جا پای قالی باف انقدر شُل بوده مملکت رو ول کنه بره؟
    1-دیگه قالیباف دفاع کردن نداره حتی اگه حس نوستالژیک نسبت بهش داشته باش!
    2- شما سال 78 چند سالت بوده؟ منبعت کیه؟
    ________________
    پاسخ:
    1. برادر شما چرا انقدر گیر می دهید به تیکه قالی باف؟ من 1500 کلمه مطلب نوشته ام یک پاراگرافش در این باره بود؛ ضمن اینکه دفاع از قالی باف نبود، ذکر بی اخلاقی و دروغگویی و تهمت زدن حضرات بود. شما یعنی منکر بی حیایی کلام دوستان هستی؟ این رفتار با سبز ها و کفار هم غیر اخلاقی است، چه برسد به ... . بحث همین است دوستان ما بی اخلاق شده اند، می زنند، فحش می دهند، تهمت می بندند؛ طرف شان هم فرق نمی کند، هر کس جلوی شان قرار بگیرد را می بندند به یکی از این ها. به نظر من شما هم سعی کن یکم در تصورات نوستالوژیکت به انصار و الله کرم تجدید نظر کن.
    2. من سال 78 با خانواده تا نزدیک صبح بیدار می ماندم تا پدرم سالم برگردد خانه؛ منبع هم ایشان و دوستان شان اند؛ شما هم اگر سال 78 سنت قد داده است و ده نفر دوم خردادی دیروز و سبز خشن امروز با میلگرد دوره کرده بودندت تا به جرم ریش و بیسیم تا می خوری بزنندت، بیا روایتت را تعریف کن. ضمن اینکه اگر نبوده ایم، سخنرانی ولی فقیه که موجود است. خیلی کار قشنگی بود حمله به کوی؟ با انصاف باش برادر حسن روزی طلب!
    سلام خدا بر آنها که می اندیشند.
    اینجا یه اصلاح طلبم اومده!
    اگه منو محارب ندونین می خوام چند کلمه باهاتون صحبت کنم.جدی نگیرین شوخی کردم ویه شوخی طعنه آمیز!
    خدمت دوست عزیزم صاحب این وبلاگ عرض می کنم که شما واقعا این چند ماه دارین از یه منظر به اتفاقات کشور نگاه می کنین ولی باور کنین به بانو فاطمه(س) قسم که این چند ماه امثال ماها وشما ها آبروی هر چی اسلام وشیعست را بردیم.
    ببینین من خودم یه آدم کاملا معتدلم با اینکه تو انتخابات تخلف از زمین تا آسمون هویدا بود-- که من با چشم خودم دیدم و تو قیامت از متخلفین ومویدین این انتخابات جواب می خوام--نتیجه را قبول دارم.
    کلا مشکل همفکر های من و شما با ایجاد این تفکره ! تفکری که شما تازه داری خطرش را حس میکنی!
    تفکری که نمیدونم از سر جهالته یا از سر نفاق اما داره تیشه به ریشه ی انقلاب خمینی کبیر میزنه! تفکری که خمینی را به خاطر گذاردن لفظ جمهوریت قبول نداشت!
    آره منم با شما موافقم من از احمدی نژاد برگشتم چون میدیدم این تفکر دنبالش راه می افته همین طور که الان افتاده وعربده کشی و فحاشیشون به امت رسول الله وشیعه ی علی (ع)تو روز روشن می بینی! ضربه ای که اصلاح طلبان تندرو--که من اصلا قبولشون ندارم-- به نظام اسلامی میزدند به مراتب کم جون تر از ضربه ی این جاهلین مقدس مآبه! اینو من نمیگم امام صادق (ع) میگه! حالا ما هایی که احساس خطر کردیم باید به فکر چاره باشیم وگرنه روزی میاد که دیگه به قول امام خمینی این حجتیه ها نه ولایت فقیهی را میشناسن ونه.....
    سلام بر هر منتقد با ایمان وخدا ترس ولعنت خدا بر هر ظالم مقدس مآب وجاهل! خدا به حق خانوم فاطمه هر کی را که به ظلم، در زندانه آزاد کنه قبل از اینکه سنت خدا در مورد نظامی که همه ی ما دوسش داریم اجرا بشه!
    آمین یا رب العالمین.
    ________________
    پاسخ:
    قضیه این حضرات از حجتیه جدا است؛ اینکه پیش از این از بین مذهبی ها دشمنی جز حجتیه برای نظام نمی شناخته اید دلیلی برای انتصاب همه به حجتیه نیست؛ حجتیه اهل این جور حضور های خیابانی و فعالیت های سیاسی شدید نیست. اتفاقا مشکل دوستان این است که زیادی سیاسی و سیاست باز اند.
    به قول دوستی‌ اینها در گرمای طاقت فرسای خوزستان جنگیدند و ما در هوای بهاری به احترام این مردان از جا بر نمیخیزیم. اف بر ما.
    سلام اخوی
    به جمع منافقین عاشق شهدا خوش آمدی
    در پاسخ دوست عزیزم صاحب وبلاگ میگم:""قضیه این حضرات از حجتیه جدا است؛""
    حق با شماست !از تعاریف انجمن حجتیه در زمان امام (ره) نظر و رای شما بزرگوار ، درست و کاملا بجاست.
    اما اگر کمی در پیشینه ی سردمداران آنها بنگرید به خوبی در خواهید یافت که سر منشا این تفکر همان حجتیه هایی هستند که به ناچار با گذر زمان خود را با نظریه ی ولایت فقیه وفق دادند! همان ها که در زمان جنگ حتی جوانان را از رفتن به جبهه ها منع میکردند امروز از طرفداران این قبیله اند! همان ها که لقب گاو و گوسفند به بقیه می دهند وادعای تقوا دارند!
    آری هرگاه که بزرگ مکتب در منظر عموم به دیگران دشنام دهد و بدون تحقیق افترا زند! چه توقعی از شاگرد مکتب دارید؟
    از نظر بنده این تفکر همان حجتیه است ، با تغییر رنگ و مدرنیزه شدن!!!
    اگر ادعای من را قبول ندارید بهتر است مواضع مسئولین دانشگاه امام صادق را در زمان جنگ ببینید!
    خودتان گفتید و همه می دانیم که چه کسانی خون به دل رهبر عزیز کرده اند.آیا اگر بگوییم که اینان ضد ولایت فقیهند واز فرمان ولی خود سرپیچی میکنند و دل رهبرشان را خون می کنند، و حجتیه مدرنیزه اند،گزاف گفته ایم!؟
    تاریخ بر رفتار ها گواه است! از شر مدعیان دفاع از ولایت فقیه که جز ضربه ضدن به ولایت فقیه و سرپیچی از فرمان او در جاهایی که باب میلشان نیست،! به خدا پناه میبریم.
    همان ها که میگویند در بعضی از امور لازم نیست از فرمان رهبری اطاعت شود ،چون سخنان رهبری در بعضی از امور از روی مصلحت و رسم شهریاری است!!
    نعوذ بالله من شر الشیاطین!
    _____________
    پاسخ:
    چند مسئله را مطرح فرمودید که به ترتیب جواب می دهم:
    1. ابتدا فرمودید که حجتیه خودش را وفق داده؛ بهرحال من به دلیل شرایط خانواده مذهبی و همچنین رفقایم کوچک ارتباطاتی با چند طیف حجتیه پیدا کرده ام؛ حجتیه پس از انقلاب به چند شاخه شد، که بعض آنها تواب و معروف به صالحین شدند و مدعی پیروی از ولی فقیه، و این طور که من می شناسم، اکثریت به جریان اصلاح طلب پیوستند. جریان اولیه و باقی مانده حجتیه هم هیچ وقت سر به پیروی رهبری و ولی فقیه و جمهوری اسلامی نگذاشته است؛ هر چند که در انتخابات اخیر بواسطه آقای مشایی از دکتر احمدی نژاد حمایت کردند که دلیلش خود تحلیل جدا می طلبد و من این اتفاق را لزوما ناگوار نمی دانم، ولی خود مهندس مشایی هم جزو حجتیه نمی توان محسوب کرد. زین جهت کلا قضیه انصار را جدا از حضرات می دانم، ضمن اینکه انحراف انصار یک انحراف ناگهانی نیست؛ بهرحال بزرگان انصار حزب الله از بچه ها جنگ بوده اند.
    2. در مورد دانشگاه امام صادق هم اصلا نگاهم با شما یکی نیست، خلط مبحث جریان راست و نگرش خاص شان به ولایت فقیه با حجتیه، از خدعه های جناح چپ است که به ناحق ایشان را با حجتیه یکی معرفی کردند تا امکان تخریب ایشان را داشته باشند. ما نباید با افتادن در این خدعه قدرت تحلیل مان را از دست بدهیم.
    3. درباره نوع نگرش به ولایت فقیه هم، نظر ولی فقیه فعلی کمی از شما لطیف تر است :) ؛ خطبه معروف ایشان در سال 67 را بخوانید، و همچنین تاریخ انتخاب نخست وزیر دوره دوم ریاست جمهوری ایشان را. ایشان هم تمام فرمایشات ولی فقیه را تا حدی که به «حکم» و «امر ولایی» نرسد «واجب» الاطاعه نمی دانند.
    بسم الله.. داستان حاج حسین الله کرم داستان هوی نفس است که رنگ دیانت و بوی معنویت می دهد... داستان همان برخورد های خشن ابتدای دهه 70 است که جرقه آن از جلوی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بعد از نماز جمعه روشن می شد و به خیابان ها می کشید و جلوی سینماها.. داستان رویگردانی جوانان مخلص و درد دین داری بود که با این برخوردها در مقابل سایرین دستشان خالی می شد.. داستان تندروی هایی است که امروز به روشی دیگر ادامه می یابد برادر... کیست که نداند برادر حاج حسین الله کرم چه بر سر ارزش های جامعه و دفاع مقدس نیاورده است... کیست که بداند و دردمند نباشد از تیم سردار انصار حزب الله که چگونه اهل ... بازی هستند، پشت موتور در راه هیات... برادر کیست که نداند هرگاه فضای جامعه به سمت تعامل و نقد اشتباهات مسلم دو طرف در بعد از حوداث تلخ انتخابات و یافتن راهی به سوی پایدارتر شدن و کارامد تر شدن جمهوری اسلامی عزیز بر می دارد، چگونه برادران کفن پوش و موظف فضا را احساسی می کنند تا آن دیگر جوان احساسی ناراضی، چنان راهی برگزیند که می دانیم و چنان شعاری دهد که همه را ناراحت کند... برادر چرا خودمان را گول می زنیم. حاج حسین های الله کرم در طول تاریخ ایران همواره بوده اند و قضاوت تاریخ در برابرشان مشخص. مهم آنانی هستند که در زیر فشار تهمت ها و دروغ ها و دشنام ها، مانند و کاری حسینی کردند و مگر نه این که حسین را کشتند چون از دین جدش خارج شده بود.. و مگر نه این که امروز مدعیان داریم از جنگ، که از سرداران سربلند دفاع مقدس، سر خود را بالا می گیرند و در منابر مسخره می کنند سردار مسلم جنگ، آقا محسن را... برادر! داستان، داستان هوی نفس است و نفس قدرت.. باقی ارواح پاکی است که بازیچه حضرات می شوند.. والعاقبه للمتین یا اولی الابصار
    ________________
    پاسخ:
    هر چند من بسیاری از روایت های درباره انصار را نمی پذیرم، خصوصا که در میان ایشان بزرگ شده ام، ولی بلی، تاریخ پر است از انصار این چنین؛ حاجی الله کرم، کم لطف نکرده به جمهوری در دوران جنگ، بحث سر رفتار های ما در دوران صلح است، که می تواند ما را به شیبی پرت کند که راحت از سُر خوردن از آن رهایی نداشته باشیم.
    بهر حال من به اصلاح نسل جدید انصار امید وارم؛ خصوصا که این دوستان ضمن رفتار خشن شان کم به حفظ جمهوری لطف نکرده اند؛ هر چند در بعضی موارد پُر رنگ و غیر قابل گذشت به وادی الویت هدف بر وسیله افتاده اند.
    (.....این رفتار با سبز ها و کفار هم غیر اخلاقی است، .....)
    عزیز برادر یعنی شما ما سبزها و کفار رو یکی میدونین؟ حاشا و کلا!
    شما روز قیامت میتونین جواب سبزهای معتقد و با ایمان رو بدین؟اونم
    حاشا و کلا!
    برادر جان از ته دل میگم در دفاع از دنیای دیگران مواظب دینت باش.هر
    کلامی رو باید پاسخ داد در روز جزا...
    _____________
    پاسخ:
    من یکی نکردم، و گرنه فقط می نوشتم کفار. نوشتم سبز ها به عنوان کسانی که دربرابر ولی فقیه نظام اسلامی ایستاده اند، و شاید از «نظر دوستان» لازم باشد با آنها مقابله جدی شود. در هر حال منظورم این بوده که در حالی که در جهاد با کفار باید اخلاق اسلامی را رعایت کرد، مقابله و رقابت با سبز ها که دوستان دیروز و هم چنان هم کیشان و هم وطنان ما هستند به طریق اولی اخلاق اسلامی را می طلبد.
    سلام
    من حاج حسین رو خوب می شناسم وقتی حرفی رو می زند از روی آگاهی می گوید.
    شما در مطلبتان سعی کردید با بازی با لغات احساسات خواننده را تحریک و همراه خود کنید (انصار حزب ال.. ، مشائی ، احمدی نژاد بلا سر قالیباف آورده و......)
    عزیزم زیاد سنگ این شهردار را به سینه نزن طفلی هوای نفسش آرزوی ریاست جمهوری دارد وبرای رسیدن به آن حاضر است هر کاری بکند
    تمام تیمهای اطلاع رسانی را دارد یکی یکی می چیند از تمام گروهها دارد نیرو می گیرد باند مافیایی همشهری هر روز چنان سیاه نمایی از دولت می کنند که روزنامه های مخالف اینگونه عمل نمی کنند برای اینکه انتخابات شوراها امسال برگزار نشود تا خدای نکرده این پست را از دست بدهد به هر دری دارد میزنذ و....
    شما هم اگر نمک گیرش نیستی، مردی فایل سخنرانی ضد احمدی نژاد را که شش ماه قبل آقای قالیباف در جمع اعضای ستادش گفته را در وبلاگ بگذار بعد هم نقد منصفانه برای آن بنویس
    در آخر نگفتی چرا مردوم در تایید سخنان حاج حسین همگی تکبیر گفتتد؟؟
    _____________
    پاسخ:
    اخوی چند مسئله،
    یک؛ فرض بر صحت گفته های حاج حسین، مسئله واقع نشده را گفتن تهمت است، ضمن اینکه بعضی موارد تا در دادگاه ثابت نشود نمی توان بیان کرد؛ با فرض شما صحبت های دکتر احمدی نژاد در مناظره هم صحیح است؛ در حالی که رهبری خود شان در نماز جمعه پس از انتخابات تاکید کردند که آن کارها خلاف اخلاق اسلامی بوده؛ شما برای ما روشن کنید ولی فقیه و اخلاق اسلامی را قبول دارید یا نه؛ اینکه می گویم عبرانی شده اید همین است، هدف وسیله را برای تان توجیه می کند؛ هر چیزی مراتبی دارد، گیرم حرفی درست، گفتنش مقدماتی می خواهد؛ حاج حسین من و شما اهل این مقدمات نیست.
    دو؛ در مورد ریاست جمهوری فرمودید، اولا، شخص مهندس مشایی خودشان الآن ستاد شان فعال است، لازم باشد درباره این مسئله هم خواهم نوشت؛ ثانیا، کدام حزب سیاسی است، از حزب جمهوری اسلامی تا احزاب فعلی که برای گرفتن قدرت برای اهداف خود (از ایدئولوژی می تواند باشد تا رانت ها) قصد بالاتر بردن نفوذ خود در مدیریت کشور را نداشته باشد؟
    سه؛ در مورد انتقادات همشهری فرمودید؛ اولا، تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها؛ ثانیا، شما به نظرم خودت همشهری خوان نیستی و این ها را تحت تاثیر القائات رسانه های حامی دولت می فرمایید. وگرنه اگر جدیدا نشریات همشهری را می خواندید، خصوصا پس از تغییرات 40 درصدی که در تیم همشهری پس از انتخابات صورت گرفته این گفته را نمی فرمودید.
    چهار؛ درباره سخنرانی فوق، من مشکلی با آن سخنرانی ندارم، فقط برای آنکه قائل به اینم که دولت اصولگرای نباید بیش از این تا زمانی که خطر سبز ها تا حدی باقیست دچار بحران نشود به آن دامن نمی زنم؛ وگرنه دکتر قالی باف هم خودش آن جا تاکید می کند که اگر دروغ می گوید ازش شکایت کنند حد بزنندش؛ ضمن اینکه توجه داشته باشید آن یک سخنرانی خصوصی دربین جمع اعضای ستاد بود و دکتر قالی باف هم تاکید کرده بود که نباید منتشر شود، پس به طریق اولی باید یقه کسی را گرفت که اول از همه منتشرش کرده؛ البته قالی باف پس از انتشار با توجه به صحت مطالب نیازی به تکذیبش ندید؛ حال توصیه من به شما این است؛ اگر واقعا فکر می کنید قالی باف دروغ می گوید، اخلاقی اش این است که به جای اینکه مثل خودش غیر اخلاقی رفتار کنید مثل یک مسلمان متشخص از او شکایت کنید، تا ببینیم در چه کسی غش است، اگر قالی باف دروغ گو باشد که رسوا می شود، اگر مطالب صحیح باشد که وضعیت ما و شما مشخص است.
    پنج؛ در باره تکبیر فرمودید؛ کدام مردم برادر؟ زمان سخنرانی دوم حاج حسین اکثر افراد عادی رفته بودند، خصوصا که شهدا را وارد معراج کرده بودیم؛ یک جمعیت وابسته به خود انصار را می فرمایید که در هر راهپیمایی همراه حاجی می آیند؟
    ایول
    مواظب باش که فردا بت انگ نزنن که از امریکا دلار گرفتی
    فدای قلمت
    .یعنی‌ شما نمیدانید که چرا این آقا را دوباره علم کردند. چطور برادران سپاهی توانستند ریشهٔ فتنه را بکنند با باتوم و اسلحه و شکنجه دستگیر شدگان را تبدیل به توابین کنند انوقت از عهدهٔ این آقا بر نمی‌آیند؟ ساده اندیشی‌ شما یا ما را ..... تصور کردی برادر. نه جانم، بدون اجازه "آقا" کسی‌ آب نمیخورد اینها فقط برای انتخابات بعدی است که به قول معروف دو گروه درست کنند یکی‌ گروه بده دیگری گروه خوبه اما این دفعه هر دو گروه باید خودی باشند که مثل انتخابات قبل نشه و بتوان هر دو را کنترل کرد بعد با بزرگ کردن نقش این دو گروه به مردم طبقه متوسط که دله خوشی‌ از حکومت ندارند بگویند که ببینید این گروه خوبه با شماست و می‌خواد آزادی‌ها رو به شما بدهد ولی‌ این گروه بده هستند که مخالف هستند بعد در انتخابات دو گروه نماینده داشته باشند و به قول معروف اینجوری تنور انتخابات را گرم کنند. در ضمن با گفتن اینکه "آقا" با این آقای الله کرم مخالف بودند از اول "آقا" رو هم تطهیر کنید البته که باید بدانید که "اقایتان" دستهایش تا مرفق به خون جوانان این وطن آغشته است و تطهیر شدنی هم نیست. در مورد انتخابات هم اون ممه را لولو برد. در ضمن مهم هم نیست که این را نمایش بدهید یا نه همینکه بخوانید خود به خود در جامعه گسترش پیدا خواهد کرد و مطمئناً بسیاری از افراد این جامعه بسیار باهوش ایرانی‌ این را میدانند یا به زودی به آن پی‌ خواهند برد. در ضمن ممنون که سبزها را با کفار یکی‌ کردید از نظر من سبز اصلا مهم نیست که اسمم را چه بگذارید، امام شهیدمان را هم خارجی‌ خواندند چه بیم که ما را کافر بنامید.
    ________________
    پاسخ:
    درباره چند مسئله ای که فرمودید؛
    یک؛ در باره قضیه کفار و سبز ها، دو تا کامنت بالاتر به « م-س » پاسخ داده ام.
    دو؛ درباره امام خامنه ای، منش ایشان، تا به الآن تحمل جمیع گروه ها در جمهوری بوده است؛ پس همچنان که اصلاح طلبان تندرو تحمل شدند، این حضرات هم تحمل شدند؛ ولی این دلیل بر عدم کنترل نیست؛ آنچنان که کینه آقای الله کرم از قالی باف از برخورد نیروی انتظامی سر قضایای دانشگاه ها با ایشان در اواخر دهه 70 است. هر چند که من میزان کنترل و برخورد با این دوستان را ناکافی می دانم، ولی این عزم را در نیروهای اصیل نظام می بینم.
    سه؛ درباره خون و این ها؛ برادر این موضوع جواب داده شده و دیگر کهنه شده، انقدر مطرحش نکنید؛ اولا که کلی شهید بسیجی ها و پرچمی ها داشته اند؛ ثانیا که من خودم از خیلی از کشتن ها من جمله کشتن آن هفت نفری که به پایگاه بسیج حمله کردند حمایت می کنم و من هم بودم می زدم، اصولا حمله به اماکن نظامی که انبار اسلحه دارند و دستیابی شورشیان به آنها می تواند شروع یک جنگ داخلی باشد در تمام کشورها حکم تیر دارد؛ ضمن اینکه اضافه کنید در صورت شروع جنگ داخلی، و اولین حمله سازماندهی شده سبز ها با سلاح های اتوماتیک میزان برخورد حزب الله و پرچمی ها خصوصا با تجربه و آموزش های مداوم سی ساله و قدرت شان آنچنان می بود که هر چند بازنده اصلی جنگ داخلی ایران عزیز است، ولی اصلی ترین گروهی که از این قضیه ضربه می خورد و تا سالها قدرت بازیابی خودش را نمی یافت همین سبزها می بودند؛ پس باید از ما متشکر باشید که از یک جنگ داخلی جلوگیری کردیم. ثالثا، که خود آقای خاتمی در زمان دولتش و انتخابات مجلس سابقه درگیری کشته شدن مردم در چند شهرستان را دارد که اگر طالبید یک پست مفصل درباره اش بنویسم؛ رابعا، هیچ کس منکر پِرتی ها و اشتباهات در وقایع چون قضیه کهریزک نیست که خود مولا جلویش را گرفت و الآن هم وضعیت دادگاهش مشخص شده انشالله باقی ابهامات هم حل خواهد شد.
    چهار؛ درباره انتخابات هم این طور که همه شاهدیم حتی آقای کروبی دارد آرام می شود، و آقای خاتمی به فعالیت سیاسی عادی تبلیغ می کند، و من بعید نمی دانم در انتخابات بعدی خود آقای خاتمی، سید حسن موسوی خمینی و ... کاندیدای انتخابات باشند.
    پنج؛ آن امامی هم که می فرمایید خارجی نامیدند، همان امامی است که پدر من به اطاعتش به جهاد رفت و شیمیایی شد، امام یک دسته و گروه نیست؛ ولی الآن معیار این است که چه کسی به منش حضرتش عمل می کند؛ نه اینکه چه کسی دائم اسمش را به رخ دیگران می کشد. آن کسانی هم که امام ما را خارجی نامیدند همین کسانی بودند که در جریانات جدید از آقای موسوی و خیابانی شدن سبزها حمایت کردند.
    سلام برادر
    سخنانت حرف دل یک ملت بود،گرچه از لحاظ فکری خود را اصلاح طلب میدانم اما تندروی را در هر جناحی نمیپسندم.تندروی به اسم اسلام نتیجه ای جز فرار مردم از دین ندارد و اتفاقی که متاسفانه در کشور در حال افتادن است. چنین حرکاتی دارد ایمان مردم را روز به روز ضعیف تر میکند.
    وبلاگ ما رو هم مزین فرمایید
    خدا قوت
    ________________
    پاسخ:
    البته برادر، مردمانی که دین شان در یک کشور اسلامی با این همه مسلمان با رفتار عده ای بخواهد بر باد رود همان بهتر که برود.
  • محمد رضا نعمت اللهی
  • همیشه به خودم می‌گفتم خوارج چطوری شکل گرفت در زمان امام علی.
    خوب ، حالا داریم به چشم می‌بینیم. جالبه نه.....
    ___________
    پاسخ:
    حالا من انقدر قضیه را غلیظ نمی کنم؛ انشاالله قضایا در حد بی اخلاقی باشد و اصلاح شود.
    دمت گرم عالی نوشتی. خشونت بلاخره خشونت خواهد زایید. این شعبان بی مخ ها مزه سیلی طیب ها را خواهند چشید.
    ______________
    پاسخ:
    بله قبول دارم، بخشی از خشونت سبز ها، حاصل باز شدن عقده ی خشونت های دوستان است.
  • عزادار علمدار حسین(ع)
  • سلام
    قلمتان مستدام و گامهایتان استوار. لینکتان کردم
    اللهم العن الجبت و الطاغون و الظالم
    اللهم عجل لولیک الفرج
    یا علی
    ____________
    پاسخ:
    ممنون.
    سلام برادر عزیز
    از لطف سخنتان مشخص است که از دل نوشته شده ولی شما که اصولگرا می باشید با انتشار این مطالب بیشتر به بدنه نظام لطمه می زنید
    اگر این سخنان از زبان دشمنان کشور که معلوم الحال هستند بیرون بیاید هیچ مشکلی نیست ولی شما که با آن حرارت در نماز جمعه شرکت میکنید و مشتاقانه مانند تمام جوانان کشور دلتان برای مملکتتان می سوزد نباید سخنی بگویید که یک عده بد و یک عده خوب تعریف شده باشند
    این مسائلی که فرمودید گر چه از روی دلسوزی باشد پخش و توسعه آن عاقبتی جز دودستگی در هم مسلکان و هم فکران نخواهد داشت
    _______________
    پاسخ:
    آقای پناهیان، پارسال توی عزاداری دهه محرم دانشگاه امام صادق به بچه ها تاکید کرد که حرف حق رو حتما بزنیم، ممکنه ابتدا هزینه داشته باشه ولی در کل به نفع جریان خواهد بود؛
    همین بحثی که شما مطرح می کنید رو زمانی درباره آقای هاشمی مطرح می کردند که کار به اینجا رسید، جلوی آقای آیت رو هم با همین مماشات ها گرفتن که موسوی انقدر رشد کرد.
    برادر حرف حق رو باید زد، و باطل رو باید تا نافذ تر نشده جلوش رو گرفت، که فردا دیره. این ها رو امروز جلوشونو نگیریم فردا مصیبت بزرگ تری می شن.
    به قول امید مهدی‌ نژاد:
    شام است و تیغ خورشید زندانی غلاف است
    شمشیرها بخوابید دعوا سر لحاف است
    آن سو یکی که با گرگ سرگرم گاوبندی (قاپ‌بندی) است
    این سو یکی که با خود مسغول ائتلاف است
    الخ...
    عزیز دل برادر . اینها را که می بینی این روزها ، سال هاست فریاد کرده ایم و کرده اند . اگر همان روزهای ابتدایی قد کشیدنشان مانع انحراف شان می شدند ... امروز اینجا نایستاده بودیم که من اصلاح طلب را برابر تو اصول گرا بگذارند تا نان خود خورند . اخوی ! به همان جای ترکش قسم که این ها اگر اینگونه پیش روند می شود آنی که تو هم می دانی ... و گویا همان نیز خواهد شد !
    عزیزم سلام هرچند که حسین الله کرم هم مثل هر انسان دیگه ایی میشه که اشتباه و خطا بکنه و البته در این سخنانش هم به نظر من کمی تند رفته اما این باعث نمیشه که اشتباهات بعضا بزرگ قالیباف رو نادیده گرفت کاش قالیباف همون قالیبافه دهه 60 بود اما چه کنیم که زمان او رو با خود برده وامروز شعارهای مردم پسند جای حق گویی و حق جویی رو گرفته همین شما فکر می کنی اگه همین شهدای گمنام الان زنده می شدند چه بلای سر فتنه گران ضاله می اوردن یا اگه بد حجاب می دیدند تذکر می دادند یا نه کاش اقلا شهدا رو می شناختیم
    _______________
    پاسخ:
    اول؛ من حامی تام قالی باف نیستم، هر چند از نظر سیاسی طرفدراشم، ولی انتقادات فرهنگی خاص خودم رو دارم؛ ولی شماهایی که اینجا هِی روضه می خونید از مصیبت قالی باف هیچ مصداقی معرفی نمی کنید، انتهای معرفی مصادیق می شود داستان تخیلی حاج حسین از تخیلات شهادت خانوم فاطمه زهرا (س)، و جارو نکردن دور وزارت نفت سر تشییع جنازه شهدا. آخه این شد نقد؟ انصاف تون کجا رفته؟
    دوم؛ فرمودید، تذکر، بله منم قبول دارم؛ ولی به «مرگ بر بدحجاب ...» نمی گن تذکر و نهی از منکر، می گن دفع، می گن سر کوب، می گن فراری دادن، اون هم تو مهمانی شهدا؛ انصاف ندارید، مرام داشته باشید. لوطی باشید.
    سوم؛ شعارهای عامه پسند چیه اخوی؟ تا اونجایی که ما می دونیم حاج حسین همیشه این وره میله های حسینیه بیت بوده، قالی باف طرف آقا، رحیمی سالها حق حضور تو بیت رو نداشته تا گرفتن مسئولیت، الآن هم که مصیبت های اقتصادیش؛ حاج حسین می ره دانشجو ها رو کتک می زنه، و آقا می گه دلم خون شد، قالی باف مجبوره تو نیروی انتظامی کنترلش کنه و محدودش کنه؛ همه این ها رو نه برای حمایت از قالی باف گفتم، که ایده آل من از بین سیاسیون ایران آقا سعید جلیلی است، و تو دو تا انتخابات گذشته هم به احمدی نژاد رای دادم؛ ولی اگر در مصاف الله کرم و قالی باف باشد؛ قالی باف را انتخاب می کنم.
    اتفاقی داشتم فایل صوتی سردار قالی باف رو گوش می دادم ... البته حالا شما بگو چرا این همه متن رو ول کردی گیر میدهی!اباشد گیر نمی دهم!
    فالله عزوجل یقول : [ ولا یجرمنکم شنآن قوم على الا تعدلوا ...] همه مصائب از بی تقوایی است برادر ارزشمدار و دغدغه مندم! حال اگر مصاف اسامی است من هم امیر قلعه نوعی را انتخاب می کنم ...کی به کی است! والسلام
    مشکل بزرگ ما مشکل فرهنگی تک تک ماست. حکومت البته خیلی دخیل است. خطایی کوچک توسط حکومتها باعث بازتابهای بزرگ در میان مردم و خطاهای آنها میگردد. ولی اگر تک تک ما درست شویم یا به سوی خوبی برویم، البته حکومت هم درست میشود. در این مورد فرقی بین حکومت شاه یا نظام جمهوری اسلامی یا هر نظام دیگری وجود ندارد. مشکل فرهنگی ما از سده‌ها پیش وجود داشته است و نظام کنونی نیز نه تنها آنرا بهبود نبخشیده بلکه شرایط را بدتر هم نموده است. آغاز این روند اضمحلال در این دوران ۳۱ ساله هم به پیش از انقلاب باز میگردد. مثلا از ۱۲ بهمن ۵۷ روز ورود امام به ایران. شاید از خود بپرسید که چرا ما هنوز در رنجیم (خود این نوشته‌ی شما موید این موضوع است)، چرا شقی شده‌ایم (انصار حرب الله و بقیه)، چرا اینقدر پست و خوار شده ایم که بیش از گذشته ریاکار گردیده‌ایم تا مسیولی به ما مرحمتی کند. روش ما شده نامه‌های تکی نوشتن برای رییس جمهور و در صف این و آن کمک مالی دولتی ایستادن (به جای کار که عرت و وجود انسانی در آن است). اگر دنبال این پاسخ این پرسشها میگردید. یکی از علل آن را میتوانید در این روایت از علی ببینید که توسط شهید مطهری در کتاب داستان راستان، جلد اول صفحه‌ی ۲۰ امده است. این رسیدن به خواری در ۲۲ بهمن ۵۷ و برای امام تمام نشد بلکه سالها برای خود ایشان و تا همین الان برای مسئولین رده چندم نظام هنوز ادامه دارد. برادر، وقتی امام خمینی نفهمید که علی چه گفته و چه باید کرد از انصار حزب الله و قالیباف و اصلاح طلب و غیره چه انتظاری دارید. موضوع ریشه‌ای است ولی شما برگ و نه حتا شاخه را چسبیده‌اید. خانه از پای بست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است.
    علی علیه‏السلام هنگامی که به سوی کوفه می‏آمد، وارد شهر انبار شد که‏ مردمش ایرانی بودند. کدخدایان و کشاورزان ایرانی خرسند بودند که خلیفه محبوبشان از شهر آنها عبور می‏کند، به استقبالش شتافتند، هنگامی که مرکب علی به راه افتاد، آنها در جلو مرکب علی (ع) شروع کردند به دویدن. علی آنها را طلبید و پرسید: -«چرا می‏دوید، این چه کاری است که می‏کنید؟!». - «این یک نوعی احترام است که ما نسبت به امرا و افراد مورد احترام‏ خود می‏کنیم. این سنت و یک نوع ادبی است که در میان ما معمول‏ بوده است.» -«اینکار شمارا در دنیا به رنج می‏اندازد، و در آخرت به شقاوت‏ می‏کشاند. همیشه از این گونه کارها که شما را پست و خوار می‏کند خودداری‏ کنید. بعلاوه این کارها چه فایده‏ای به حال آن افراد دارد؟»
    داستان در رکاب خلیفه
    http://www.aviny.com/library/motahari/Books/50/index.htm
    مشکل اینجاست:
    ---۳۱ سال تبلیغ مفرط مذهبی همچون گریه برای امام حسین (که در جای خود بسیار خوب و لازم است) و به عرش رساندن رهبرانی که انسان و در نتیجه خطاکار هستند. ولی
    ---یک بار به این مردم نگفتند به دنبال مسولینتان ندوید. خفیف میشوید!
    این یعنی مذهب برای قدرت. منتظر توجیه شما هستم. این تنها مورد در مذهب ما نیست که بخاطر تحمیق مردم و به قدرت رسیدن و درقدرت ماندن زیر پا گذاشته شده است.
    اشکال اصلی در ٰرژیم شاه نبود و در نظام جمهوری اسلامی نیست. در تک تک ماست.
    ____________
    پاسخ:
    امام هم بار ها به انسان بودن و عادی بودن خودشان تاکید کرده ان، برای مثال، آن خطبه معروف که انتهایش می رسد به این که رهبر ما آن طفل 13 ساله است که ... // در کل این بحث مفصل است؛ با شما موافق نیستم در مورد مبحثی که در مورد امام باز کردید، اما در مورد اینکه مشکل فرهنگی و در تک تک ما است موافقم. الآن هم چون می خواهم پست و مبحث جدید را باز کنم ترجیح می دهم از ادامه بحث پرهیز کنم. شرمنده.
    سلام اخوی
    حرفهای از جنس کلام شیرینت دارم که نمیخوام اینجا بزارم با چه ایمیلی برایت پیام بزارم
    ______________
    پاسخ:
    به اینجا بفرستید:
    masih ات ruhollah دات org
  • محمدرضا منتظرالقائم
  • بسم الله
    سلام
    در جواب کامنتی حسن نوشته ای، که 1500 کلمه مطلب نوشته ای ... . مشکل همین است ! دیگر نوشته هایت را کلمه ای می نویسی و تهران امروز و پنجره و مثلث و پول می فروشی [...]
    اما این خیلی بد است که تو هنوز نمی دانی که حزب الله هیچ ربطی به انصار حزب الله ندارد، و الله کرم هیچ ربطی به انصار حزب الله!
    برایت مطلبی می نویسم
    ____________
    پاسخ:
    من تا به حال به تهران امروز و مثلث مطلب نداده ام؛ پنجره هم فکر می کنم حامی دولت باشد.
    دوست عزیز
    با اینکه خودم با برخی نظراتت در خصوص اصلاح طلبان مخالفم اما از منطقت که شبیه منطق جبهه و جنگ است و صداقت و معرفت در آن به چشم می آید واقعا لذت بردم. ای کاش انقلاب بدست این تندروهای مقدس نما نمی افتاد!!!
    شاید این نظر را در معرض دید نذاری، ولی به نظر من الله‌کرم، ده‌نمکی و امثال اینها که کم هم نیستند، شعبان بی‌مخ‌های این دوره هستند منتها با هیات و شکلی جدید و با گفتمانی جدیدتر که از شعبان بی‌مخ زمان شاه خطرناک‌تر و البته جلادتر (با توجه به سابقه ده‌نمکی در فاجعه کوی دانشگاه و البته الله‌کرم) هستند.
    __________________
    پاسخ:
    قضایای کوی دانشگاه مفصل است از قضایای فعلی، پیچیده است، انحراف انصار حزب الله پیوسته است، انحراف امروزشان دلیل بر مهر زدن بر اتهام انحراف دیروز شان نیست، اگر اشتباهاتشان در جریان 18 تیر را بپذیریم اعتراف می کنم در جریانات 87 در عین حال نظام به انصار حزب الله بدهکار است.
  • اصولگرای سابق
  • دوست من،فدای قلم صمیمیت،پیش بینی می کنم تا آینده ی نه چندان دوراز جرگه ی اصولگرایان خارج شوی و خدا کند جای بدی نروی.ما هم نظیر همین حرف ها را می زدیم،جوابمان توهین و تحقیر بود.تا بالاخره به این نتیجه رسیدیم،آقایان عزمی برای برخورد با این به قول خودت نالوطی بازی ها ندارند،هیچ،با کارت آن ها بازی می کنند.
    ________________
    پاسخ:
    رفیق، ما چشم بسته اصولگرا نیستیم، خانواده مان خط امامی بوده اند که امروز اینجاییم، آن ور را هم دیده ایم؛ قرار باشد این ور نباشیم، ترجیح می دهیم هیچ ور نباشیم؛ الآنش هم زیر بیرق ولی فقیه سینه می زنیم؛ نهایتش این است، که ما می مانیم و ولی عصر (عج).
    سلام
    من حسین را از زمان جنگ می شناسم. در شجاعت و دلاوری مانند دیگر سرداران ومانند خود قالبیاف سر آمد است . اما متاسفانه این دوست عزیز و حلقه اطرافش فاقد بصیرت (اصلی که رهبری بسیار روی آن تاکید دارند)میباشند و براحتی در دام جریانها افتاده و مورد بهره برداری آنها قرار میگیرند.متاسسفانه چون با برخی از افراد حامی تفکر ایشان ارتباتاطی دارم باید اعتراف کنم اخلاق در این دوستان در سراشیبی شدیدی افتاده است.
    حسین جان برادر عزیزم با این کارها فقط بر دشمنان انفلاب و راه امام اضافه می کنی
    _______________
    پاسخ:
    من یکی از دلایلم برای ذکر تاریخچه ارتباطات دوستان در پست بعدی ام همین بود که ذکر کنم هم دکتر حاج حسین الله کرم هم مهندس حاج اسفندیار مشایی دارای سابقه جبهه و خدمات امنیتی هستند. یک زمانی بهرحال ما سمپات حضرات بودیم؛ ظلم اولشان به ماها بود که دوستاشان داشتیم.
    با سلام
    امان از این افراط و تفریط. متاسفانه تا بوده همین بوده . متاسفانه درست بشو هم نیست.ما هر کاری برای تغییر این رفتارها کردیم نتیجه نداد و متاسفانه تا ظهور امام عصر (عج) باید منتظر بمانیم. اللهم عجل لولیک الفرج
    نمیدانم چرا شما تو متن میگویی : ( انصار حزب ا.. نماها ....) و باعث شک وشبهه میشوید؟ من از وقتی یادم هست انصار حزب ا... ، دقیقا همینطوری بوده. جالب اینجاست که این گروه اندک ، خود را حق میداند و بقیه مردم را ناحق و همیشه افکار خود را به دیگران تحمیل می کنند و به حقوق مردم تجاوز میکنند. جالب اینجاست که اینها خودشان حتی اسلام را که دائم از ان دم میزنند را قبول ندارند و ظاهرأ انجام کلیه افکار و افعالی که شرعأ حرام میباشد را ، برای خود حلال میدانند. ظاهرأ تمامی انها همین طرز تفکر را دارند ، چون اگر غیر از این بود حداقل در چنین مراسمی که حرمتی صد چندان میطلبد ، اینگونه رفتار نمیکردند. غافل اند از این که اینگونه رفتار انها ، خودشان را به زمان حذف شدنشان توسط معتدلین و میانه روها ، نزدیک میکنند. فقط همین مانده بود که امثال حاج حسین و الله کرم را با سردار قالیباف مقایسه کنند.! در ضمن برای مقایسه دو نفر باهم کافیست که اندک تأملی به چهره هر دو نفر داشته باشید، تا خیلی چیزها را متوجه شوید. باتشکر از کسانی که تحمل نظرات منتقد را دارند ودر جواب دادن خود ، منطق را پیشه میکنند.
    _____________
    پاسخ:
    1. درمورد اون عبارت، در واقع منظورم «انصارِ، حزب الله نما، ها» بود.
    2. البته چهره هیچ اهمیتی ندارد؛ از انصاف نباید خارج شد؛ بسیاری از مجاهدین ما در طول جهاد فرسوده شده اند؛ هم دکتر قالی باف و هم دکتر الله کرم تحصیل کرده هستند؛ دکتر الله کرم دکترایش را از دانشگاه تهران گرفته است، بدون سهمیه، و در حالی که یکی از اساتید داور جلسه دفاعش، صادق زیبا کلام بوده است؛ و قالی باف هم جغرافیای سیاسی اش را از دانشگاه تهران گرفته و این طور که می دانم استاد همین دانشگاه است. مشکل نه تحصیلات است، نه تیپ، نه قیافه و ... ؛ مشکل ما اخلاق است، که به یک باره هم عوض نمی شود؛ دکتر الله کرم امروز، با حاج حسین ده بیست سال پیش فرق دارد؛ همان طور که دکتر قالی باف امروز، با سردار قالی باف دهه شصت متفاوت است.
    سلام
    خوب نوشتید.به دل میشینه.به دلم مونده بودیکی پیداشه که عاشق آقاباشه اماطرفدارتام احمدی نژادودولت نباشه.منم ممکن بودسبزبشم.بابای جبهه رفتمم قراربودسبزشه.چون میرحسینوخیلی قبول داشت.اما کم کم گفت نه دیگه توحرفاش خبری از اسلام ناب محمدی که همیشه میگفت نیست.برگشتیم....اماهیچ وقت دلش بااحمدی نژادصاف نشد.بعدانتخاباتم که همه میدونیددیگه....فتنه این وریا یه طرف.حق به جانبی و خشونت این وریا یه طرف دیگه.این وسط ما موندیم با کلی برچسب زده شده بهمون.........خداهیچ وقت انصافوازآدم نگیره.....
    التماس دعا
    ______________
    پاسخ:
    ما هم میرحسین را دوست داشتیم، حتی تا نماز جمعه حضرت مولا خامنه ای، هرچند که حدود یک ماه قبل انتخابات از ستادش آمدم بیرون، و برای احمدی نژاد تبلیغ کردم؛ از دکتر احمدی نژاد هم بدم نمی آید، ولی خوب، ایده آل ما نیست.
    خدا پدرتان را برای تان حفظ کند؛ ما هم اگر میرحسین با احزاب رادیکال اصلاح طلب علنا نمی بست، شاید با پدر برایش کار اساسی می کردیم؛ ولی خدا را شکر زود و به موقع خودش را برای حزب اللهی که دوستش داشتند نمایان کرد.
    خیلی بد قضاوت کردی بابا حساب انصار با بچه حزب اللهی های با صفا فرق داره. البته حاج حسین هم تا یه بخشی حق داره ولی نه انقدر که تو مراسم تشییع بخواد بیانیه صادر کنه و قالی باف رو با عمر سعد و طلحه و... مقایسه کنه.
    با نصف حرفات موافقم
    انشالله که شما هم زیاد روشنفکر نشی چون عاقبت این روشنفکر بازی ها می شود محمد نوری زاد که اول به بسیج گیر داد بعد روحانیت،بعد مراجع، بعد دولت،بعد آقا، احتمالا بعدش هم خداست دیگه
    خدا اخر عاقبت هممون رو ختم بخیر کنه
    سلام
    با این دیدگاه فک کنم انتخابات بعدی شما باید خودت کاندیدا بشی، وگرنه بعید می دونم کس دیگه ای رو قبول داشته باشی که بهش رای بدین!
    "" .....در حالی که عکس آقا دستم بود، داشتم جلوی کتک خوردن یک سبز را می گرفتم....."""
    ای صد دله دل یک دله کن .. . .
    بنده شخصا طرفدار این کار شما هستم، اما وسط دعوا که خرما پخش نمی کنن . ظاهرا "رحماء بینهم" را کمی جابجا کرده باشید . .
    موفق باشید
    ______________
    پاسخ:
    وسط دعوای بی اخلاقی خرما پخش نمی کنند؛ ولی من حق دارم از این حزب اللهی نماها بپرسم که چرا غیر اخلاقی رفتار می کنند؟ رحماء بینهم چیه برادر من؟ داشتن نامردی، بی حکم قاضی کسی را مجازات می کردند، ضرب و شتم می کردند، متهم را دستگیر می کنند، ضرب و شتم نمی کنند، قضیه رحماء بینهم نیست، وهن نظام اسلامی و حزب الله است؛ این ها وهن حزب الله اند، لکه ی ننگ حزب الله اند.
    به این هم اضافه کنید، که من و شما می دانیم که چه مقدار از ادوات دست حضرات بی مجوز است!
    آنجا پلیس بود، گارد بود، بسیج با لباس فرم هم بود؛ چرا باید یک لباس شخصی اینجا به خودش حق بدهد به من تعرض کند؟ این ها کسانی هستند که از آشوب های فیزیکی سود می برند، فضا آرام شود، کشور رو به آرامش ببرد، عصر این ها هم تمام می شود. کشور آرام شعبان بی مخ احتیاج نخواهد داشت، حضرات به زباله دان تاریخ خواهند پیوست؛ خودشان هم می دانند، برای همین ولوله می کنند.
    به نام خدا
    حق را به باطل مشتبه نکنید تا حقیقت را پنهان سازید در صورتیکه به حقایق آن واقفید(بقره _ 42)
    کسی که این داستان نوشته میخواست برخی را قول کند و برخی را فرشته و خودشم از فرشتگان مقربین درگاه باریتعالی
    ی سوال شما کی قالیباف میشیند ؟ آخه خیلی تابلو ازش دفاع میکردی بین خودمون باشه ها ...
    ی چیز دیگه مطمئن هستی از تابوت شهدا عکس میگرفتی اشتباها از بوق عکس نمیگرفتی
    اخه هیچی نمیدونی چرا دهنت باز میکنی ؟میدونی همین مداحامون چند نفر به هیئت ها کشاندن برو ی نگاه به همین هیئت الرضا بنداز همه جوان.... ، آها فهمیدم حتما میخوای با عکسات جونا را به راه راست هدایت کنی...
    تو که دست کمی از الله کرم نداری پس چرا ازش ایراد میگیری اول خودت درست کن
    امثال شماها هستند که فلانی به جون نقطه چین و نقطه چین به جون فلانی میندازند و الی آخر آخرشم دم از وحدت میزنند ( حالا خودشون عامل اصلی نفاق و دشمنی )
    چرا بی خودی چند تا بحث بدون تحقیق و بررسی کشیدی وسط از روز قیامت نمیترسی که فقط زبون می چرخونی
    خواهشن قبل حرف زدنت کمی فکر کن ...
    پس کجاست بصیرت؟!
    حتما آیه 44 سوره بقره را بخون باب تو نازل شده
    از هر چیزی خوشت امد مهر صد آفرین زدی و از هر چیزی بدت امد باطلش کردی بعدشم خوب و بد با هم قاطی کردی که همه همنجور که تو دوست داری فکر کنند زهی خیال باطل
  • آرمانخواهی
  • ای داماد بشی ایشالا حاج مسیح!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی